زنگ خطر در پایتخت
احسان گل محمدی، روزنامهنگار
نگارنده دسترسی متفاوتی نسبت به آمار سرقتهای خرد در سطح شهر ندارد اما آنچه از مشاهدات میدانی مشخص است از افزایش چشمگیر آن حکایت دارد. انگار گوشهای ما به شنیدن خبر سرقت عادت کرده است.
آنچه از نان شب برای این شهر واجبتر به نظر میرسد گشتهای موتوری ۲۴ساعته است. اگر کسی بگوید چنین درخواستی جدید نیست و هماکنون در حال اجراست با کمال احترام نسبت به تصمیمگیران نیروی انتظامی، اصلا گفته قابل قبولی نیست چراکه من به شخصا در همین ماه اخیر تعداد سارقان و خفتگیران بیشتری را نسبت به گشت پلیس در خیایان سطح شهر دیدهام.
ممکن است مسوولان نیروی انتظامی از کمبود بودجه گلایه کنند که این نقد قابل فهم است اما به نظر باید از بودجه بخشهای دیگر (حتی بخشهایی که ظاهرا حیاتی هم به نظر میرسند) به افزایش گشتهای پلیسی اختصاص پیدا کند.
هرچند مشاهده چندینباره سرقت لاستیک و خفتگیری راقم این سطور را به نوشتن این یادداشت مجاب کرد اما به نظر میرسد که نحوه مدیریت پلیسی (انتظامی و راهنماییورانندگی) پایتخت باید مورد بازنگری جدی قرار گیرد.
آنچه در سطح شهر چه در حوزههای استحفاظی راهنماییورانندگی چه در سطح نیروی انتظامی میگذرد قابل تامل است.
از جولان رانندگانی که بعید است در حالت عادی قرار داشته باشند و موتورسوارانی که در هر لحظه در مرز «مرگ و زندگی» میرانند تا سارقانی که زمان و مکان نمیشناسند و در هر ساعت شبانهروز در محیط شلوغ و خلوت باید برای مواجهه با آنها آماده بود.
اینکه چه راهکاری باید در نظر گرفت تا ناهنجاریهای تهران کنترل شود و شهر غیرقابل زندگیتر از حال حاضر نگردد شاید در چند خط خلاصه نشود اما آنچه باید مدنظر داشت این است که اقتدار حال حاضر پلیس انتظامی و راهنماییورانندگی پایتخت به اندازهای نیست که بتواند ناهنجاریهای کنونی را کنترل کند و نه شاید با صراحت کامل اما تقریبا میتوان گفت حداقل در حوزه راهنماییورانندگی گاهی مردم عادی هم به خود اجازه میدهند (اگر نگوییم از خطوط قرمز عبور کنند) به خطوط قرمز نزدیک شوند.
قابل تاملتر اینکه شاید عبور از خطوط قرمز برای افراد بدون سابقه در حوزه راهنماییورانندگی باقی نماند و به سطوح دیگر نفوذ کند.
آخر کلام اینکه از لحاظ تکنیکی و تاکتیکی باید هرچه زودتر چارهاندیشی کرد چراکه همهگیری اتفاقات تلخ از آنچه فکر میکنیم نزدیکترند.

