سازمان باید از آشوب «بهتر» شود نه‌فقط «دوام» بیاورد:

مدیریت پادشکننده در عصر AI

امیرحسن ترکمان فر
کدخبر: 590660

امیرحسین-ترکمان-فر

امیرحسن ترکمان فر، مشاور بین‌المللی تحول دیجیتال ‌و نوآوری سازمانی

در دهه‌های گذشته مدیریت اغلب با یک پیش‌فرض نانوشته جلو می‌رفت: جهان قابل پیش‌بینی است و اگر اطلاعات کافی جمع کرده و برنامه‌ریزی دقیق‌تری انجام دهیم می‌توانیم آینده را «کنترل» کنیم اما واقعیت امروز دقیقا برعکس رفتار می‌کند. تغییرات تکنولوژیک، ناثباتی‌های سیاسی و اقتصادی، رفتار مصرف‌کننده، مقررات، زنجیره تامین، رقابت جهانی و حتی تحولات فرهنگی آنقدر سریع و درهم‌تنیده هستند که سازمان‌ها نه با کمبود برنامه بلکه با زیادی عدم‌قطعیت مواجهند. درچنین‌فضایی بسیاری از شرکت‌ها به دو واژه پناه می‌برند: چابکی و تاب‌آوری. چابکی یعنی سریع واکنش نشان‌دادن و تاب‌آوری یعنی پس از شوک دوباره سرپاشدن اما مساله اینجاست که اگر شوک‌ها به قاعده تبدیل شوند آیا برگشتن به نقطه قبل همچنان یک‌هدف معنادار است یا باید سازمان را طوری طراحی کرد که هر شوک آن را یک‌پله جلوتر ببرد؟ اینجا مفهوم «مدیریت پادشکننده» وارد می‌شود؛ پارادایمی که می‌گوید سازمان نباید فقط در برابر فشار مقاومت کرده یا از بحران جان سالم به‌در ببرد بلکه باید از آشوب، خطا، نوسان و اختلال «دانش عملی» و «قابلیت جدید» بسازد. به بیان ساده سازمان پادشکننده پس از ضربه همان سازمان قبلی نبوده و بهتر شده است.

از مدیریت پست‌مدرن تا مدیریت پادشکننده

رویکردهای پست‌مدرن در مدیریت سال‌هاست به ما یادآوری می‌کنند که سازمان یک ماشین ساده نیست. واقعیت درون سازمان چندلایه و چندروایتی بوده، اهداف واحد و یک‌دست وجود نداشته، قدرت و معنا در شبکه روابط توزیع شدند و برنامه‌ریزی بلندمدتِ ثابت در جهان امروز به یک‌توهم شبیه‌تر است تا یک ابزار قابل اتکا. این نگاه راه را برای سازمان‌های شبکه‌ای، تیم‌های خودمختار، فرهنگ گفت‌وگو محور و یادگیری مستمر باز کرد اما مدیریت پادشکننده یک‌گام جلوتر می‌رود: می‌پرسد اگر قرار است سازمان شبکه‌ای باشد و تصمیم‌ها به سطوح پایین‌تر منتقل شوند چگونه مطمئن شویم این آزادی به آشفتگی تبدیل نشود؟ چگونه از تنوع اهداف و روایت‌ها به هم‌راستایی عملی برسیم؟ چگونه تصمیم‌ها در لحظه و با کیفیت بالا گرفته شوند بدون اینکه سازمان در باتلاق جلسه و گزارش‌نویسی غرق شود؟ پاسخ این پارادایم جدید یک‌نقطه محوری دارد: معماری تصمیم و داشبورد هوشمند.

هوش‌مصنوعی: ابزار اتوماسیون یا زیرساخت تصمیم‌سازی؟

بخش زیادی از برداشت عمومی درباره هوش‌مصنوعی هنوز درسطح اتوماسیون گیر کرده است: حذف کارهای اداری، سرعت‌بخشیدن به تحلیل‌ها، تولید محتوا، یا کاهش هزینه‌ها. اینها مهمند اما کافی نیستند. در مدیریت پادشکننده هوش‌مصنوعی نقش دیگری پیدا می‌کند: تبدیل‌شدن به سیستم عصبی تصمیم‌گیری سازمان. یعنی:

– سازمان را لحظه‌به‌لحظه حس کند(نه فقط ماه‌به‌ماه گزارش دهد).

– سیگنال‌های ضعیف را تشخیص دهد(نه فقط بحران‌های آشکار را ثبت کند).

– گزینه‌ها و سناریوها را پیشنهاد دهد(نه اینکه جای مسوولیت انسانی را بگیرد).

– مهم‌تر از همه: یادگیری را به شکل یک چرخه کوتاه و پیوسته در سازمان جاری کند.

به زبان دقیق‌تر هوش‌مصنوعی در این پارادایم کمک‌خلبان است و تصمیم را جای انسان نمی‌گیرد اما انسان را از تصمیم‌گیری کور و واکنشی نجات می‌دهد.

قلب مدل: داشبورد هوشمند و کابین تصمیم‌گیری

اگر بخواهیم مدیریت پادشکننده را از شعار به طراحی عملی تبدیل کنیم باید آن را در یک سازوکار مشخص خلاصه کرد: کابین تصمیم‌گیری. بسیاری از سازمان‌ها داشبورد دارند اما اغلب این داشبوردها به‌جای آنکه تصمیم بسازند گزارش تولید می‌کنند. تفاوت اصلی کابین تصمیم‌گیری پادشکننده با داشبوردهای رایج در چندنکته است:

۱- حقیقت مشترک

در سازمان‌های بزرگ مساله اصلی نه کمبود داده بلکه نبود حقیقت مشترک است. واحدهای مختلف با اعداد مختلف حرف می‌زنند و هر کدام روایت خودشان را از واقعیت دارند. کابین تصمیم‌گیری باید تعداد محدودی شاخص کلیدی را تعریف کند که همه روی معنایش توافق دارند؛ شاخص‌هایی که مستقیم به تصمیم وصلند نه فقط به نمایش عملکرد.

۲- سیگنال و هشدار

داشبورد پادشکننده فقط وضعیت را نشان نداده بلکه پیش‌هشدار می‌دهد یعنی قبل از اینکه یک انحراف کوچک تبدیل به بحران شود آن را برجسته می‌کند. سازمان پادشکننده بحران را در مقیاس کوچک شکار می‌کند تا در مقیاس بزرگ قربانی آن نشود.

۳- حقوق تصمیم

یکی از ریشه‌های کندی در سازمان‌ها این بوده که مشخص نیست چه کسی حق تصمیم دارد. نتیجه این است که همه منتظر تایید بالادست می‌مانند و فرصت‌ها می‌سوزند. در مدیریت پادشکننده حقوق تصمیم شفاف می‌شود: چه تصمیم‌هایی باید درنزدیک‌ترین نقطه به‌مساله گرفته شود، چه تصمیم‌هایی نیازمند هماهنگی میان واحدهاست و چه تصمیم‌هایی باید در سطح راهبردی بماند؟

۴- ریتم تصمیم

سازمان‌ها یا در دام جلسات بی‌پایان می‌افتند یا در دام تصمیم‌گیری دیرهنگام. راه‌حل ریتم کوتاه تصمیم است: تصمیم‌گیری‌های هفتگی یا دو‌هفتگی براساس داده‌های به‌روز و سیگنال‌های واقعی نه گزارش‌های دیررس. در این ریتم سازمان فرصت پیدا می‌کند مسیر را اصلاح کند قبل از آنکه هزینه اصلاح غیرقابل تحمل شود.

۵- هوش‌مصنوعی به‌عنوان کمک‌خلبان

در کابین تصمیم‌گیری AI می‌تواند کارهایی انجام دهد که برای انسان زمان‌بر و پرخطاست: تشخیص الگو، تحلیل روند، پیداکردن رابطه‌های پنهان، پیشنهاد سناریوهای محتمل یا حتی هشدار درباره سوگیری‌های رایج در تصمیم‌گیری اما اصل ثابت می‌ماند: مسوولیت نهایی تصمیم انسانی است.

ساختار سازمانی پادشکننده: شبکه‌ای اما منضبط

یکی از سوءبرداشت‌ها این است که سازمان پادشکننده یعنی بی‌ساختار یا همه‌چیزآزاد. درحالی‌که پادشکنندگی آزادسازیِ بی‌قاعده نبوده بلکه آزادسازی همراه‌با معماری است. در ساختار پادشکننده تیم‌ها خودمختارند اما مرز همکاری و تحویل بین تیم‌ها روشن است و سلسله‌مراتب کاهش می‌یابد اما پاسخگویی تضعیف نمی‌شود. تصمیم‌گیری توزیع می‌شود اما حقیقت مشترک و شاخص‌های واحد سازمان را یکپارچه نگه می‌دارد و تغییر سریع ممکن است اما تغییر با یادگیری مستندسازی‌شده همراه است و نه با هیجان لحظه‌ای. این یعنی سازمان پادشکننده شبکه‌ای است اما شبکه‌ای دارای قراردادهای روشن و نه یک‌شبکه مبهم و سلیقه‌ای.

چرا این‌پارادایم برای ایران و اقتصاد امروز حیاتی است؟

در اقتصادهایی با نوسان بالا، ریسک‌های سیاسی، تغییر مقررات، محدودیت‌های مالی و شوک‌های بازار سازمان‌هایی که فقط تاب می‌آورند دائما انرژی‌شان صرف جبران می‌شود اما سازمان پادشکننده می‌تواند از همین نوسان یک‌مزیت بسازد: سریع‌تر یاد گرفته، سریع‌تر اصلاح کرده و سریع‌تر فرصت‌های پنهان را کشف کند. نکته مهم این است که پادشکنندگی یک‌پروژه عظیم فناوری نبوده و شروع آن می‌تواند ساده باشد: یک‌کابین تصمیم‌گیری حداقلی، چندشاخص کلیدی، تعریف حقوق تصمیم، یک‌ریتم تصمیم کوتاه و چند آزمایش کوچک که با داده سنجیده می‌شود. مساله اصلی سرمایه‌گذاری سنگین نبوده بلکه بازطراحی منطق مدیریت است.

جمع‌بندی

در عصر هوش‌مصنوعی سازمان‌ها با انتخاب‌های ساده مواجه نیستند. باید در پارادایم‌های قدیمی به امید ثباتی که دیگر وجود ندارد هزینه بدهند یا باید معماری تصمیم و ساختار سازمانی خود را براساس واقعیت جدید بازتعریف کنند. مدیریت پادشکننده پیشنهاد می‌کند سازمان را طوری بسازیم که از اختلال بترسد؟ نه؛ بلکه از اختلال «یاد بگیرد» و از یادگیری مزیت بسازد. این پارادایم اگر درست فهم و درست اجرا شود می‌تواند نقطه اتصال سه‌نیاز حیاتی سازمان‌های امروز باشد: سرعت تصمیم، کیفیت تصمیم و رشد از دل آشوب.

 

وب گردی