نگاهی ‌به کتاب «قدرت‌و‌پیشرفت» نوشته دارون‌عجم‌اوغلو و سایمون جانسون:

وقتی تکنولوژی به‌نفع نخبگان کار می‌کند

مرتضی فاخری
کدخبر: 567731
کتاب «قدرت‌و‌پیشرفت» نوشته دارون عجم‌اوغلو و سایمون جانسون تصویری دقیق و هشیارکننده از تأثیر نوآوری‌های فناورانه بر توزیع قدرت و ثروت در جوامع ارائه می‌دهد.
وقتی تکنولوژی به‌نفع نخبگان کار می‌کند

مرتضی فاخری– کتاب «قدرت‌و‌پیشرفت» نوشته دارون عجم‌اوغلو(اقتصاددان برجستهMIT) و سایمون جانسون (اقتصاددان و مشاور سابق صندوق بین‌المللی پول) تصویری دقیق و هشیارکننده از راهی را که نوآوری‌های فناورانه می‌تواند جوامع را جلو برده یا عقب بگذارد ارائه می‌دهد؛ این اثر نشان می‌دهد پیشرفت فنی لزوما هم‌زمان با توزیع عادلانه منافع آن نبوده و در بسیاری از مقاطع تاریخی ساختارهای قدرت هستند که تعیین‌می‌کنند چه‌کسانی از تکنولوژی سود برده و چه‌کسانی زیان می‌بینند. نویسندگان با رجوع به نمونه‌های تاریخی از انقلاب صنعتی تا عصر دیجیتال نشان می‌دهند که فناوری‌های نوین وقتی در چارچوب نهادها و قوانین باز و پاسخگو قرار نگیرند میل به تمرکز ثروت و قدرت دارند؛ این تمرکز مانع از گسترش دستاوردهای فناورانه به اکثریت شده و درعمل نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی را تشدید می‌کند. بحث کتاب فراتر از تحلیل فنی پیشرفت‌هاست و به‌بررسی روابط علت‌ومعلولی میان نوآوری، منافع اقتصادی و توزیع سیاسی قدرت می‌پردازد. نویسندگان استدلال می‌کنند که سیاستگذاری و ساختارهای نهادی تعیین‌کننده‌اصلی مسیر اثرگذاری تکنولوژی بر رفاه عمومی هستند نه خود فناوری به‌عنوان یک عامل خنثی.

این دیدگاه اهمیت دو محور را به روشنی مطرح می‌کند: اول اینکه فناوری بدون سازوکارهای تنظیمی و نهادی که مانع از تسلط انحصاری و تمرکز درآمدی شوند، می‌تواند نابرابری را تشدید کرده و دوم اینکه سیاستگذاری هوشمندانه می‌تواند راه را برای بهره‌مندی گسترده‌تر از مزایای تکنولوژیک باز کند. برای خواننده روزنامه‌ای پیام کتاب نه‌تنها هشدار درباره خطرات احتمالی تمرکز قدرت در عصر هوش‌مصنوعی و اتوماسیون بوده بلکه فراخوانی عملی برای بازنگری در سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی است تا دستاوردهای فناورانه به جای تحکیم قدرت اقلیت به گسترش فرصت‌ها و ارتقای رفاه عمومی منجرشود. این مقدمه مسیر بحث روزنامه‌ای را هموار می‌کند: ابتدا اشاره به شکاف‌های بالفعل و تاریخی میان پیشرفت و توزیع منافع سپس تمرکز برراهکارهای سیاستی ملموس که می‌توانند از تمرکزگرایی جلوگیری کرده و سرانجام دعوت به گفت‌وگویی عمومی درباره نحوه شکل‌دهی نهادها و قوانین در جهت تضمین پیشرفتی که «برای همه» باشد.

چگونه تکنولوژی ثروت را متمرکز و عدالت را تهدید می‌کند؟

کتاب «قدرت‌و‌پیشرفت» به‌وضوح نشان می‌دهد که فناوری ذاتا خنثی نبوده و مکانیسم‌های درونی تحول فناورانه می‌توانند منجر به انباشت سود و تمرکز ثروت شوند. نویسندگان با استفاده از شواهد تاریخی توضیح می‌دهند که بازده‌های شبکه‌ای و اقتصاد مقیاس در صنایع مبتنی بر اطلاعات و پلتفرم‌ها موجب ایجاد مزیت‌های پایدار برای پیشگامان شده و این مزیت‌ها با ‌سرعت به تسلط بازار و توانایی ایجاد موانع ورود برای رقبا ترجمه می‌شوند. در متن کتاب آمده است که این تسلط نه‌تنها از طریق کنترل بازار محصولات بلکه از طریق کنترل زیرساخت‌های داده‌ای، الگوریتمی و توزیع محتوا تداوم می‌یابد و مالکیت این زیرساخت‌ها امکان استخراج رانت‌های نوآفرین را فراهم می‌آورد. چنین تمرکزی بازدهی سرمایه را برای صاحبان فناوری افزایش داده درحالی‌که دستمزدها و فرصت‌های اقتصادی برای بخش بزرگی از نیروی‌کار ثابت و راکد نگه داشته می‌شود. نتیجه این روند همان‌گونه که نویسندگان توضیح می‌دهند گسترش شکاف درآمدی و تمرکز قدرت اقتصادی است که به ناتوانی سیاستگذاران برای اعمال تنظیمات موثر منتهی می‌شود.

نویسندگان در کتاب روند دیگری را نیز برجسته می‌کنند که از طریق تغییر ساختار بازار کار و تقاضای مهارت رخ می‌دهد؛ فناوری‌های خودکارکننده و هوش‌مصنوعی تقاضا برای مهارت‌های سطح بالا و سرمایه‌محور را افزایش داده و همزمان مشاغل میانه و ابتدایی را آسیب‌پذیر می‌کنند بنابراین توزیع درآمد به نفع دارندگان سرمایه انسانی و مالی جابه‌جا می‌شود. در متن کتاب آورده شده که این جابه‌جایی موجب تضعیف قدرت چانه‌زنی نیروی‌کار و کاسته شدن از توان اتحادیه‌ها و نهادهای حمایتی می‌شود که خود حلقه‌ای بازخوردی به سوی تمرکز بیشتر ثروت و نقش‌آفرینی سیاسی کمتر جمعی ایجاد می‌کند. این تغییرات ‌همراه با امکان درآمدزایی از داده و الگوریتم ساختارهای درآمدی را به سمت سودهای شبه‌رانتی سوق داده و مانع از آن می‌شود که افزایش بهره‌وری به‌‌صورت گسترده بین گروه‌های اجتماعی توزیع شود. همین نکات کتاب را به این نتیجه می‌رساند که بدون مداخله نهادی فعال فناوری می‌تواند به تقویت مزایای نامتقارن و تثبیت نابرابری‌ها منجرشود.

متن کتاب همچنین بر نقش نهادها در تعیین مسیر توزیع منافع فناوری تاکید کرده و نمونه‌هایی ارائه می‌دهد که در کدام نظام‌های نهادی نوآوری به‌معنای ارتقای رفاه عمومی بوده و در کدام‌ها به تمرکز قدرت انجامیده است. نویسندگان استدلال می‌کنند که نهادهای پاسخگو و مقرراتی که رقابت را حفظ کرده و مالکیتِ‌ داده را به نحو منصفانه‌تری توزیع و سرمایه‌گذاری در سرمایه انسانی را تسهیل می‌کنند، می‌توانند اثرات تمرکزی فناوری را تعدیل کنند. درمقابل هنگامی که ساختارهای ناظم ضعیف، قوانین مالکیت فکری نامتناسب یا مقررات ضدانحصار ناکافی وجود دارد فناوری به ابزاری برای تحکیم موقعیت نخبگان اقتصادی تبدیل می‌شود. این تحلیل نشان می‌دهد که فناوری به‌خودی‌خود تعیین‌کننده سرنوشت اقتصادی نبوده بلکه تعامل پیچیده‌ای میان فناوری، توزیع مالکیت و ظرفیت نهادی است که نتیجه را مشخص می‌کند. بنابراین کتاب پیشنهاد می‌دهد که تمرکززدایی از زیرساخت‌های داده‌ای و تقویت حکمرانی رقابتی باید در رأس سیاست‌های مقابله با تمرکز ثروت قرار گیرد. به‌طور کلی نویسندگان مجموعه‌ای از راهبردهای سیاستی را برای مقابله با میل تمرکزی فناوری مطرح می‌کنند که بر اصلاح قوانین ضدانحصار، بازطراحی مالکیت داده و ایجاد مکانیسم‌های توزیع منفعت تاکید دارد؛ این پیشنهادها شامل اعمال مالیات هدفمند بر رانت‌های فناورانه، تشویق معماری‌های فنی باز و قابل تعامل و سرمایه‌گذاری عمومی در زیرساخت‌های محاسباتی و آموزشی است تا دستیابی به مزایای فناورانه دموکراتیزه شود. در متن کتاب آمده که ترکیب سیاست‌های بازارمحور با تدابیر نهادی می‌تواند از دام‌های تسلط اولیه و قفل‌شدن بازار جلوگیری و فرصت‌های رقابت برای بازیگران جدید فراهم کند. نویسندگان هشدار می‌دهند که بی‌توجهی به این سیاست‌ها ممکن است منجر به تثبیت یک اقتصاد دوباره شود که در آن نوآوری به‌طور سیستماتیک به نفع اقلیت‌های برخوردار از سرمایه مادی و معنوی عمل کرده و برهمین اساس استدلال می‌کنند که تضمین عدالت توزیعی در عصر فناوری مستلزم سیاستگذاری پیشگیرانه و طراحی نهادی مسوولانه است.

راهکارهای سیاستگذاری برای مهار نابرابری فناورانه

نویسندگان در «قدرت‌و‌پیشرفت» تاکید می‌کنند که سیاست ضدانحصار باید فراتر از رویکردهای سنتی رقابت‌محور بازطراحی شده و به‌طور فعال از ظهور موقعیت‌های تسلط بازار مبتنی بر بازده‌های شبکه و قفل فناوری جلوگیری کند. به‌جای تکیه صرف بر مداخله پس از شکل‌گیری انحصار کتاب پیشنهاد می‌دهد قوانین ادغام و انباشت را سختگیرانه‌تر و مداخله پیشگیرانه‌تر کرده، تعیین سقف‌هایی برای ترکیب عمودی و افقی در بازارهای پلتفرمی اعمال و رویه‌های رسیدگی به توافق‌های افقی‌و‌عمودی به‌طوری بازنگری شده که امکان رقابت نوآورانه برای تازه‌واردان حفظ شود به‌نحوی که مزیت اولیه به دام قفل فناوری بدل نشود.

عجم‌اوغلو و جانسون بر لزوم بازآرایی حکمرانی داده تاکید داشته و متن کتاب راهکارهایی عملی برای توزیع مالکیت و دسترسی به داده‌ها پیشنهاد می‌کند؛ از جمله ایجاد چارچوب‌های حقوقی برای داده‌های عمومی، الزام پلتفرم‌ها به ارائه APIهای باز و قابل‌تعامل و تدوین قواعدی برای «دیتا تراست» یا نهادهای امانی که دسترسی و استفاده از داده را به‌نمایندگی از منافع عمومی مدیریت می‌کنند تا مزایای اقتدار داده‌ای به‌صورت انحصاری نزد چندبازیگر باقی نماند و امکان نوآوری رقابتی و بهره‌برداری جمعی فراهم شود.

در سطح سیاست‌های توزیعی و بازارکار کتاب پیشنهاد می‌دهد که ترکیب سیاست‌های مالیاتی هوشمند و سرمایه‌گذاری در سرمایه انسانی باید به‌شیوه‌ای هدفمند پیاده شود؛ این شامل مالیات بر رانت‌ها و درآمدهای شبه‌رانتی مرتبط با مالکیت داده و الگوریتم، طراحی مکانیسم‌های بازتوزیع ازجمله مالیات بر سودهای فوق‌العاده فناوری و تخصیص درآمدهای آن به صندوق‌های سرمایه‌گذاری عمومی در مهارت‌آموزی و زیرساخت‌های اجتماعی و توسعه برنامه‌های آموزشی متمرکز بر مهارت‌های میان‌رده و بازآموزی است تا شکاف مهارتی که فناوری ایجاد کرده کاهش یابد و قدرت چانه‌زنی نیروی‌کار بازسازی شود.

به‌طورکلی نویسندگان تاکید می‌کنند که تضمین عدالت فناورانه مستلزم ساختار نهادی شفاف، پاسخگو و چندبخشی است که نقش دولت، بازار و جامعه مدنی را متعادل کند. کتاب پیشنهاد تشکیل نهادهای مستقل نظارت بر فناوری با ترکیب تخصصی میان حقوق، اقتصاد و مهندسی، تدوین شاخص‌های اندازه‌گیری «منفعت عمومی فناوری» و الزامی‌کردن ارزیابی اثرات توزیعی برای پروژه‌های فناورانه بزرگ را مطرح می‌کند تا تصمیم‌گیری‌ها مبتنی بر معیارهای عدالت توزیعی انجام شده و سیاستگذاری‌های پیشگیرانه و بازدارنده از تمرکز ثروت در مراکز نوآوری اجراپذیر شوند.

آیا هوش‌مصنوعی وعده پیشرفت یا تقویت قدرت نخبگان را دارد؟

کتاب «قدرت‌و‌پیشرفت» این پرسش را با نگاه انتقادی و مبتنی بر شواهد تاریخی مطرح می‌کند که هوش‌مصنوعی به‌عنوان یک نیروی فناورانه بنیادی آیا پیوسته به پیشرفت همگانی منتهی شده یا سازوکارهایی را تقویت می‌کند که قدرت و ثروت را در دست اقلیت متمرکز می‌سازد؟ نویسندگان نشان می‌دهند که ماهیت هوش‌مصنوعی(شامل نیاز به داده‌های گسترده، زیرساخت‌های محاسباتی گران‌قیمت و تخصص فنی متمرکز)  زمینه‌ای فراهم می‌آورد که مزیت‌های اولیه برای بازیگران بزرگ را تقویت کرده و ریسک قفل‌شدن بازار و افزایش بازده‌های رو به فزاینده را بالا می‌برد. در متن کتاب آمده که بدون تدابیر نهادی و سیاستگذاری هدفمند هوش‌مصنوعی می‌تواند همان الگوی تاریخی فناوری‌های پیشین را تکرار کند یعنی تولید بهره‌وری بالا در سطح اقتصاد کلان درکنار تشدید نابرابری در توزیع منافع.

عجم‌اوغلو و جانسون به سازوکارهای دقیق این تمایل تمرکزی اشاره می‌کنند. الگوریتم‌های پیچیده نیازمند داده‌های همگرا و خوش‌ساختارند و مالکیت انحصاری بر دیتاست‌ها و زیرساخت‌های یادگیری عملا توان تعیین استانداردهای بازار و استخراج رانت‌های الگوریتمی را برای دارندگان فراهم می‌سازد. در متن کتاب تاکید شده که این وضعیت نه‌تنها درآمدهای فوق‌العاده‌ای برای صاحبان پلتفرم تولید کرده بلکه ظرفیت تاثیرگذاری سیاسی آنها را نیز افزایش می‌دهد زیرا منابع مالی و اطلاعاتی متمرکز امکان نفوذ در تنظیمات مقرراتی و ساختارهای نهادی را تسهیل می‌کنند. بنابراین هوش‌مصنوعی به‌خودی‌خود نه‌صرفا موتور دموکراتیک پیشرفت بلکه بالقوه ابزاری برای تقویت قدرت نخبگان است مگر اینکه ساختار مالکیت و دسترسی به داده‌ها بازطراحی شود.

نویسندگان همچنین به جنبه‌های توزیعی اثرات هوش‌مصنوعی بر بازار کاروسرمایه انسانی ‌پرداخته و نشان می‌دهند که خودکارسازی و تقاضای متمرکز برای مهارت‌های پیشرفته می‌تواند به جابه‌جایی درآمد به سود دارندگان سرمایه و نیروی‌کار بسیار ماهر منجرشود. متن کتاب اشاره دارد که تضعیف موقعیت چانه‌زنی نیروی‌کار میانی و کاهش فرصت‌های ارتقا روندی را ایجاد کرده که نابرابری درآمدی را تشدید و بازتوزیع منافع ناشی از رشد فناورانه را ناممکن می‌کند. این نکته در کتاب به‌عنوان هشدار مطرح می‌شود که اگر سیاست‌های آموزشی و بازار کار متناسب با تغییرات مهارتی صورت نگیرد هوش‌مصنوعی می‌تواند بهره‌وری را بالا برده اما فرصت‌های اشتغال و سهم کارگران از تولید را کاهش دهد.

در پاسخ به این خطرات «قدرت‌و‌پیشرفت» تاکید می‌کند که جهت‌گیری نهایی هوش‌مصنوعی بستگی مستقیم به انتخاب‌های سیاستی و طراحی نهادی دارد. متن کتاب راهکارهایی از قبیل حاکمیت داده عمومی، قواعد باز برای تعامل‌پذیری پلتفرم‌ها، تقویت مقررات ضدانحصار سازگار با اقتصاد دیجیتال و مکانیسم‌های توزیعی هدفمند را به‌عنوان شرط لازم معرفی می‌کند تا فواید هوش‌مصنوعی به‌صورت گسترده‌تری توزیع شود. نویسندگان نتیجه می‌گیرند که با وجود ظرفیت بالقوه هوش‌مصنوعی برای افزایش رفاه جمعی بدون بازآرایی اصول مالکیت داده، ساختارهای رقابت و نهادهای پاسخگو این فناوری بیش از آنکه وعده پیشرفت همگانی بدهد خطر تقویت قدرت نخبگان و تثبیت نابرابری را به‌همراه خواهد داشت.

توصیه برای مطالعه این کتاب

کتاب «قدرت‌و‌پیشرفت» نوشته دارون عجم‌اوغلو و سایمون جانسون جمع‌بندی‌ای فشرده و مبتنی بر شواهد از رابطه پیچیده میان نوآوری فناورانه، توزیع قدرت و عدالت اجتماعی ارائه می‌دهد. نویسندگان نشان می‌دهند که فناوری به‌خودی‌خود ضامن رفاه همگانی نبوده و بدون نهادها و سیاست‌های مناسب می‌تواند منجر به تمرکز فراتر از حد ثروت و نفوذ سیاسی شود. استدلال‌ها و مثال‌های تاریخی کتاب تحلیل‌پذیری بالایی دارند و ترکیب تحلیل نظری با نمونه‌های واقعی خواننده را قادر می‌سازد تا مکانیسم‌های تمرکز ثروت، پیامدهای توزیعی هوش‌مصنوعی و ضرورت بازطراحی حکمرانی داده و مقررات رقابتی را به‌روشنی درک کند.

مطالعه این کتاب برای پژوهشگران، سیاستگذاران و فعالان مدنی ضروری است زیرا نه‌فقط خطرات ساختاری نابرابری فناورانه را توضیح داده بلکه مسیرهای سیاستی عملی برای مواجهه با آنها را پیشنهاد می‌کند. خواندن این اثر به تصمیم‌گیرندگان کمک می‌کند تا مبتنی بر شواهد چارچوب‌های مقرراتی سیاست‌های توزیعی و برنامه‌های سرمایه‌گذاری در نیروی انسانی را طراحی کرده که پیشرفت فناورانه را به نفع اکثریت هدایت کند. در نتیجه ورود به متن کتاب برای هر کسی که به آینده کار، عدالت اقتصادی و حکمرانی فناوری علاقه‌مند است سرمایه‌گذاری فکری مستقیم و سازنده‌ای خواهد بود. (چاپ و انتشار ترجمه فارسی این کتاب در ایران توسط نشر ثالث و نشر پارسه انجام شده است.)

* پژوهشگر ارشد علوم راهبردی

وب گردی