آتشزدن به لنگرگاه امن
سیدپوریا موسوی، کارشناس بازار سرمایه
اخیرا پیشنهادی از سوی برخی فعالان بازار مطرح شده که صندوقهای درآمد ثابت را موظف به خرید سهام برای حمایت از بورس کنند. این ایده که در ظاهر دلسوزانه بهنظر میرسد، در عمل بازی با آتشی است که میتواند تمام بازار سرمایه را بسوزاند. برای درک عمق این خطر، نیازی به تئوریهای پیچیده نیست؛ کافی است به بحرانهای مالی بزرگ جهان نگاهی بیندازیم و ببینیم وقتی «امنیت» از یک ابزار مالی گرفته میشود، چه اتفاقی میافتد. قبل از هرچیز باید به یاد آوریم که صندوق درآمد ثابت چیست. هدف اصلی این صندوقها، حفظ ارزش پول سرمایهگذار و کسب سودی معقول با کمترین ریسک ممکن است. مردم پول خود را به این صندوقها میسپارند چون میخواهند از نوسانات شدید و ریسک بالای بازار سهام دور بمانند. این قول و قرار بین صندوق و سرمایهگذار است.
اجبار این صندوقها به خرید سهام یعنی شکستن این قول یعنی تبدیل کردن یک لنگرگاه امن به یک میدان مین. اولین نتیجه چنین تصمیمی، نابودی کامل اعتماد است. سرمایهگذاری که برای فرار از ریسک به این صندوقها پناه آورده، با دیدن اینکه داراییاش ناخواسته وارد بازی پرخطری شده، تنها یک کار خواهد کرد؛ فرار. در سال۲۰۰۸، در اوج بحران مالی جهانی، صندوق رزرو پرایمری(مشابه صندوقهای درآمد ثابت) بهدلیل سرمایهگذاری در اوراق بانک ورشکسته لیمن برادرز، نتوانست ارزش هر واحد خود را روی یک دلار ثابت نگه دارد و ارزش آن به ۹۷سنت کاهش یافت. این کاهش ۳درصدی که در دنیای سهام یک نوسان عادی است، در دنیای ابزارهای امن یک فاجعه بود. نتیجه، هجوم سرمایهگذاران برای بیرون کشیدن پول خود بود که کل سیستم مالی آمریکا را تا مرز فروپاشی پیش برد.
درس بزرگ این بود: حتی کوچکترین خدشه به اصل «امنیت» در یک صندوق کمریسک، میتواند به وحشتی غیرقابل کنترل و بحرانی سیستمی منجر شود.
شاید بهترین نمونه برای درک خطر این پیشنهاد، بحران کرونا در مارس۲۰۲۰ باشد. وقتی همهگیری، بازارهای جهانی را دچار شوک کرد، سرمایهگذاران بهدنبال «نقدینگی فوری» بودند. صندوقهای درآمد ثابت با موج عظیمی از درخواستهای ابطال روبهرو شدند. مدیران صندوق برای پرداخت پول مردم، مجبور به فروش داراییهای خود شدند. آنها طبیعتا از نقدشوندهترین داراییها یعنی اوراق دولتی شروع کردند اما چون حجم خروج پول بسیار زیاد بود، بالاجبار بهسراغ اوراق شرکتی و داراییهای با نقدشوندگی کمتر رفته و آنها را با تخفیفهای سنگین فروختند. این وضعیت که به «فروش آتشین» معروف است، باعث شد ابتدا قیمت خود اوراق بهشدت سقوط کند، سپس افت قیمت داراییها، ارزش خالص دارایی صندوقها را پایینتر آورد. درنتیجه این افت ارزش، سرمایهگذاران بیشتری را ترساند و موج جدیدی از درخواستهای ابطال را به راه انداخت. این اما تمام ماجرا نیست؛ اینجاست که یک چرخه معیوب مرگبار شکل میگیرد: برای پرداخت پولهای خارجشده، مدیر صندوق باید داراییهای صندوق را بفروشد. ابتدا اوراق نقدشونده را میفروشد و در نهایت، با سبدی از سهامهای بیخریدار و داراییهای کمنقدشوندگی باقی میماند. نتیجه؟ نسبت سهام در کل داراییهای صندوق بالاتر میرود و صندوق روزبهروز پرریسکتر میشود. این افزایش ریسک، خود دلیلی برای فرار سرمایهگذاران باقیمانده است و چرخه نابودی تا فروپاشی کامل ادامه مییابد. در شرایطی که سایه جنگ و عدم قطعیت بر اقتصاد کشور سنگینی میکند، رفتار عقلانی سرمایهگذاران، «فرار بهسمت داراییهای امن» است. صندوقهای درآمد ثابت، تنها پناهگاه رسمی و شفاف برای ایندسته از سرمایهها هستند. از بینبردن این پناهگاه، بهمعنای هدایت مستقیم سرمایهها به سمت بازارهای دیگر است مشابه اتفاقی که در سال۹۹ افتاد. در واقع، این طرح نهتنها بورس را نجات نمیدهد بلکه کل سرمایه را از سیستم مالی رسمی کشور فراری میدهد. مشکلات بازار سرمایه ما ریشهای و عمیق است و به سیاستهای کلان اقتصادی، قیمتگذاریهای دستوری و بیثباتیهای محیطی بازمیگردد. تلاش برای حل این مشکلات با تزریق اجباری پول از جیب کسانی که بهدنبال امنیت بودهاند، مانند خاموش کردن آتش با بنزین است.