فرمول رشد پایدار اقتصادی

سمانه سادات خرمگاه– نوبل اقتصاد ۲۰۲۵ به پژوهشگرانی رسید که توانستند توضیح دهند چگونه رقابت فناورانه و نوآوریهای پیاپی، موتور واقعی رشد اقتصادی در جهان مدرن است؛ نظریهای که به «رشد از طریق تخریب خلاقانه» شهرت یافته است.
آکادمی سلطنتی علوم سوئد دیروز اعلام کرد که جایزه علوم اقتصادی ۲۰۲۵ سوئد به یاد آلفرد نوبل به جوئل موکیر، فیلیپ آگیون و پیتر هوویت به دلیل تحقیقات تاثیرگذارشان در پیوند دادن نوآوری با توسعه اقتصادی پایدار اهدا شده است.
این آکادمی در بیانیهای اعلام کرد که این سه نفر با تعمیق درک ما از چگونگی پیشرفت فناوری در افزایش بهرهوری، شکلدهی بازارها و تغییر جوامع در طول زمان مورد تقدیر قرار گرفتهاند. موکیر، استاد دانشگاه نورث وسترن با تحلیل تاریخیاش از انقلاب صنعتی و چگونگی تاثیر ایدهها و نهادها بر مسیر پیشرفت اقتصادی بسیار مورد توجه است. آثار وی بر تعامل بین فرهنگ، علم و نوآوری در شکلدهی به اقتصادهای مدرن، پرتو افکنده است.
آگیون که در کالج دوفرانس و مدرسه اقتصاد لندن مشغول به کار است و پیتر هویت، استاد بازنشسته دانشگاه براون، بیشتر با توسعه نظریه «تخریب خلاق» در مورد رشد درونزا شناخته میشوند. تحقیقات مشترک آنان به توضیح چگونگی تاثیر انگیزههای شرکتها برای نوآوری بر رقابت، سیاست و نابرابری کمک کرده است.
آکادمی سلطنتی علوم سوئد اعلام کرد که یافتههای آنان تاثیر عمیقی بر سیاستهای اقتصادی مدرن از آموزش و سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه گرفته تا مقررات ضدانحصار و استراتژیهای نوآوری اقلیمی، داشته است. مدل بنیادین آگیون و هویت که در اوایل دهه ۱۹۹۰ معرفی شد، با رسمیت بخشیدن به رابطه پویا بین نوآوری، ورود و خروج شرکتها و عملکرد اقتصاد کلان، براساس الگوی شومپیتری بنا شده است. جایزه امسال نوبل بر اهمیت تفکر بلندمدت در سیاستگذاری به ویژه در شرایطی تاکید میکند که اقتصادها با چالشهایی مانند کاهش بهرهوری، تغییرات جمعیتی و گذار سبز روبهرو هستند.
جایزه سال گذشته به سه اقتصاددان دارن عجم اوغلو، سیمون جانسون و جیمز رابینسون اهدا شد که در مورد ثروتمند بودن برخی کشورها و فقیر بودن برخی دیگر از کشورها تحقیق کردند و نتایج آنان نشان دادند که جوامع آزادتر و بازتر احتمال بیشتری برای پیشرفت دارند.
از رکود تا رشد پایدار به روایت نوبلیستها
در طول ۲۰۰سال گذشته، جهان شاهد رشد اقتصادی بیسابقهای بوده است. پایه و اساس این رشد، جریان مداوم نوآوری فناورانه است. رشد اقتصادی پایدار زمانی رخ میدهد که فناوریهای جدید جایگزین فناوریهای قدیمی شوند؛ فرآیندی که به آن تخریب خلاق (Creative Destruction) گفته میشود. برندگان امسال جایزه نوبل علوم اقتصادی با روشهای متفاوت توضیح میدهند که چرا این تحول ممکن شد و چه عواملی برای تداوم آن ضروری هستند. در بخش عمدهای از تاریخ بشر، سطح زندگی میان نسلها تغییر چندانی نمیکرد؛ هرچند گاه اختراعات یا کشفیات مهمی صورت میگرفت. این پیشرفتهای مقطعی گاه کیفیت زندگی را بهبود میبخشیدند اما رشد اقتصادی همیشه در نهایت متوقف میشد. این وضعیت با انقلاب صنعتی – حدود دو قرن پیش – به طور بنیادین تغییر کرد. انقلاب صنعتی از بریتانیا آغاز شد و سپس به دیگر کشورها گسترش یافت. پیشرفت فناورانه و علمی، چرخهای پیوسته از نوآوری و تحول ایجاد کرد، نه رویدادهایی پراکنده. این فرآیند به رشد پایدار و قابلاعتماد اقتصادی انجامید.
جایزه نوبل امسال به توضیح علل رشد پایدار مبتنی بر نوآوری فناورانه اختصاص دارد. نیمی از جایزه به جوئل موکیر، تاریخدان اقتصاد، تعلق گرفته است؛ به پاس توضیح سازوکارهایی که به تعامل میان کشفیات علمی و کاربردهای عملی میانجامند و فرآیندی خودزاینده را شکل میدهند که به رشد پایدار منتهی میشود. موکیر همچنین نشان داده است که چون این فرآیند منافع موجود را به چالش میکشد، وجود جامعهای باز و پذیرای ایدههای نو شرطی اساسی برای تداوم نوآوری و رشد است. نیم دیگر جایزه به فیلیپ آگیون و پیترهاویت تعلق گرفته است. این دو اقتصاددان در مقالهای مشترک در سال ۱۹۹۲ مدلی ریاضی از چگونگی سرمایهگذاری شرکتها در بهبود فرآیندهای تولید و تولید محصولات جدید و باکیفیتتر ارائه کردند؛ مدلی که در آن شرکتهایی که پیشتر بهترین محصولات را داشتند، از میدان رقابت بیرون رانده میشوند. رشد اقتصادی از طریق تخریب خلاق پدید میآید، فرآیندی که از یکسو خلاق است، زیرا بر نوآوری تکیه دارد و از سوی دیگر مخرب است زیرا محصولات قدیمی را از دور خارج کرده و ارزش تجاری آنها را از میان میبرد. در گذر زمان، این فرآیند ساختار جوامع ما را بهکلی دگرگون کرده است. در فاصله یک یا دو قرن، تقریبا همهچیز تغییر یافته است.
وضعیت جدید (هنجار نوین)
اقتصاددانان معمولا رشد اقتصادی را از طریق افزایش تولید ناخالص داخلی اندازهگیری میکنند اما رشد اقتصادی در واقع بسیار فراتر از اعداد و پول است. داروهای جدید، خودروهای ایمنتر، غذای باکیفیتتر، شیوههای کارآمدتر برای گرمایش و روشنایی خانهها، اینترنت و امکان ارتباط بیشتر میان مردم در فواصل طولانیتر تنها چند نمونه از عواملی هستند که در مفهوم رشد اقتصادی جای میگیرند. با این حال همانطور که گفته شد، رشد اقتصادی مبتنی بر پیشرفت فناورانه در گذشته قاعده تاریخی نبوده بلکه استثنا بوده است. برای مثال روند رشد در سوئد و بریتانیا از اوایل قرن چهاردهم تا آغاز قرن هجدهم نشان میدهد که درآمدها گاه افزایش مییافت و گاه کاهش اما در مجموع، تقریبا هیچ رشد محسوسی وجود نداشت با وجود آنکه در این دوران نوآوریهای مهمی نیز رخ داده بود. به گفته جوئل موکیر دلیل این امر آن بود که ایدههای جدید در آن زمان به طور پیوسته تکامل نمییافتند و به جریان مستمر بهبودها و کاربردهای نوین که امروزه آن را پیامد طبیعی پیشرفتهای بزرگ علمی و فناورانه میدانیم، منجر نمیشدند. در مقابل وقتی به رشد اقتصادی در بریتانیا و سوئد از آغاز قرن نوزدهم تا به امروز نگاه میکنیم، تصویری کاملا متفاوت میبینیم. بهجز دورههایی مشخص همچون رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰ و برخی بحرانهای دیگر، رشد و نه رکود به هنجار جدید (وضعیت عادی) تبدیل شده است. الگویی مشابه با رشد سالانه پایدار نزدیک به ۲درصد، پس از اوایل قرن نوزدهم در بسیاری از کشورهای صنعتی نیز مشاهده شد. شاید این رقم اندک به نظر برسد اما رشد مداوم در همین سطح، به معنای دو برابر شدن درآمد طی دوران کاری یک فرد است؛ پدیدهای که در نهایت تاثیری انقلابی بر جهان و کیفیت زندگی انسانها داشته است.
دانش سودمند
سوال اصلی این است: چه چیزی موجب این رشد پایدار اقتصادی میشود؟ برندگان امسال با روشهای متفاوتی به این پرسش پاسخ دادهاند. جوئل موکیر در پژوهشهای خود در تاریخ اقتصادی نشان داده است که جریان پیوستهای از «دانش سودمند» شرط لازم برای رشد پایدار است. این دانش سودمند از دو بخش تشکیل میشود:
دانش گزارهای: (Propositional Knowledge) توصیفی نظاممند از قوانین و نظمهای حاکم بر طبیعت که نشان میدهد چرا چیزی کار میکند.
دانش دستوری: (Prescriptive Knowledge) شامل دستورالعملها، نقشهها یا روشهای عملی است که توضیح میدهد چگونه باید کاری انجام شود تا نتیجه دهد.
موکیر نشان میدهد که پیش از انقلاب صنعتی، نوآوریهای فناورانه عمدتا بر دانش دستوری متکی بودند. مردم درخصوص چرایی اثرگذاری موضوعات چیزی نمیدانستند. در مقابل دانش گزارهای مثلا در ریاضیات یا فلسفه طبیعی جدا از دانش عملی رشد میکرد و پیوندی با آن نداشت. در نتیجه، استفاده از این دو نوع دانش در کنارهم ممکن نبود و پیشرفت برپایه دانستههای پیشین دشوار یا حتی ناممکن بود.نوآوریهای آن دوران اغلب تصادفی یا مبتنی بر تلاشهای بیثمر بودند؛ تلاشهایی که اگر فردی دارای دانش گزارهای کافی میبود، میدانست از اساس بیهودهاند مانند ساخت ماشین حرکت دائمی یا تبدیل فلزات ارزان به طلا از طریق کیمیاگری.در سدههای شانزدهم و هفدهم میلادی، جهان شاهد انقلاب علمی به عنوان بخشی از جنبش روشنگری بود. در این دوران، دانشمندان بر اندازهگیری دقیق، انجام آزمایشهای کنترلشده و قابلیت تکرار نتایج تاکید کردند. این رویکرد جدید باعث بهبود تعامل میان دانش گزارهای و دانش دستوری شد و در نتیجه انباشت دانش سودمند را سرعت بخشید، دانشی که میتوانست در تولید کالاها و خدمات به کار گرفته شود. نمونههای شاخص این پیشرفت عبارتند از: بهبود موتور بخار که بهواسطه درک بهتر از فشار جو و خلأ ممکن شد. پیشرفت در تولید فولاد که نتیجه شناخت فرآیندی بود که در آن اکسیژن، میزان کربن موجود در چدن مذاب را کاهش میدهد. افزایش دانش سودمند هم باعث بهبود اختراعات موجود شد و هم برای آنها کاربردهای جدیدی فراهم آورد.
از نظریه تا عمل
با این حال برای تحقق ایدههای نو، دانش عملی و فنی بهویژه تجاری نیز ضروری است. بدون این عوامل، حتی درخشانترین ایدهها نیز ممکن است هیچگاه از مرحله طراحی فراتر نروند مانند طرحهای بالگرد لئوناردو داوینچی. موکیر تاکید میکند که رشد پایدار نخستینبار در بریتانیا پدیدار شد زیرا این کشور میزبان شمار زیادی از صنعتگران و مهندسان ماهر بود که میتوانستند طرحها را درک کرده و ایدهها را به محصولات تجاری تبدیل کنند. این ترکیب دانش نظری، فنی و بازارمحور، عامل حیاتی در شکلگیری رشد پایدار بود.
کاهش مقاومت در برابر تغییر
یکی دیگر از عواملی که به گفته موکیر برای رشد پایدار ضروری است، پذیرش تغییر در جامعه است. رشد اقتصادی مبتنی بر تغییرات فناورانه تنها برندگان نمیسازد بلکه بازندگان نیز دارد زیرا فناوریهای جدید جایگزین فناوریهای قدیمی میشوند و ممکن است ساختارها و شیوههای کاری موجود را از بین ببرند. به همین دلیل، فناوریهای جدید معمولا با مقاومت گروههای ذینفع سنتی روبهرو میشوند که احساس میکنند منافع یا امتیازاتشان تهدید شده است. جنبش روشنگری سبب شد تا جامعه به طور کلی پذیرش بیشتری نسبت به تغییر پیدا کند. نهادهای جدید مانند پارلمان بریتانیا، دیگر همان فرصتهایی را در اختیار صاحبان امتیاز قرار نمیدادند تا مانع تغییر شوند. در عوض نمایندگان گروههای ذینفع میتوانستند گردهم آیند و به مصالحههایی دوسود برسند. این تحول نهادی در ساختار سیاسی و اجتماعی یکی از مهمترین موانع در مسیر رشد پایدار اقتصادی را از میان برداشت. دانش گزارهای گاه میتواند به کاهش مقاومت در برابر ایدههای جدید نیز کمک کند. برای نمونه در قرن نوزدهم، ایگناتس زِملوِیس
(Ignaz Semmelweis) پزشک مجارستانی، دریافت که نرخ مرگومیر مادران بهشدت کاهش مییابد اگر پزشکان و کارکنان بیمارستان دستان خود را بشویند. اگر او در آن زمان دلیل علمی این پدیده را میدانست و میتوانست وجود باکتریهای خطرناک را که با شستن دستها از بین میروند اثبات کند، احتمالا اندیشههای او زودتر مورد پذیرش قرار میگرفت.
رشد؛ فرآیندی دگرگونساز
جوئل موکیر با بهرهگیری از شواهد تاریخی، عواملی را که برای رشد پایدار اقتصادی ضروری هستند شناسایی کرد. در مقابل فیلیپ آگیون و پیترهاویت با الهام از دادههای جدید، مدلی اقتصادی و ریاضی طراحی کردند که نشان میدهد چگونه پیشرفت فناوری میتواند به رشد پایدار بینجامد.گرچه رویکرد آنها متفاوت بود اما هر دو اساسا به یک پرسش و پدیده واحد میپرداختند. همانگونه که پیشتر دیدیم، رشد اقتصادی در کشورهای صنعتی شدهای چون بریتانیا و سوئد بهطرزی چشمگیر پایدار بوده است اما در زیر این ظاهر آرام، واقعیت اقتصادی بسیار پویاتر و ناپایدارتر است. به عنوان مثال در ایالات متحده، هر سال بیش از ۱۰درصد از شرکتها تعطیل میشوند و تقریبا به همان میزان شرکتهای جدیدی تاسیس میگردند. در میان شرکتهای باقیمانده نیز هر ساله شغلهای زیادی ایجاد یا از بین میرود. هرچند این ارقام در سایر کشورها اندکی پایینتر است اما الگو مشابه است. آگیون وهاویت دریافتند که این فرآیند تحولآفرینِ«تخریب خلاق»(creative destruction) که در آن شرکتها و مشاغل پیوسته از میان میروند و جایگزین میشوند. در هسته اصلی فرآیند رشد پایدار قرار دارد. شرکتی که ایدهای برای محصولی بهتر یا روش تولیدی کاراتر دارد، میتواند رقبا را پشت سر بگذارد و به پیشتاز بازار تبدیل شود. با این حال همین موفقیت انگیزهای برای رقبا ایجاد میکند تا محصول یا فناوری بهتری بسازند و در نردبان پیشرفت بالاتر روند.
مدلی نوآورانه
توصیف سادهای از سازوکارهای اصلی این مدل چنین است: در یک اقتصاد، برخی شرکتها دارای پیشرفتهترین فناوریها هستند. زمانی که آنها برای محصولات خود حق امتیاز دریافت میکنند، میتوانند بیش از هزینه تولید خود درآمد کسب کنند و از نوعی انحصار موقت سود ببرند. این شرکتها همانهایی هستند که در صدر نردبان فناوری قرار دارند. با این حال حق امتیاز تنها در برابر رقابت مستقیم محافظت میکند، نه در برابر شرکتی دیگر که نوآوری تازهای ارائه دهد. اگر محصول یا فرآیند تولید جدید به اندازه کافی برتر باشد، میتواند فناوری پیشین را کنار بزند و به جای آن بنشیند.
امکان کسب سود انحصاری حتی برای مدتی کوتاه موجب میشود که شرکتها در پژوهش و توسعه (R&D) سرمایهگذاری کنند. هرچه شرکت بیشتر باور داشته باشد که میتواند مدت طولانیتری در صدر باقی بماند، انگیزه قویتری برای نوآوری دارد و سرمایهگذاری بیشتری در تحقیق و توسعه انجام میدهد اما افزایش R&D خود موجب میشود که میانگین زمان بین نوآوریها کوتاهتر شود و در نتیجه، شرکت پیشتاز زودتر از نردبان پایین کشیده شود. در سطح کل اقتصاد، تعادلی میان این نیروها شکل میگیرد که میزان سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه و در نتیجه سرعت تخریب خلاق و رشد اقتصادی را تعیین میکند. منابع مالی لازم برای R&D از پسانداز خانوارها تامین میشود. میزان پسانداز خانوارها نیز به نرخ بهره بستگی دارد که خود از نرخ رشد اقتصادی تاثیر میپذیرد. بنابراین تولید، تحقیق و توسعه، بازارهای مالی و پسانداز خانوارها بههم پیوستهاند و نمیتوان آنها را بهصورت جداگانه تحلیل کرد. اقتصاددانان مدلی را که در آن بازارهای مختلف در تعادل باشند، مدل تعادل عمومی مینامند. مدلی که آگیون وهاویت در مقاله سال ۱۹۹۲ خود ارائه کردند، نخستین مدل کلان اقتصادی از تخریب خلاق بود که دارای تعادل عمومی بود مدلی که بعدها بنیان بسیاری از تحلیلهای نوین رشد اقتصادی شد.
آثار رفاهی
مدل آگیون وهاویت را میتوان برای بررسی این موضوع بهکار برد که آیا در شرایط بازار آزاد و بدون مداخله دولت، سطح بهینهای از تحقیق و توسعه (R&D) و در نتیجه رشد اقتصادی بهینه وجود دارد یا خیر. مدلهای پیشین که اقتصاد را بهصورت کلان و یکپارچه تحلیل نمیکردند، قادر به پاسخگویی به این پرسش نبودند اما نتیجه تحلیل آگیون وهاویت نشان داد که پاسخ به این پرسش بسیار پیچیدهتر از آن است که در ابتدا به نظر میرسد زیرا دو سازوکار متفاوت در جهتهای مخالف عمل میکنند.
سازوکار نخست: منافع اجتماعی بیش از منافع خصوصی
در این سازوکار شرکتهایی که در تحقیق و توسعه سرمایهگذاری میکنند، میدانند که سود حاصل از نوآوریشان همیشگی نخواهد بود؛ دیر یا زود، شرکت دیگری محصول بهتری روانه بازار خواهد کرد.اما از دیدگاه جامعه، ارزش نوآوری پیشین از بین نمیرود زیرا نوآوری جدید برپایه دانش و فناوریهای قبلی شکل میگیرد. بنابراین، نوآوریهایی که در بازار شکست میخورند، هنوز برای جامعه ارزشمندند، هرچند برای شرکتهای توسعهدهنده دیگر سودی ندارند. در نتیجه انگیزههای خصوصی برای انجام R&D کمتر از منافع اجتماعی حاصل از آن است.از این رو، جامعه میتواند با اعطای یارانه به فعالیتهای تحقیق و توسعه از نظر رفاه اجتماعی منتفع شود.
سازوکار دوم: «سرقت تجاری» و نوآوری بیشازحد
در مقابل سازوکار دوم نشان میدهد که وقتی شرکتی موفق میشود رقیب خود را از صدر نردهبان فناوری پایین بکشد، شرکت جدید سود زیادی به دست میآورد در حالی که سود شرکت پیشین کاملا از بین میرود. این پدیده را گاه «سرقت تجاری» مینامند البته نه به معنای غیرقانونی آن. در نتیجه حتی اگر نوآوری جدید تنها اندکی بهتر از فناوری پیشین باشد، شرکت تازهوارد ممکن است سود قابلتوجهی کسب کند که بیش از منافع اجتماعی واقعی حاصل از آن نوآوری است. بنابراین از منظر اجتماعی ممکن است سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه بیشازحد باشد یعنی پیشرفت فناوری بیش از حد سریع و رشد اقتصادی بیش از حد بالا رخ دهد. این امر دلیلی علیه یارانه دادن به R&D از سوی دولت فراهم میکند.
تعادل میان ۲ نیرو
اینکه کدامیک از این دو نیرو غالب شود، به عوامل گوناگونی بستگی دارد که از بازاری به بازار دیگر و از دورهای به دوره دیگر تفاوت میکنند. نظریه آگیون وهاویت ابزار تحلیلی ارزشمندی برای درک این مساله فراهم میکند که کدام سیاستها برای حمایت از R&D موثرترند و تا چه اندازه جامعه باید از فعالیتهای تحقیق و توسعه پشتیبانی کند.
پژوهشی که خود به پژوهشهای جدید انجامید
مدلی که فیلیپ آگیون و پیترهاویت در سال ۱۹۹۲ ساختند، الهامبخش پژوهشهای گستردهتری شد؛ ازجمله بررسی درجه تمرکز بازار، یعنی تعداد شرکتهایی که با یکدیگر رقابت میکنند. نظریه آنها نشان میدهد که چه تمرکز بیش از حد و چه تمرکز بسیار کم، هر دو برای فرآیند نوآوری زیانبار هستند با وجود پیشرفتهای چشمگیر فناوری در دهههای اخیر، رشد اقتصادی کاهش یافته است. یکی از توضیحات ممکن بر اساس مدل آگیون وهاویت، این است که برخی شرکتها بیش از اندازه مسلط شدهاند و در نتیجه رقابت و نوآوری تضعیف شده است. بنابراین ممکن است سیاستهای قویتری برای مهار سلطه بیش از حد شرکتهای بزرگ ضروری باشد.
برندگان و بازندگان نوآوری
درس مهم دیگر آن است که نوآوری همیشه برندگان و بازندگانی دارد نهفقط در میان شرکتها، بلکه میان کارکنان آنها هم ممکن است اتفاق بیفتد. رشد سریع اقتصادی مستلزم میزان بالایی از تخریب خلاق است که به معنی از میان رفتن مشاغل قدیمی و احتمالا افزایش بیکاری موقت است. از این رو، بسیار مهم است که افراد آسیبدیده حمایت شوند و در عین حال امکان انتقال آسان به مشاغل پربازدهتر فراهم شود. یکی از سیاستهای موثر در این زمینه، حفاظت از کارگران (نه از مشاغل) است سیاستی که گاهی «انعطافامنیت» نامیده میشود و ترکیبی از انعطافپذیری بازار کار و امنیت اجتماعی برای نیروی کار است.
نقش جامعه در پرورش نوآوران
این برندگان جایزه همچنین نشان دادهاند که ایجاد شرایط اجتماعی مساعد برای پرورش نوآوران و کارآفرینان ماهر از عوامل حیاتی رشد پایدار است. بهویژه، تحرک اجتماعی یعنی اینکه شغل یا جایگاه فرد از پیش توسط موقعیت والدین تعیین نشود که این یکی از پیششرطهای رشد اقتصادی بلندمدت است.
ابزارهایی برای جوامع آینده
پژوهشهای موکیر، آگیون وهاویت به ما کمک میکند تا روندهای کنونی اقتصاد و فناوری را بهتر درک کنیم و برای حل مسائل حیاتی آینده راهحلهایی بیابیم. برای مثال موکیر نشان میدهد که هوش مصنوعی میتواند ارتباط میان دانش نظری و دانش کاربردی را تقویت کرده و سرعت انباشت دانش مفید را افزایش دهد اما در بلندمدت، رشد پایدار همواره پیامدهای مثبت خالص ندارد. نخست، باید میان رشد پایدار و رشد پایدار زیستمحیطی تمایز قائل شد. نوآوریها میتوانند اثرات جانبی منفی داشته باشند ازجمله تغییرات اقلیمی، آلودگی، مقاومت دارویی، نابرابری فزاینده و مصرف بیرویه منابع طبیعی.موکیر استدلال میکند که گاه همین آثار منفی فرآیندهایی خوداصلاحگر را آغاز میکنند، که جامعه را به سمت یافتن راهحلهای جدید سوق میدهد. با این حال برای آنکه این اصلاحات موثر باشند، سیاستگذاریهای هوشمندانه و هدفمند در زمینههای زیستمحیطی و اجتماعی ضروری است.
نتیجهگیری: رشد پایدار را نمیتوان بدیهی دانست
در نهایت، و شاید مهمتر از همه، برندگان امسال یادآور میشوند که رشد اقتصادی پایدار امری بدیهی یا تضمینشده نیست. در بخش عمدهای از تاریخ بشر، رکود اقتصادی، نه رشد، قاعده غالب بوده است. پژوهشهای آنان نشان میدهد که باید نسبت به تهدیدهای پیشِ روی رشد اقتصادی هشیار باشیم و فعالانه در برابر آنها اقدام کنیم. این تهدیدها میتوانند ناشی از سلطه بیش از حد شرکتهای معدود، محدودیت آزادی علمی و دانشگاهی، انحصار دانش در سطح منطقهای بهجای جهانی یا مقاومت گروههایی باشند که احساس زیان میکنند. اگر در برابر این تهدیدها بیتفاوت باشیم، موتور رشد پایدار یعنی همان تخریب خلاق از کار خواهد افتاد و بشر ممکن است دوباره به دوران رکود بازگردد اما اگر به بینشهای حیاتی موکیر، آگیون وهاویت گوش فرا دهیم، میتوانیم این چرخه خلاقیت و پیشرفت را زنده و پویا نگاه داریم.
واکنش به دریافت جایزه
آگیون در واکنش به دریافت نوبل اقتصاد گفت: این جایزه برایش شگفتی بزرگی بوده است.او ادامه داد: «واقعا نمیتوانم احساس خود را بیان کنم.» او با این حال هشدار داد که عواملی مانند ضدجهانی شدن و تعرفههای تجاری میتوانند مانع رشد شوند. او در ادامه اضافه کرد: تجارت باز، موتور رشد است و تاکید کرد که ابرهای تیرهای در افق دیده میشود، جایی که موانع تجاری و محدودیتهای باز بودن اقتصاد افزایش مییابند. او گفت: از موج حمایتگرایی در ایالات متحده استقبال نمیکنم. آگیون همچنین از کشورهای اروپایی خواست اجازه ندهند ایالاتمتحده و چین تنها رهبران فناورانه جهان باشند و نوآوریهای پیشرفته خود را تقویت کنند.