غلبه اقتصاد زنجیره تامین بر سیاست تعرفهای
جهانصنعت– جون دو ، استاد اقتصاد در دانشگاه اَستن و متخصص در زمینههای تجارت بینالملل، بهرهوری و زنجیرههای ارزش جهانی در مقالهای مینویسد: ۲۰سال پیش، چین بهسختی آموخت که وقتی زنجیرههای تامین بازسازماندهی میشوند، هرگز به شکل قبلی خود بازنمیگردند. اکنون ایالات متحده با تکیه بر تعرفهها و یارانهها، بهای نادیده گرفتن میزان وابستگی اقتصاد خود به سایر نقاط جهان را میپردازد.
هنگامی که عکاسی اخیرا تصویری از «اسکات بسنِت» وزیر خزانهداری آمریکا، در حال خواندن پیامکی در مجمع عمومی سازمان ملل ثبت کرد، آن تصویر بهطور ناخواسته ابعاد بحران عمیق کشاورزی آمریکا را آشکار ساخت. پیام از سوی وزیر کشاورزی، بروک رولینز بود: «دیروز آرژانتین را نجات دادیم. در عوض، آرژانتینیها تعرفههای صادرات غلات خود را حذف کردند، قیمتها را پایین آوردند و مقدار زیادی سویا به چین فروختند – در زمانی که معمولا ما باید به چین میفروختیم.»
تنها ۴۸ ساعت پس از تصمیم آرژانتین برای لغو مالیاتهای صادراتی بر محصولات غلهای، خریداران چینی حدود ۱/۳میلیون تن سویا از آرژانتین خریداری کردند و این درست در آغاز فصل برداشت کشاورزان آمریکایی، آن هم بدون حتی یک سفارش از چین بود. افزایش صادرات آرژانتین باعث کاهش قیمت سویا شد و اهرم قدرت چین در برابر آمریکا را بیشتر کرد. این ماجرا صرفا داستانی درباره مناقشات تجاری یا جریان کالا نیست بلکه نمونهای است از اینکه چگونه سیاستهای «تعرفهمحور» دولت دونالد ترامپ، اقتصاد زنجیره تامین قرن ۲۱ را بهدرستی درک نکرده است و چگونه شوکهای موقتی میتوانند تغییرات ساختاری دائمی ایجاد کنند.
برخلاف روایت متعارف که سویا را ابزاری برای چانهزنی میان چین و آمریکا میداند، سویا یک کالای نهایی مصرفی نیست بلکه نهادهای واسطهای در زنجیرهای یکپارچه از کشاورزی و صنعت است. کارخانههای خردکننده سویا را به خوراک دام و روغن تبدیل میکنند که خود پایه تولید دام و امنیت غذایی است. با اختلال در یک گره از این شبکه، کل سیستم بازآرایی میشود و هرگز به حالت قبلی بازنمیگردد. چین این درس را در سال ۲۰۰۴ بهسختی آموخت، زمانی که معاملهگران جهانی قیمت سویا را دستکاری کردند و از ۵۴۰ دلار به بیش از ۷۵۰دلار در هر تن رساندند، سپس با اعلام برداشت فراوان، قیمت را به ۵۰۰ دلار سقوط دادند و کارخانههای چینی را در قراردادهای گرانقیمت گرفتار کردند. پژوهشها نشان میدهد حدود ۳۰۰۰کارخانه خردکننده سویا ورشکست شدند و معاملهگران خارجی کنترل ۷۰ تا ۸۵درصد ظرفیت خردکن چینی را در دست گرفتند.
چین فقط پول از دست نداد بلکه کنترل یکی از حلقههای حیاتی زنجیره امنیت غذایی خود را نیز از کف داد. در واکنش، این کشور از طریق شرکت دولتی غلات خود (Sinograin) ذخایر استراتژیک عظیمی ایجاد کرد، از کارخانههای دولتی باقیمانده محافظت کرد و سرمایهگذاری سنگینی در زیرساختهای کشاورزی آمریکایجنوبی انجام داد. تعرفههای ترامپ در سال ۲۰۱۸ این روند تنوعبخشی را تسریع کردند. سرمایهگذاری چین پیشتر بنادر، خطوط ریلی و شبکههای لجستیکی را در آمریکایجنوبی تامین کرده بود، بهطوری که وقتی تعرفهها تجارت آمریکا و چین را مختل کردند، زیرساخت لازم از پیش آماده بود.
در نتیجه فرآیندی که پیشتر شاید دو دهه طول میکشید، تنها در هفت سال واگشوده شد. بین سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۸، حدود ۶۰درصد صادرات سویای آمریکا به چین میرفت اما تا سال ۲۰۲۴، سهم برزیل از واردات سویای چین به ۷۱درصد رسیده بود؛ در حالی که در دهه ۱۹۹۰ فقط ۲درصد بود. جنگ تجاری امروز که بازسازماندهی آغاز شده در ۲۰۱۸ را کامل کرده، بازتاب پدیدهای است که اقتصاددانان آن را «هیستریزیس» در زنجیرههای تامین جهانی مینامند: وقتی کشاورزان برزیلی و آرژانتینی تولید را افزایش دادند، آن ظرفیت پس از لغو تعرفهها از بین نرفت. کارخانههای خُردکنندههای سویای چینی روابط بلندمدتی با تامینکنندگان آمریکایجنوبی برقرار کردند و بنادر و شبکههای حملونقل برای مسیرهای برزیل–چین بهینه شدند. اکنون قیمت جهانی سویا نه برمبنای برداشتهای آمریکایشمالی بلکه براساس تقویم کشاورزی آمریکایجنوبی تعیین میشود.
منطق اقتصادی این تغییر ساده است: خریداران متمرکز مانند چین بسیار آسانتر از فروشندگان پراکندهای چون کشاورزان آمریکایی میتوانند منابع تامین خود را متنوع کنند. چین سالانه ۱۰۰ تا ۱۰۵میلیون تن سویا وارد میکند که بسیار بیشتر از هر کشور دیگر است. چون ۶۰درصد تجارت جهانی سویا را به خود اختصاص داده است، کشاورزان آمریکایی نمیتوانند این تقاضا را در جای دیگری تکرار کنند. در حالی که چین پیشتر از وابستگی به یک تامینکننده رنج میبرد، اکنون این کشاورزان آمریکایی هستند که بهای اتکا به یک خریدار واحد را میپردازند. هیچ ترکیبی از بازارهای کوچکتر نمیتواند جای بزرگترین مشتری آنها را بگیرد؛ مشتریای که در گزینههای جایگزین خود سرمایهگذاری کرده است.
تمام این تحولات نشاندهنده بیانسجامی سیاست تجاری کنونی آمریکاست. ایالات متحده حدود ۲۰میلیارد دلار کمک مالی به آرژانتین داد تا از نزدیکی بیشتر آن کشور به چین جلوگیری کند اما آرژانتین با حذف مالیاتهای صادراتی خود، فورا سویای ارزانتر و رقابتیتر به چین فروخت. در همین حال، کشاورزان آمریکایی که بین سالهای ۲۰۱۸ تا ۲۰۱۹ حدود ۲۸میلیارد دلار یارانه دریافت کردند، شاهد فروپاشی سهم بازار خود بودهاند و اکنون انتظار بسته نجات دیگری را میکشند. همانطور که سخنگوی انجمن سویاکاران ایالت ایلینوی گفته است: «آنچه ما واقعا میخواهیم، روابط خوب با شرکای تجاریمان است. ما بازار میخواهیم، نه یارانه.» با این حال آمریکا همچنان به کشاورزان خود یارانه میدهد و در عین حال رقبا را تامین مالی میکند.
این پویاییها نقص عمیقتری را در نحوه مواجهه آمریکا با بازارهای جهانی بههمپیوسته آشکار میکند. تعرفهها شاید صنایع کالای نهایی را که هزینه جابهجایی بالایی دارند، محافظت کنند اما برای کالاهای واسطهای در زنجیرههای تامین انعطافپذیر، فاجعهبار هستند جایی که خریداران بهآسانی میتوانند جایگزین بیابند. سیاست تجاری آمریکا ظاهرا این تمایز اساسی را درک نکرده است. شباهت این وضعیت با سیاست تجاری بریتانیا پس از برگزیت چشمگیر است. استراتژی هر دو کشور بر شعارهای پرطمطراق درباره «حاکمیت» و «اهرم فشار» تکیه دارد، در حالی که نادیده میگیرد زنجیرههای تامین پیچیده چگونه به اختلال پاسخ میدهند. با درنظر گرفتن تجارت بهعنوان رابطهای دوجانبه در حالی که ذاتا چندجانبه است، هر دو کشور اهمیت خود را بیش از حد برآورد کرده و هزینههای تعدیل را دستکم گرفتهاند.
پژوهش من درباره تجارت پسابرگزیت نشان میدهد که این اختلالات با گذر زمان تشدید میشوند، نه کاهش؛ در سال ۲۰۲۳ افت تجارت نسبت به سالهای پیشین شدیدتر بود که نشانهای از تغییرات ساختاری عمیق، نه صرفا تعدیل موقتی است. بریتانیا از زنجیرههای ارزش اتحادیه اروپا برای کالاهای مصرفی جدا شده اما همچنان برای کالاهای واسطهای و سرمایهای به اتحادیه وابسته است. درست مانند کشاورزان آمریکایی که دسترسی به بازار چین را از دست دادهاند، طرف آغازگر اختلال آسیبپذیری نامتقارنی دارد: بازسازماندهی منابع تامین برای خریدارانی چون اتحادیه اروپا و چین بسیار آسانتر از یافتن بازارهای جایگزین برای فروشندگانی چون بریتانیا و آمریکاست.
ماجرای سویا درسی گستردهتر به همراه دارد: در تجارت مدرن، کنترل بر گرههای زنجیره تامین از کنترل بر موادخام مهمتر است. چین در سال ۲۰۰۴ کنترل ظرفیت خردکنندههای سویای خود را از دست داد و دو دهه صرف کرد تا اطمینان یابد دیگر هرگز چنین آسیبپذیر نخواهد بود. آمریکا اکنون در حال از دست دادن دسترسی به بزرگترین بازار صادراتی خود است، چون درنیافته که وقتی زنجیرههای تامین بازآرایی میشوند، تنها با تغییر تعرفهها به حالت قبل بازنمیگردند.
زمانی که بسنِت آن پیام را خواند، نتیجه از قبل روشن بود: او در واقع آگهی ترحیم رابطهای تجاری را میخواند که سالها سیاست نادرست آن را بهتدریج ویران کرده بود. پرسش اکنون این نیست که آیا این رابطه میتواند بازسازی شود یا نه؛ بلکه این است که آیا سیاستگذاران آمریکایی میفهمند چرا دیگر نمیتواند بازسازی شود.
