تراز مالی؛ آینه پنهان سلامت دولت
جهانصنعت – تراز مالی یکی از بنیادیترین مفاهیم در اقتصاد کلان است که وضعیت واقعی دخل و خرج دولت را آشکار میکند. اگر اقتصاد را به پیکری زنده تشبیه کنیم، تراز مالی همان نبض آن است؛ نشانهای از اینکه دولت تا چه اندازه در هزینهکرد منابع و مدیریت بدهیهای خود انضباط دارد.
تراز مالی به زبان ساده، تفاوت میان درآمدهای دولت (مانند مالیات، عواید نفتی، واگذاری داراییها و درآمد شرکتهای دولتی) و هزینههای آن (نظیر حقوق کارکنان، طرحهای عمرانی، یارانهها و بازپرداخت بدهیها) است. زمانی که درآمدها از مخارج بیشتر باشد، دولت با مازاد بودجه روبهرو است اما وقتی هزینهها بر درآمدها پیشی بگیرد، «کسری بودجه» شکل میگیرد؛ پدیدهای که اگر مزمن شود، به تورم، بدهی و بیثباتی اقتصادی منتهی خواهد شد.
تراز مالی معمولا در دو سطح بررسی میشود: تراز اولیه و تراز کلی. تراز اولیه تفاوت میان درآمدها و هزینهها پیش از در نظر گرفتن پرداخت بهره بدهیهاست و نشان میدهد دولت بدون استقراض چقدر توان تامین هزینههای جاری خود را دارد. در مقابل، تراز کلی شامل هزینه بهره بدهی نیز میشود و تصویر دقیقتری از سلامت مالی ارائه میدهد. کشوری که تراز اولیه مثبت ولی تراز کلی منفی دارد، در واقع درآمد کافی برای مخارج عادی دارد اما بار بدهی گذشته بر دوش آن سنگینی میکند.
در اقتصاد ایران تراز مالی طی سالهای اخیر همواره در وضعیت کسری مزمن قرار داشته است. وابستگی بالای بودجه به درآمدهای نفتی، رشد سریع هزینههای جاری و نظام مالیاتی ناکارآمد سه عامل اصلی این کسری هستند. در چنین شرایطی دولتها معمولا از مسیرهایی چون استقراض از بانک مرکزی، فروش اوراق بدهی یا برداشت از صندوق توسعه ملی برای جبران کسری استفاده میکنند. هر یک از این روشها، اگر بهصورت مداوم و بدون اصلاح ساختاری ادامه یابد، به شکل متفاوتی ثبات اقتصادی را تهدید میکند: استقراض از بانک مرکزی موجب افزایش پایه پولی و تورم میشود؛ فروش اوراق بدهی فشار بهره را بالا میبرد و برداشت از ذخایر ملی آینده کشور را تضعیف میکند.
یکی از شاخصهای مهم در ارزیابی پایداری مالی، نسبت بدهی دولت به تولید ناخالص داخلی است. هرچند این نسبت در ایران نسبت به میانگین جهانی پایینتر است اما به دلیل ناپایداری درآمدهای نفتی و نبود شفافیت در بدهیهای پنهان شرکتهای دولتی، تصویر واقعی از سلامت مالی دولت چندان روشن نیست. اقتصاددانان معتقدند کسری بودجه تنها زمانی خطرناک میشود که ساختار درآمدی ناکارآمد و هزینههای غیرقابل کنترل در کنار آن قرار گیرد؛ در غیراین صورت استفاده هدفمند از کسری برای تحریک رشد و سرمایهگذاری میتواند حتی مفید باشد.
تراز مالی چیزی فراتر از یک عدد در گزارشهای بودجهای است؛ شاخصی است که میزان انضباط، شفافیت و پاسخگویی دولت را نشان میدهد. کشوری که بتواند هزینههایش را اولویتبندی کند، درآمدهای پایدار مالیاتی بسازد و بدهی خود را در سطح معقول نگه دارد، نهتنها از دام تورم و نوسان میگریزد بلکه اعتماد عمومی و سرمایهگذاری خصوصی را نیز تقویت میکند. به تعبیر دقیقتر، تراز مالی سالم پایهای است برای اقتصادی باثبات، پیشبینیپذیر و مقاوم در برابر شوکها؛ اقتصادی که نه با نفت بلکه با نظم مالی اداره میشود.
