کودکان قربانی بزرگ فیلترینگ
جهانصنعت– یکی از مسائل مهم و همیشگی والدین این است که چه زمانی باید برای کودک خود گوشی هوشمند بخرند و آیا تاخیر در این تصمیم ممکن است او را از همسالانش عقب نگه دارد یا برعکس. زودهنگام دادن گوشی به کودکان اما میتواند لطمهای جدی به سلامت روان و جسم آنها وارد کند. این دغدغه در سالهای اخیر، با گسترش نقش تکنولوژی در زندگی روزمره و افزایش وابستگی اجتماعی و آموزشی به ابزارهای دیجیتال، شدت بیشتری پیدا کرده است. اکنون پژوهشی تازه روی بیش از ۱۰هزار نوجوان، پاسخی علمی اما نگرانکننده به این پرسش داده است. داشتن گوشی هوشمند پیش از ۱۲سالگی میتواند کودک را در معرض مجموعهای از مشکلات جدی سلامت روان، چاقی، بیخوابی و اختلالات رفتاری قرار دهد. مطالعهای که در بیمارستان کودکان فیلادلفیا انجام و نتایج آن در ژورنال Pediatrics منتشر شده، تصویر نسبتا واضحی ارائه میدهد. پژوهشگران دریافتهاند نوجوانانی که قبل از ۱۲سالگی صاحب گوشی شدهاند، در مقایسه با همسالان خود که دیرتر وارد این جهان شدهاند، میزان بیشتری از علائم افسردگی، اضافه وزن و مشکلات خواب را تجربه میکنند. هرچه سن دریافت گوشی پایینتر باشد، ریسک چاقی و کمخوابی افزایش مییابد زیرا گوشی عملا جایگزین فعالیتهای مهم رشدی و جسمی کودک میشود. بیش از ۸۰درصد نوجوانان مورد بررسی به دلیل صرف زمان زیاد با گوشی فعالیت بدنی کافی ندارند و حدود ۱۷درصد از کودکان ۱۱ و ۱۲ساله حتی در نیمههای شب با نوتیفیکیشن گوشی از خواب بیدار میشوند.
معضل دسترسی زودهنگام به گوشیهای هوشمند
در بسیاری از جوامع، از جمله ایران، فشار همسالان و حتی ساختارهای آموزشی باعث شده داشتن گوشی هوشمند بسیار زودتر از استانداردهای جهانی به امری عادی تبدیل شود. کودکی که در کلاس پنجم یا ششم دبستان گوشی ندارد، گویی از دنیای اجتماعی همسالان خود کنار گذاشته میشود و والدین ناچار میشوند برای جلوگیری از احساس عقبافتادگی، گوشی را زودتر در اختیار او قرار دهند. اما این «چارهجویی اجتماعی» در واقع آغاز یک چرخه آسیبزاست. گوشی برای کودک زیر ۱۲ سال تنها ابزاری ارتباطی نیست؛ دریچهای است روبه جهانی نامحدود، کنترل نشده و مملو از محتوای ناهمخوان با سن و مرحله رشدی او. ورود به این جهان بدون نظارت و بدون آموزش، کودک را از فعالیتهای طبیعی رشد – بازیهای بدنی، تعاملات چهرهبهچهره، خواب منظم، مطالعه و خلاقیت – دور میکند. پیامد این جایگزینی، همان نتایجی است که پژوهشهای اخیر نشان دادهاند؛ کاهش کیفیت خواب، مصرف زیاد محتوای تحریکی، آسیبپذیری بالا در برابر مقایسه اجتماعی و در نتیجه افزایش خطر افسردگی و کاهش اعتمادبهنفس.
کودکان ایرانی و چالش مضاعف فیلترینگ
اگرچه مواجهه زودهنگام با گوشی برای همه کودکان جهان چالشبرانگیز است اما در ایران این مساله لایههای پیچیدهتری دارد. بهدلیل گستردگی فیلترینگ، نصب فیلترشکن به یک امر روزمره و طبیعی تبدیل شده است. این وضعیت برای یک بزرگسال شاید صرفا یک ناراحتی ساختاری باشد اما برای یک کودک زیر ۱۲سال به معنای دسترسی بیقید و بند به هر نوع سایت و محتوایی است؛ بدون هیچ لایه نظارتی موثر و بدون سازوکاری که بتواند او را از خطرهای محتوای نامناسب، خشونتآمیز، غیراخلاقی یا فریبنده محافظت کند. فیلترشکنها عملا نظام کنترل والدین را بیاثر میکنند. نرمافزارهای مدیریت والدین معمولا برپایه محدودسازی دامنههای مشخص فعالیت میکنند اما کودکی که با چند لمس، از هر مرز فنی عبور میکند، ناگهان به جهانی وارد میشود که حتی بزرگسالان هم مهارت کافی برای مواجهه سالم با آن ندارند. بنابراین کودک ایرانی نهتنها در معرض پیامدهای جهانیِ داشتن گوشی در سن پایین قرار میگیرد بلکه با نوعی آزادی بیقاعده دیجیتال روبهرو است که در محیطهای ناایمن اطلاعاتی، زمینهساز آسیبهای عمیقتری است. یکی از مهمترین خطرهایی که با دادن زودهنگام گوشی به سراغ کودکان میآید، آزار سایبری است. در شبکههای اجتماعی کودک با پیامها، تصاویر و افرادی روبهرو میشود که ممکن است نیت سالمی نداشته باشند. کودکانی که هنوز مهارت «نه گفتن» یا تشخیص خطر را توسعه ندادهاند، در برابر پیامهای آسیبزا، درخواستهای مشکوک یا تهدیدهای پنهان بسیار آسیبپذیرند. این مساله در ایران با استفاده فراگیر از فیلترشکنها تشدید میشود زیرا بسیاری از این ابزارها ناامن و گاهی راه ورود بدافزارها یا ارتباطهای ناشناس هستند. از سوی دیگر نبود آموزش رسمی درباره «سواد رسانهای» باعث شده کودکان بدون هیچگونه آمادگی، مستقیم به درون دریای محتوا وارد شوند. آنها نه ابزار تحلیل دارند، نه توانایی تشخیص واقعیت از اغراق، نه مهارت کنترل زمان و نه آگاهی نسبت به مخاطرات امنیتی. اگر بخشی از این آموزشها در مدارس ارائه میشد، شاید ورود به فضای دیجیتال ایمنتر میبود اما در شرایط فعلی، کودک تنها با آزمون و خطای خطرناک و گاه آسیبزننده پیش میرود.
اختلال خواب؛ سادهترین نشانه از یک مشکل عمیقتر
یافتههای پژوهش فیلادلفیا نشان میدهد حدود ۱۷درصد از کودکان ۱۱ و ۱۲ساله شبها با صدای نوتیفیکیشن گوشی از خواب بیدار میشوند. این رقم خود بهتنهایی تکاندهنده است اما در ایران احتمالا وضعیت نگرانکنندهتر است زیرا بسیاری از کودکان تا نیمهشب مشغول بازیهای موبایلی، تماشای ویدئوها یا چرخیدن در شبکههای اجتماعی هستند. نور آبی صفحهنمایش چرخه خواب را مختل میکند و وقفههای مکرر خواب منجر به کاهش تمرکز، افت تحصیلی، تحریکپذیری و حتی افزایش خطر چاقی میشود. بیخوابی یکی از سادهترین عواقب گوشی زودهنگام است اما نشاندهنده مشکل عمیقتری در سبک زندگی است که گوشی برای کودک ایجاد میکند. تغییر ریتم خواب یعنی تغییر ریتم رشد؛ وقتی بدن و مغز کودک به اندازه کافی استراحت نمیکند، همه فرآیندهای رشدی دچار اختلال میشود.
زنگ خطری که دیر متوجه آن میشویم
اگرچه پژوهش جدید علت مستقیم را ثابت نمیکند اما پیوند قویای میان ورود زودهنگام به فضای آنلاین و افسردگی دیده میشود. کودکی که هنوز مفهوم «خود» را کامل درک نکرده، ناگهان با استانداردهای زیبایی، موفقیت، محبوبیت و زندگی لوکس در فضای مجازی مواجه میشود. این مقایسهها برای بزرگسالان هم آزاردهنده است، چه برسد به کودکی که هنوز در مرحله شکلگیری هویت است. علاوه بر مقایسه، انزوای دیجیتال نیز عاملی جدی است. کودک هرچه بیشتر در گوشی فرو میرود، کمتر تعامل واقعی با همسالان و خانواده دارد. فاصله گرفتن از روابط واقعی، احساس تنهایی و طردشدگی را افزایش میدهد. آزار سایبری هم این چرخه را تکمیل میکند و کودک را به نقطهای میرساند که حتی سخن گفتن درباره مشکلات برایش دشوار میشود. براساس نظر کارشناسان، زمان مشخص و جادویی برای خرید گوشی وجود ندارد. بهجای توجه وسواسی به سن، باید به «بلوغ دیجیتال» کودک توجه کرد. آیا کودک مسوولیتپذیر است؟ آیا قوانین را رعایت میکند؟ آیا میتواند در برابر فشار همسالان مقاومت کند؟ آیا مهارت مدیریت زمان را دارد؟ اگر پاسخ برخی از این پرسشها منفی است، گوشی هنوز مناسب او نیست. پژوهشگران همچنین توصیه میکنند که اتاقخواب کودک باید منطقه بدون تکنولوژی باشد و مدارس نیز بهتر است بهطور جدی سیاست «مدرسه بدون گوشی» را اجرا کنند. تعویق خرید گوشی تا پس از ۱۲سالگی، بهویژه در ایران که فضای آنلاین بهدلیل فیلترشکنها بسیار ناامن است، میتواند یک استراتژی محافظتی موثر باشد. مساله گوشی کودک تنها یک تصمیم خانوادگی نیست؛ یک مساله ملی است. همانطور که در بسیاری از کشورها قوانین مشخصی برای سن ورود کودک به شبکههای اجتماعی وجود دارد، ایران نیز نیازمند سیاستهایی است که آموزش سواد رسانهای، امنیت دیجیتال و نظارت بر ابزارهای اینترنتی را جدی بگیرد. در غیاب این سیاستها، بار سنگین محافظت از کودک بردوش خانوادههاست؛ در حالی که آنها نیز ابزار کافی برای کنترل فضای دیجیتال ندارند. ما نیازمند بازنگری جدی در سیاستهای ملی، آموزش رسمی مهارتهای رسانهای و ایجاد راهکارهای واقعی برای محافظت از کودکان هستیم. در غیر این صورت، نسل آینده را با دست خود وارد چرخهای از آسیبهای روانی و رفتاری میکنیم که خروج از آن بسیار دشوار و پرهزینه خواهد بود.
