سرگیجه‌های تورمی

غلامرضا کیامهر
کدخبر: 593141

غلامرضا کیامهر

غلامرضا کیامهر

تورم در ایران دیگر یک عدد خشک در گزارش‌های رسمی نیست بلکه به واقعیتی روزمره تبدیل شده که زندگی میلیون‌ها ایرانی را در تنگنای بی‌سابقه‌ای قرار داده است. افزایش مداوم و افسارگسیخته قیمت‌ها، از نان و دارو گرفته تا مسکن، آموزش و اینترنت چنان شتابی گرفته که بخش بزرگی از جامعه دچار نوعی سرگیجه اقتصادی شده است؛ سرگیجه‌ای که نه فرصت تطبیق می‌دهد و نه مجالی برای نفس کشیدن.

در سال‌های اخیر قیمت‌ها با جهش‌هایی نجومی بالا رفته‌اند اما درآمدها عملا درجا زده‌اند. نتیجه روشن است: کاهش شدید قدرت خرید و فروپاشی امنیت معیشتی. برای بسیاری از خانوارها تامین حداقل‌های زندگی دیگر یک برنامه‌ریزی اقتصادی نیست بلکه به یک مبارزه روزانه برای بقا شباهت دارد. فقر مطلق با سرعت در حال گسترش است و طبقه متوسط که زمانی ستون ثبات اجتماعی محسوب می‌شد به‌تدریج در حال فرسایش و حذف از معادلات اقتصادی است. تورم افسارگسیخته تنها سفره‌ها را کوچک نکرده بلکه فاصله میان مردم و دولت را نیز عمیق‌تر کرده است. هنگامی که شهروندان هر روز با موج تازه‌ای از گرانی غافلگیر می‌شوند و در مقابل پاسخ روشنی از سیاستگذاران دریافت نمی‌کنند، احساس بی‌عدالتی و بی‌اعتمادی تشدید می‌شود. این گسست اجتماعی خطری خاموش اما جدی است که می‌تواند پیامدهایی پیش‌بینی‌نشده برای آینده کشور به همراه داشته باشد. افزایش شدید فقر مطلق و تعمیق فاصله طبقاتی زمینه را برای گسترش انواع آسیب‌های اجتماعی فراهم کرده است. سرقت‌های خرد، کلاهبرداری، خشونت و ناامنی‌های روزمره بیش از گذشته در زندگی مردم دیده می‌شود تا جایی که گویی بخشی از این وضعیت به‌تدریج در نگاه برخی دولتمردان عادی شده است. در حالی که ریشه بسیاری از این آسیب‌ها اقتصادی است اما برخوردها اغلب سطحی، مقطعی و غیرپیشگیرانه باقی مانده‌اند.در این میان اقشار دانشگاهی، پژوهشگران و نیروهای متخصص که فعالیت آنها به ارتباطات اینترنتی و دسترسی به منابع علمی وابسته است با فشارهای مضاعفی روبه‌رو شده‌اند. افزایش هزینه اینترنت، تجهیزات الکترونیکی، نرم‌افزارها و دسترسی به منابع علمی بین‌المللی، تولید علم و پژوهش را به امری پرهزینه و دشوار تبدیل کرده است. این روند نه‌تنها کیفیت فعالیت‌های علمی را کاهش می‌دهد بلکه به مهاجرت نخبگان دامن می‌زند و آینده توسعه علمی کشور را با تهدیدی جدی مواجه می‌کند. در این شرایط آنچه بیش از پیش بر نگرانی‌ها می‌افزاید، تبدیل‌شدن دولت و شخص رییس‌جمهور و وزرای دولت چهاردهم به ناظری بی‌تفاوت در برابر این بحران فراگیر است؛ دولتی که بخش بزرگی از جامعه پیشتر امیدهای بزرگی به آن بسته بود، امروز در برابر سقوط وحشتناک ارزش پول ملی و وضعیت تراژیک معیشت خانوارهای ایرانی، واکنشی متناسب و موثر از خود نشان نمی‌دهد. این بی‌عملی چشم‌انداز آینده ایران را در مقایسه با کشورهای منطقه و جهان تیره‌تر و نگران‌کننده‌تر ترسیم می‌کند و بر فرسایش امید اجتماعی می‌افزاید. ادامه این روند کشور را با مخاطراتی روبه‌رو می‌کند که لزوما قابل پیش‌بینی نیستند. تورم مهار‌نشده تنها اقتصاد را فرسوده نمی‌کند بلکه جامعه را دچار فرسایش روانی و اجتماعی می‌کند. تعلل در اصلاحات ساختاری به معنای انتقال بحران به آینده‌ای است که ترمیم آن به‌مراتب دشوارتر و پرهزینه‌تر خواهد بود. «سرگیجه‌های تورمی» توصیف دقیق وضعیتی است که امروز بخش بزرگی از جامعه ایران با آن دست‌به‌گریبان است؛ وضعیتی که در آن گرانی از یک مشکل اقتصادی به یک بحران اجتماعی تمام‌عیار تبدیل شده است. مهار این بحران نیازمند تصمیم‌های جدی، شفافیت، پاسخگویی و بازسازی اعتماد عمومی است چراکه هزینه ادامه این مسیر هر روز سنگین‌تر از روز قبل می‌شود.

وب گردی