AGI؛ مرز باریک میان معجزه و فاجعه!

نازنین حاتمی– سم آلتمن، مدیرعامل OpenAI و یکی از برجستهترین صداهای حوزه فناوری و هوش مصنوعی در جهان اخیرا پیشبینی کرده است که «هوش جامع مصنوعی» یا همان AGI تا سال۲۰۳۰ به دست خواهد آمد؛ نقطهای که بسیاری از پژوهشگران، آیندهپژوهان و فعالان اقتصادی سالهاست درباره آن بحث میکنند. این ادعا که از زبان فردی چون آلتمن مطرح شده نهتنها بازتاب گستردهای در رسانههای جهان داشته بلکه بحثهای زیادی درباره پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و حتی فلسفی آن به راه انداخته است. او معتقد است که در آیندهای نهچندان دور هوش مصنوعی توانایی انجام ۳۰ تا ۴۰درصد کارهایی را که امروز در اقتصاد جهانی انجام میشود بهدست خواهد گرفت. چنین تحولی میتواند نقطهعطفی در تاریخ تمدن بشر باشد و مناسبات شغلی، ساختارهای اقتصادی، آموزش، سیاست و فرهنگ را به طور بنیادی دگرگون کند.
برای درک بهتر اهمیت این پیشبینی باید ابتدا به تعریف «هوش جامع مصنوعی» پرداخت. برخلاف مدلهای فعلی که «هوش مصنوعی باریک» یا ANI نامیده میشوند و تنها در حوزههای مشخص مانند ترجمه زبان، تحلیل داده یا تولید محتوا تخصص دارند AGI سامانهای است که میتواند مشابه انسان به طیف وسیعی از مسائل فکر کند، تصمیم بگیرد، بیاموزد و حتی خلاقیت به خرج دهد. به عبارت دیگر این سطح از هوش مصنوعی قادر است در تمام حوزههایی که ذهن انسان حضور دارد وارد عمل شود و حتی در بسیاری از زمینهها از تواناییهای انسانی پیشی بگیرد. سم آلتمن معتقد است که تا پایان دهه جاری میلادی چنین سیستمی در دسترس خواهد بود و این چشمانداز کمتر از هفت سال دیگر محقق میشود. او در مصاحبه اخیر خود به مدل GPT-5 اشاره کرده و گفته است که این نسل از مدلهای زبانی در بسیاری از جهات از انسانها باهوشترند اما هنوز نمیتوان آن را یک AGI واقعی دانست. با این حال حرکت سریع فناوری و افزایش نمایی توان محاسباتی نشان میدهد که فاصله چندانی با جهشی بزرگ باقی نمانده است. وی تاکید میکند که اگر تا سال۲۰۳۰ شاهد ظهور مدلهایی نباشیم که تواناییهای خارقالعادهای دارند و قادر به انجام کارهایی هستند که انسانها هرگز قادر به انجام آن نبودهاند او بسیار شگفتزده خواهد شد. این جمله نشان میدهد که در نگاه او مسیر پیشرفت فناوری نه یک احتمال بلکه یک قطعیت اجتنابناپذیر است.
تاثیر AGI بر بازار کار
یکی از نکات کلیدی که آلتمن به آن پرداخته تاثیر AGI بر بازار کار است. او اذعان میکند که حتی بدون حضور هوش مصنوعی بسیاری از مشاغل ۳۰سال پیش امروز دیگر وجود ندارند. بنابراین تغییر ساختار شغلی یک پدیده تاریخی و مستمر است. اما تفاوت مهم در اینجاست که سرعت تغییرات ناشی از AGI به مراتب بیشتر و گستردهتر خواهد بود. براساس پیشبینی او ۳۰ تا ۴۰درصد از کارهایی که امروز در اقتصاد جهانی انجام میشوند در آیندهای نزدیک توسط هوش مصنوعی انجام خواهند شد. این عدد بسیار چشمگیر است و میتواند تاثیرات عظیمی بر مشاغل اداری، مالی، پزشکی، حقوقی، رسانهای و حتی آموزشی داشته باشد. از این زاویه نگرانیهای گستردهای در خصوص آینده شغلی نسلهای بعدی به وجود آمده است. وقتی از آلتمن پرسیده شد که چه توصیهای به فرزند خود میکند تا در ۳۰سال آینده شغلی داشته باشد که توسط هوش مصنوعی جایگزین نشود او به موضوعی اساسی اشاره کرد: یادگیری سازگاری و مهارت انعطافپذیری در برابر تغییرات. او معتقد است که «فرامهارت» اصلی توانایی یاد گرفتن چگونگی یادگیری است؛ مهارتی که به فرد امکان میدهد با تغییرات سریع دنیای آینده کنار بیاید. در واقع در جهانی که بسیاری از تخصصهای امروزی بهسرعت منسوخ میشوند تنها کسانی میتوانند جایگاه خود را حفظ کنند که بتوانند پیوسته یاد بگیرند، بازآفرینی کنند و تابآوری بالایی در برابر تحولات فناورانه داشته باشند.
اهمیت درک نیازهای انسانی
آلتمن همچنین به اهمیت درک نیازهای انسانی اشاره میکند: اینکه افراد باید بیاموزند مردم چه میخواهند، چگونه میتوان برای آنان محصول یا خدمتی ارزشمند خلق کرد و چگونه باید در دنیای پیچیده آینده تعامل برقرار کرد. این تاکید نشان میدهد که او اعتقاد دارد در جهانی تحت سلطه فناوری آنچه ارزش انسانی را متمایز میکند توانایی برقراری ارتباط، درک عمیق از دیگران و خلق تجربههای اصیل انسانی است. در کنار این خوشبینیها دیدگاههای تیرهتری نیز در جامعه علمی وجود دارد. برخی محققان همچون «الیزر یودکوفسکی» هشدار دادهاند که AGI میتواند برای بقای بشر تهدیدی جدی باشد و حتی انسانها را مانند مورچه نابود کند. اما آلتمن با این نظر مخالف است و باور دارد که هوش جامع مصنوعی در نهایت رابطهای مشابه یک والد مهربان با انسان خواهد داشت؛ مدلی که بیشتر به مراقبت و حمایت شباهت دارد تا سلطه و نابودی. این دیدگاه خوشبینانه با نظرات برخی دیگر از چهرههای برجسته هوش مصنوعی مانند جفری هینتون و یان لکان همپوشانی دارد. آنان نیز بر اهمیت تزریق «غریزه مادری» به مدلهای هوش مصنوعی تاکید کردهاند؛ یعنی توسعه الگوریتمهایی که نه فقط توانایی پردازش داده و تولید خروجی دارند بلکه برای انسان و رفاه او اهمیت قائل شوند.
ضرورت مدیریت
با این حال آلتمن بهخوبی آگاه است که AGI میتواند پیامدهای ناشناخته و اثرات جانبی غیرقابل پیشبینی داشته باشد. همانطور که هر فناوری عظیم در تاریخ بشر از انقلاب صنعتی گرفته تا اینترنت پیامدهایی به دنبال داشته که طراحان آنها قادر به پیشبینی کاملشان نبودهاند، AGI نیز ممکن است مسیرهایی تازه از چالشها و فرصتها را پیش روی جامعه بشری قرار دهد. این ابهام بزرگترین پرسشی است که امروز در ذهن بسیاری از کارشناسان وجود دارد: آیا بشر میتواند همزمان با توسعه این فناوری، چارچوبهای اخلاقی، قانونی و اجتماعی مناسبی برای مدیریت آن ایجاد کند؟ به نظر میرسد آیندهای که آلتمن از آن سخن میگوید دو وجه کاملا متضاد در دل خود دارد. از یک سو وعده دنیایی با بهرهوری بالا، سرعت بیسابقه در حل مسائل پیچیده، بهبود کیفیت زندگی و شاید حتی گشایش در حوزههایی چون درمان بیماریهای صعبالعلاج یا مقابله با تغییرات اقلیمی. از سوی دیگر خطر بیثباتی شغلی، افزایش شکافهای طبقاتی، بروز بحرانهای هویتی و اجتماعی و حتی تهدیدات وجودی. همین دوگانگی است که بحث AGI را تا این حد جذاب و البته حساس کرده است.
چشمانداز آینده
در نهایت پیشبینی سم آلتمن صرفا یک اظهارنظر خوشبینانه یا هشدارآمیز نیست بلکه بازتابی از مسیری است که جهان فناوری به سرعت در حال طی کردن آن است. چه موافق باشیم و چه مخالف شواهد نشان میدهند که هوش مصنوعی با شتابی غیرقابل انکار به سوی سطوحی فراتر از تصور حرکت میکند.
آنچه اکنون بیش از هر چیز اهمیت دارد آمادگی جوامع، دولتها، دانشگاهها و شرکتها برای مواجهه با این تغییرات است. آموزش مهارتهای نو، ایجاد سیاستهای حمایتی برای مشاغل آسیبپذیر، طراحی قوانین شفاف برای توسعه و استفاده مسوولانه از AGI و مهمتر از همه بازاندیشی در معنای «انسان بودن» در عصر جدید مسائلی هستند که نمیتوان آنها را به آینده موکول کرد. پیشبینی آلتمن یادآور این نکته است که ما در آستانه دگرگونیای بنیادین ایستادهایم؛ دگرگونیای که هم میتواند به عصری طلایی از رفاه و پیشرفت بینجامد و هم در صورت بیتوجهی به مخاطرات به بحرانی فراگیر تبدیل شود. انتخاب مسیر درست در این بزنگاه تاریخی به میزان آمادگی ما برای پذیرش تغییر و تواناییمان در هدایت آن وابسته است.