خطر گسست میان پیشرفت و میراث فرهنگی
جهان صنعت- دومین همایش «فرهنگ و اقتصاد؛ پیوند میراث تمدنی و میراث طبیعی ایران» صحنهای بود برای بازخوانی ریشههای پایداری فرهنگی ایرانیان و هشدار نسبت به گسست میان میراث تاریخی، محیطزیست و توسعه امروز. در این نشست، سه اندیشمند شناختهشده؛ سیدمحمد بهشتی شیرازی، محمد درویش و محمدحسین پاپلی یزدی از سه زاویه فرهنگی، زیستمحیطی و جغرافیایی به تبیین این پیوند پرداختند؛ سخنانی که در مجموع تصویری جامع از مفهوم «اهل سرزمین بودن» و ضرورت بازگشت به خرد تاریخی ایرانی ارائه میداد.
بهشتی شیرازی، عضو شورای عالی میراث فرهنگی و گردشگری، در آغاز سخنانش از مظلومیت مفهوم «فرهنگ» گفت؛ مفهومی که همواره زمانی به یادش میافتیم که مشکلی پدید آمده باشد. او با اشاره به سه تلقی از فرهنگ در نظام مدیریتی ایران -فرهنگ بخشی، بینبخشی و زیستفرهنگی- تاکید کرد که فرهنگ در کشورمان اغلب همچون کودک ناپسندی در حاشیه ساختار تصمیمگیریها رها شده است، با بودجههایی ناچیز و نگاهی ابزاری. با این حال، او پایداری فرهنگ ایرانی را شگفتانگیز دانست؛ فرهنگی که حتی در سختترین شرایط اقتصادی زنده مانده، همانگونه که اگر با صنعت چنین رفتاری میشد، از آن چیزی باقی نمیماند.
بهشتی ایران را سرزمینی «محجوب و مستعد» توصیف کرد؛ سرزمینی که همه استعدادهایش در لایههای پنهان زمین و ذهن ساکنانش نهفته است. او یادآور شد که ایرانیان نخستین بار بسیاری از دستاوردهای تمدن بشری -از اهلی کردن حیوانات تا ساخت سفال و نان- را از قوه به فعل رساندهاند چراکه دانایی و تدبیر زیستن در سرزمینی بیقرار را آموختهاند. این بیقراری، چه در قالب زلزله و خشکسالی و چه در شکل جنگ و بحران انسانی، همواره بخش جداییناپذیر از زیست ایرانی بوده است. همین بیقراری اما به گفته او، منبع زایش دانایی و خلاقیت نیز شده؛ داناییای که فرهنگ ایرانی را از نابودی نجات داده است.
او هشدار داد که از دهه۳۰ به بعد، ایرانیان از «اهل سرزمین بودن» فاصله گرفتهاند درحالیکه پیشتر، بهرهمندان حقیقی دانایی بومی بودند، امروز تنها برخوردارانی ظاهریاند. صادرات خام، چه در منابع طبیعی و چه در منابع انسانی، نشانه همین گسست است. بهشتی در پایان گفت: «مهمترین سرمایه ما ایرانی بودن ماست»؛ سرمایهای که اگر به آن باور داشته باشیم، بینیاز از نفت و گاز نیز میتوانیم مسیر توسعه را بپیماییم.
در ادامه محمد درویش، کنشگر و پژوهشگر محیطزیست سخنانش را با یادکرد از وحشی بافقی آغاز کرد و او را «محیطزیستیترین شاعر ایران» خواند. به باور درویش، میراث فرهنگی ما در ژرفترین لایههای خود، سرشار از احترام به طبیعت و حیات بوده است. او وضعیت اقلیمی ایران را با واقعیتهای سختش توصیف کرد: بارشهایی یکچهارم میانگین جهانی، تبخیری دوبرابر و پوشش جنگلی ناچیز. با وجود این، تمدن ایران هزاران سال دوام آورده چراکه مردم این سرزمین درک عمیقی از زیستن در تنگنا داشتهاند.
درویش با تاکید بر گسست میان نسل امروز و درایت بومشناختی نیاکان گفت که ما پیوند خود را با ریشهها از دست دادهایم و باید این درک را دوباره به جوانان منتقل کنیم بدون خیالپردازی و با واقعنگری. او سدسازیهای بیرویه را یکی از نشانههای غلبه تفکر عمرانی بر فهم محیطی دانست؛ سدهایی که برخلاف نمونههای کهن ایرانی، نه همزیست با طبیعت بلکه ویرانگر آن بودهاند. درویش پایداری را در گرو احترام متقابل میان مردم، پذیرش تفاوتها و بازسازی حس تعلق به سرزمین دانست. وی هشدار داد که مهاجرت ۸میلیون ایرانی بهویژه نخبگان، سرمایه انسانی کشور را تهی کرده است درحالیکه اگر این نیروها میماندند، ایران از بحرانهای آب و انرژی در امان میماند.
او در بخش دیگری از سخنانش به ظرفیت عظیم انرژیهای تجدیدپذیر در ایران اشاره کرد و گفت کشور ما با برخورداری از تابش ۱۸۰۰ تا ۲۲۰۰کیلووات بر مترمربع میتواند نهتنها نیاز خود بلکه بخش بزرگی از منطقه را نیز تامین کند. به باور او، رویآوردن به انرژی خورشیدی و بادی نه فقط راهی برای رفع ناترازی انرژی بلکه نشانه بازگشت به خرد تاریخی ایرانی است؛ همان درایتی که روزگاری سدهایی سازگار با طبیعت بنا کرد. درویش تاکید کرد نهضت انرژیهای پاک و جنبشهای محیطزیستی اخیر پس از سالها بیتوجهی، سرانجام در حال شنیده شدن هستند و باید پرتوان ادامه یابند.
در بخش پایانی همایش، محمدحسین پاپلی یزدی، جغرافیدان و استاد دانشگاه سوربن، از منظر فرهنگی به سرزمین کویر پرداخت و آن را «میراث طبیعی فراموششده» ایران نامید. او گفت: مناطق بیابانی ایران، برخلاف بسیاری از بیابانهای جهان، نه مهد جنگ و کوچ بلکه بستر صلح و شهرنشینی بودهاند. پژوهشگران جهانی از خود پرسیدهاند چرا ایرانیان در دل خشکی، تمدن و تجارت را برگزیدند نه تاخت و تاراج را؟ پاسخ به باور پاپلی در روحیه سازگار و اندیشه مدنی ایرانی نهفته است که با «چیزهای کوچک زندگی پایدار» میسازد.
پاپلی یزدی همچنین به سطح بالای مسوولیت اجتماعی در این مناطق اشاره کرد؛ جایی که مردم، نه حکومت، مساجد و بناهای عمومی را ساختهاند و پیوندی عمیق میان ایمان، تعاون و زیستپذیری پدید آوردهاند. او هشدار داد که این مناطق نیز زیر فشار جادهسازی، تخریب زیستگاه و تجارت حیوانات در خطرند و باید با شناخت فرهنگی و زیستمحیطی از آنها حفاظت کرد.
در جمعبندی میتوان گفت این همایش تصویری چندلایه از ایران امروز ارائه داد؛ سرزمینی که همزمان میراثدار تمدن و گرفتار فراموشی است جایی که فرهنگ، طبیعت و اقتصاد باید دوباره به گفتوگو بنشینند. سخنان سه اندیشمند نشان داد که آینده پایدار ایران نه در تکیه بر منابع خام بلکه در بازشناسی دانایی تاریخی و بومشناختی نهفته است؛ داناییای که روزگاری از دل بیقراری زاده شد و میتواند هنوز هم چراغ راه توسعهای اصیل و ایرانی باشد.
منبع: ایسنا
