جهان‌صنعت علل کاهش مخاطبان صداوسیما را بررسی کرد:

گسست اعتماد

پویا اصل‌باغ
کدخبر: 568254
کاهش مخاطبان صداوسیما به دلایل مختلفی از جمله محتوای تکراری، سوگیری‌های سیاسی و عدم همخوانی با نیازهای اجتماعی-فرهنگی مردم است.
گسست اعتماد

پویا اصل‌باغ– به تازگی رییس صداوسیما در حاشیه جلسه هیات دولت میزان مخاطبان صداوسیما را بیش از «۷۰‌درصد» عنوان کرد. گفته‌های جبلی در فضای مجازی با واکنش‌ گسترده کاربران مواجه شد. بسیاری از آنها صحبت‌های جبلی را خلاف واقع مطرح کرده و گفتند که سال‌هاست برنامه‌های تلویزیونی را نگاه نمی‌کنند. طی سال‌های گذشته صداوسیما با ارائه محتوای تکراری، سوگیری‌های سیاسی و اختصاص برنامه‌ها به افراد گزینشی اعتبار و میزان محبوبیت خود را به نسبت گذشته ازدست داده است. به‌گونه‌ای که برخی از مردم اخبار را از طریق پلتفرم‌های فضای‌مجازی، ماهواره و دیگر رسانه‌های خارجی دنبال می‌کنند.

عملکرد ضعیف مدیران و بی‌برنامگی آنها سبب شده که بزرگ‌ترین رسانه کشور مخاطب چندانی نداشته باشد. این امر از منظر جامعه‌شناسی یک بحران اجتماعی است. در واقع بی‌اعتمادی عمومی به رسانه ملی تنها یک چالش رسانه‌ای نبوده بلکه گسستی میان مردم و نهادهای دولتی را نشان می‌دهد. حال برای راستی آزمایی ادعای رییس صداوسیما درباره میزان مخاطب و دلایل از دست رفتن اعتما جامعه نسبت به این سازمان را واکاوی خواهیم کرد.

مخاطبی وجود ندارد

براساس یکی از پژوهش‌های انجام شده در سال گذشته برخلاف گفته‌های پیمان جبلی تنها ۱۱درصد از مردم محتواهای صداوسیما را دنبال می‌کنند. از سوی دیگر همچنین بیان شده که حدود ۱۲‌درصد از مردم اخبار صداوسیما را پیگیری می‌کنند درحالی که این آمار در سال ۱۳۹۶ نزدیک به ۵۱‌درصد عنوان شده بود. طبق افکارسنجی‌های انجام شده در نوروز سال جاری یکی از سریال‌های تلویزیونی توانست مخاطبان از دست رفته را بازگرداند اما با پایان یافتن این سریال میزان تماشاگران خود را دوباره از دست داد. این امر نشان می‌دهد که تماشاگران این رسانه تنها به خاطر پخش یک محتوای خاص حاضر بودند دوباره تلویزیون خود را روشن کنند و بدین معناست که صداوسیما همچنان با بحران بی‌اعتمادی مردم مواجه بوده و تاکنون نیز اقدام موثری در این زمینه انجام نداده است. از سوی دیگر طی ماه‌های گذشته این نهاد با انحصارطلبی و اختصاص برنامه‌ها به یک‌سری افراد گزینشی ضربه سنگینی به اعتبار خود وارد کرد. بسیاری از کارشناسان دلایل متعددی را در خصوص چرایی ریزش مخاطبان صداوسیما بیان کردند؛ از پخش سریال‌های تکراری گرفته تا بی‌توجهی به نیاز و افکار جامعه.

نگاه جامعه‌شناسان به یک بی‌اعتمادی

در همین راستا مصطفی آب‌روشن، جامعه‌شناس در خصوص محبوبیت صداوسیما میان مردم به «جهان‌صنعت» گفت: به‌طور قطع این نهاد محبوبیت لازم را در میان مردم ندارد. از منظر جامعه‌شناسی کاهش محبوبیت صداوسیمای فعلی در ایران ریشه در گسست عمیق میان محتوای تولیدی و نیازهای اجتماعی- فرهنگی مخاطب داشته که با تحولات سریع جامعه ایران همخوانی ندارد. نخستین عامل ماهیت انحصاری و ایدئولوژیک رسانه ملی است. زمانی که رسانه اصلی کشور نتواند بازتاب‌دهنده تنوع فکری، سبک زندگی، دغدغه‌های اقتصادی روزمره و دگرگونی‌های فرهنگی قشرهای مختلف جامعه باشد به‌تدریج از کانون توجه خارج می‌شود و به‌عنوان یک‌تریبون رسمی تلقی شده و نه یک رسانه ملی.  دومین عامل فقدان رقابت و پاسخگویی در فضای رسانه‌ای است. در عصر فراوانی رسانه‌های دیجیتال و شبکه‌های اجتماعی مردم به محتوای تعاملی، شخصی‌سازی شده و انتقادی عادت کرده‌اند اما صداوسیما به دلیل ساختار متمرکز و عدم ریسک‌‌پذیری قادر به ارائه این سطح از کیفیت و تنوع نبوده در نتیجه مخاطبان به سمت کانال‌های جایگزین مهاجرت می‌کنند. این فاصله به‌‌ویژه در مواجهه با بحران‌های اقتصادی و اجتماعی باعث می‌شود که محتوای پخش‌شده ناکارآمد، کلیشه‌ای و دور از واقعیت تلقی شده و اعتماد عمومی به این نهاد مرجع از دست برود.

وی افزود: دلسردی مردم نسبت به رسانه ملی ناشی از ترکیبی از بحران اعتماد، ساختار محتوایی و پارادایم‌های رسانه‌ای نوین است. هسته اصلی این دلسردی به تضاد بین تکلیف رسانه‌ای و واقعیت زیسته جامعه بازمی‌گردد. مردم انتظار دارند رسانه ملی بازتاب‌دهنده عینی دغدغه‌های روزمره، چالش‌های اقتصادی و تنوع فکری جامعه باشد اما محتوای غالب، بیشتر با رویکردی ایدئولوژیک و آرمانی فاصله قابل توجهی با واقعیات موجود ایجاد می‌کند. این امر منجر به ظهور پدیده‌ فقدان ارتباط می‌شود؛ جایی که برنامه‌ها دیگر ابزاری برای فهم جهان نبوده بلکه صرفا تکرار بیانیه‌های رسمی تلقی می‌شوند.

این جامعه‌شناس توضیح داد: عامل دیگر ظهور رقبای قدرتمند دیجیتال است. شبکه‌های اجتماعی و پلتفرم‌های بین‌المللی با ارائه محتوای فوری، تعاملی، و تخصصی الگوی مصرف رسانه‌ای را تغییر داده‌اند. در این رقابت رسانه ملی به‌دلیل ساختار بوروکراتیک، کندی در واکنش به رویدادها و گریز از طرح مباحث حساس دیگر قادر به حفظ توجه مخاطب نیست و در نتیجه مخاطب ایرانی به سمت منابعی سوق پیدا می‌کند که احساس کند صدای او شنیده شده و جهان پیرامونش را دقیق‌تر منعکس می‌کنند.

یک‌سو شدن محتواها

آب‌روشن همچنین بیان کرد: محدود کردن دیدگاه‌های مختلف و یک‌‌سویه شدن محتوای صداوسیما تاثیرات عمیق و چند‌وجهی بر ساختار اجتماعی و سیاسی می‌گذارد. در کوتاه‌‌مدت این رویکرد باعث کاهش انسجام اجتماعی شده زیرا

رسانه ملی که باید به‌عنوان یک فضای عمومی مشترک برای گفت‌و‌گو و تفاهم عمل کند شکاف‌های موجود در جامعه را تعمیق می‌بخشد و گروه‌های مختلف را در اتاق‌های پژواک مجزا نگه می‌دارد. این امر توانایی جامعه برای دستیابی به اجماع ملی بر سر مسائل کلیدی را تضعیف می‌کند. در بلندمدت تاثیر آن بر سرمایه اجتماعی و اعتماد نهادی مخرب است. یعنی وقتی شهروندان احساس کنند که نماینده رسمی و فراگیر آنها در حوزه رسانه تنها یک روایت خاص را ترویج می‌کند اعتماد عمومی به نهادهای دولتی و رسمی دیگر نیز فرسایش می‌یابد.

او در ادامه گفت: این فقدان اعتماد به‌‌ویژه در بحران‌ها مانع از پذیرش توصیه‌ها و هماهنگی‌های لازم برای مدیریت جمعی می‌شود. علاوه‌بر‌این تضعیف سواد رسانه‌ای و تفکر انتقادی یکی از نتایج مستقیم این محدودیت است. درواقع جامعه‌ای که تنها با یک دیدگاه تغذیه می‌شود توانایی کمتری در تشخیص پروپاگاندا، ارزیابی منابع اطلاعاتی مختلف و تصمیم‌گیری آگاهانه در حوزه‌های سیاسی و اجتماعی پیدا می‌کند. در نهایت این یکسان‌سازی دیدگاه‌ها منجر به سرکوب پویایی‌های مدنی و کاهش مشارکت فعال و سازنده شهروندان در فرآیندهای اصلاحی و توسعه‌ای جامعه می‌شود.

فاصله زیاد با مردم

آب‌روشن درباره فاصله میان جامعه و صداوسیما افزود: فاصله بین صداوسیما و واقعیت‌های جامعه ایران در حال حاضر بسیار زیاد و معنادار بوده و این گسست علت اصلی بحران اعتماد و بی‌اعتمادی عمومی به این نهاد است. ساختار کنونی صدا‌‌وسیما بیش از آنکه یک نهاد بازتاب ‌دهنده واقعیت‌های عینی باشد یک نهاد ایدئولوژیک- تبلیغی تلقی می‌شود. این بدان معناست که اطلاعات و سناریوهایی که تولید می‌شوند اغلب از فیلترهای دقیقی عبور کرده تا با چارچوب‌های تعریف‌شده همسو باشند. این امر باعث می‌شود که نخبگان تولیدکننده محتوا در یک محیط بسته عمل کرده و نتوانند به درستی درک کنند که سبک زندگی، نگرانی‌ها و اولویت‌های قشرهای مختلف جامعه ازجمله جوانان، زنان و طبقات اقتصادی متفاوت درواقعیت چگونه است. جامعه ایران به‌ویژه در مراکز شهری در حال تجربه مدرنیزاسیون سریع و تغییرات فرهنگی گسترده است.

وی تشریح کرد: در مقابل محتوای صدا‌‌وسیما اغلب بر یک هویت فرهنگی ایده‌آل‌شده و محافظه‌‌کارانه تاکید دارد که با سبک زندگی بخش بزرگی از جمعیت(از نوع مصرف رسانه‌ای تا ارزش‌های اجتماعی) هم‌خوانی ندارد. این عدم انطباق باعث می‌شود که مردم رسانه ملی را نامرتبط با زندگی روزمره خود دانسته و آن را صرفا به‌عنوان یک ابزار دولتی بپذیرند نه یک مرجع اطلاع‌‌رسانی و سرگرمی. رسانه‌های مدرن بر پایه تعامل و بازخورد مستمر (مانند کامنت‌ها، نظرسنجی‌ها و تعاملات زنده) بنا شده‌ که به آنها اجازه می‌دهد سریعا شکاف‌های محتوایی را شناسایی و اصلاح کنند که صدا‌‌وسیما فاقد چنین سازوکارهای تعاملی قدرتمندی است. درنتیجه زمانی که اشتباهی در برآورد جامعه صورت می‌گیرد این اشتباه به دلیل ساختار سلسله مراتبی و غیرپاسخگو به سرعت اصلاح نشده و فاصله میان ادراک رسانه و واقعیت جامعه تشدید می‌شود. به‌طور خلاصه فاصله موجود نه صرفا یک فاصله اطلاعاتی بلکه فاصله‌ای هویتی و پارادایمی است که صدا‌‌وسیما را از یک رسانه فراگیر به یک رسانه تبلیغی محدود برای بخش خاصی از جامعه تبدیل کرده است.

ویژگی‌های یک‌رسانه موفق

این جامعه‌شناس درباره ویژگی‌های یک رسانه موفق گفت: یک رسانه خوب و کارآمد فراتر از صرفا انتقال اخبار به‌عنوان شریان حیاتی سلامت یک جامعه متمدن عمل می‌کند. تاثیر اصلی آن در ارتقای آگاهی جمعی و تقویت ساختار دموکراتیک نهفته است زیرا با فراهم آوردن اطلاعات دقیق، به موقع و مبتنی بر شواهد شهروندان را قادر می‌کند تا نقش‌های خود را به درستی ایفا کرده و در برابر سوءاستفاده‌ها و تصمیمات غیرمسوولانه هوشیار باشند. این نوع رسانه با رعایت اصول حرفه‌ای فضایی برای تبادل نظر آزاد و نقد سازنده می‌سازد که به‌مثابه یک سیستم تصفیه‌کننده و شفاف عمل کرده و از انباشت فساد یا خطا در ساختارهای قدرت جلوگیری می‌کند.

وی در پایان اضافه کرد: از منظر جامعه‌شناختی یک‌رسانه کارآمد با نمایش تنوع فرهنگی، اجتماعی و فکری جامعه شکاف‌های بین گروه‌های مختلف را پرکرده و حس تعلق ملی مشترک را تقویت و درعین‌حال از تبدیل شدن دیدگاه‌های متفاوت به تضادهای مخرب جلوگیری می‌کند. به این ترتیب این رسانه نه‌تنها سبب افزایش اعتماد عمومی به نهادهای پاسخگو می‌شود بلکه با پرورش مهارت تفکر انتقادی در مخاطبان پویایی مدنی را تضمین کرده و زیربنای لازم برای شکل‌گیری یک اجماع ملی مبتنی بر عقلانیت را فراهم می‌آورد.

اثرات رسانه بر افکار جامعه

در همین راستا امیرلطفی‌حقیقت، روان‌درمانگر و روان‌تحلیلگر درباره اثرات سانسور، حذف و اخبار گزینشی به «جهان‌صنعت» گفت: در جامعه‌ای که رسانه‌ها به‌جای بازتاب واقعیت آن را انتخاب، برش و آرایش می‌کنند مردم نه با حقیقت بلکه با نسخه‌ای تنظیم‌شده از آن روبه‌رو می‌شوند. در نگاه پیر بوردیو، جامعه‌شناس فرانسوی هر رسانه میدان قدرتی است که در آن کنشگران با سرمایه‌های نمادین خود در پی حفظ برتری هستند. وقتی این میدان تحت کنترل برخی افراد قرار می‌گیرد آنچه به نام «خبر» عرضه می‌شود درواقع محصول روابط سلطه است نه بازتاب جامعه. چنین سازوکاری به‌تدریج روان جمعی را دچار نوعی بی‌ثباتی می‌کند. فرد هرچقدر هم آگاه باشد احساس می‌کند واقعیتی که تجربه کرده با آنچه می‌شنود هم‌خوانی ندارد. این شکاف نوعی اضطراب پنهان و بی‌اعتمادی فراگیر به‌وجود می‌آورد. در سطح اجتماعی سرمایه‌ اعتماد فرو‌پاشیده و انسان‌ها از فضای عمومی کنار می‌کشند چون مطمئن نیستند کدام صدا به راستی «واقعی» است.

وی افزود: در این فضا سانسور تنها حذف اطلاعات نبوده بلکه بازسازی ادراک است. حذف گزینشی اخبار و بازنمایی یک‌جانبه‌ واقعیت ذهن‌ها را به بازتولید همان روایت غالب عادت می‌دهد. به تعبیر ژان بودریار، دیگر جامعه‌شناس فرانسوی جامعه در وضعیت «فراواقعیت» قرار می‌گیرد؛ جایی که مرز میان واقعیت و بازنمایی فرو می‌ریزد. افراد دیگر به آنچه اتفاق می‌افتد واکنش نشان نمی‌دهند بلکه به تصاویری از آن واکنش دارند. این‌گونه است که جامعه آرام و بی‌صدا از واقعیت فاصله می‌گیرد.

لطفی‌حقیقت توضیح داد: در جهان امروز محتوا بیش از آنکه ابزاری برای فهم جهان باشد به کالایی برای مصرف بدل شده است. رسانه‌ها برای جلب‌توجه ناگزیر به تولید تصاویری‌ هستند که احساسات را تحریک کنند نه اندیشه را. چنین محتواهایی ظاهری جذاب دارند اما از معنا تهی‌ هستند. یعنی همان چیزی که بودریار آن را «شبیه‌واره» می‌نامد؛ تصاویری که وانمود می‌کنند واقعیت‌ هستند بی‌آنکه به واقعیتی بیرونی ارجاع دهند. این شبیه‌واره‌ها ذهن مخاطب را از تجربه‌ اصیل جدا می‌کنند. انسان به‌جای زیستن تماشا و به‌جای اندیشیدن مقایسه می‌کند. در نتیجه احساس کمبود، اضطراب و نیاز مداوم به دیده‌شدن در او تقویت می‌شود. به تعبیر بوردیو این همان لحظه‌ای است که سلیقه و ذائقه‌ فرهنگی جامعه در میدان نمادینِ رسانه شکل می‌گیرد نه در بستر واقعی زندگی.

این روان‌درمانگر اضافه کرد: محتواهایی که بر نمایش افراطی موفقیت، زیبایی یا لذت استوارند در سطح روانی احساس ناکافی بودن و در سطح اجتماعی رقابت بیمارگونه تولید می‌کنند. رسانه به‌جای آموزش و آگاهی به صحنه‌ مسابقه‌ نمادین تبدیل می‌شود؛ جایی که هرکس در پی کسب سرمایه نمادین بیشتری است حتی اگر به قیمت از دست دادن خودِ واقعی‌اش باشد. جامعه در چنین چرخه‌ای آرام‌آرام به فراموشی تفکر دچار می‌شود چون تفکر جایی در منطق سرعت و مصرف ندارد.

تاثیر یک‌رسانه ضعیف در بلندمدت

‌لطفی‌حقیقت در ادامه گفت: رسانه‌ی ضعیف الزاما رسانه‌ای کوچک یا بی‌سرمایه نبوده بلکه رسانه‌ای است که قدرت تمایز میان «خبر» و «نمایش» را از دست داده است. رسانه‌ای که تنها بازگو و بازتولید می‌کند نه تفسیر و تحلیل. در چنین فضایی جامعه از سواد رسانه‌ای تهی شده و شهروندان به مصرف‌کنندگان منفعل اطلاعات تبدیل می‌شوند. در بلندمدت این وضعیت به فرسایش سرمایه‌ فرهنگی منجر می‌شود. مردمی که عادت می‌کنند همه‌چیز را در قالب تیتر، هشتگ یا تصویر کوتاه ببینند دیگر توانایی تفکر پیچیده را از دست می‌دهند. اندیشه‌های عمیق جای خود را به واکنش‌های سریع داده و گفت‌وگو جای خود را به قضاوت‌های لحظه‌ای خواهد داد. از دید بودریار رسانه‌ی ضعیف جامعه را به مرحله‌ای از «فراواقعیت» می‌برد که در آن نشانه‌ها واقعی‌تر از واقعیت می‌شوند. در این مرحله حقیقت نه کشف می‌شود و نه اهمیت دارد و تنها باید زیبا، پرکلیک و قابل اشتراک باشد. نتیجه جامعه‌ای است که به جای آگاهی در حالتی از «سرخوشی از نادانی» زندگی می‌کند ؛ سرخوش از اینکه همیشه در جریان است بی‌آنکه بداند در چه جریانی. در نهایت رسانه‌ ضعیف نه فقط آینه‌ جامعه بلکه سازنده‌ آن است. اگر این آینه کدر باشد تصویر جامعه نیز تار خواهدشد و جامعه‌ای که تصویر خود را نبیند دیگر توان اصلاح خویش را هم از دست می‌دهد.

افزایش شکاف بین جامعه و رسانه ملی

در پایان گفتنی است که با توجه به نکات مطرح شده صداوسیما نسبت به گذشته مخاطبان خود را از دست داده است. رسانه‌ای که روزگاری مخاطبان‌ میلیونی داشت حال به دلایل مختلف از واقعیت فاصله گرفته و روزبه‌روز این شکاف بیشتر نیز می‌شود. این رسانه اگر می‌خواهد دوباره اعتماد ازدست‌رفته را بازگرداند باید به سلایق عموم مخاطبان جامعه دقت کند.

وب گردی