رشد فقر در مسیر منفی شدن رشد اقتصادی
در روزهای تازهسپریشده نهاد پژوهشی مجلس برآوردهای خود از تحولات کمی رشد تولید ناخالص داخلی را ارائه داد.
شوربختانه اعداد ارائهشده نشان میدهد رشد اقتصاد ایران امسال منفی خواهد شد. علاوهبراین بانک جهانی نیز برآوردهای خود را از همین شاخص ارائه کرد. بانک جهانی میگوید که رشد اقتصاد ایران در سرازیری افتاده و منفی شده است.
با توجه به اینکه نرخ تورم نیز با شتاب رشد میکند و گفته میشود به ۵۰درصد میرسد موضوعی که بیشتر از هر چیز به چشم میآید رشد فقر در کشور است. رشد شمار فقرا در حالی اتفاق میافتد که نابرابری نیز با شتابی نجومی خود را به رخ میکشد. نیک میدانیم این رخداد در وضعیتی که چشمانداز روشنی هم در برابر چشمهای نگران مردم دیده نمیشود شرایط را باز هم بدتر نشان میدهد.
حالا در این شرایط چه باید کرد؟ واقعیت این است که پنهان کردن این شاخصها و اینکه درباره آنها چیزی نگفت بدترین راهحل است که از سوی برخی گروهها و حزبها و شخصیتهای سیاسی پیشنهاد میشود. شهروندان ایرانی با پوست و گوشت و استخوان خود نابرابری و تهی شدن سفرهشان را لمس کرده و رنج میبرند و نمیتوان این واقعیت را نگفت و ننوشت. از سوی دیگر نشان دادن راهحلهای تکراری و اینکه میتوان با استفاده از تواناییهای داخلی و تحت همین وضعیت موجود از بحران عبور کرد نیز بیفایده است. نیک میدانیم که دولت سیزدهم به مثابه پرچمدار این فکر و با وجود پشتیبانی همه سویه نهادهای دولتی به جایی نرسید و اقتصاد نهتنها نیرومند نشد بلکه به بیراهه کشیده شد.
اکنون مساله این است که بدانیم چرا به این نقطه رسیدهایم و چرا در حالی که کشورهای منطقه در مسیر رشدهای مثبت قرار دارند اقتصاد ایران باردیگر به چاله رشد منفی افتاده است؟ آیا دولت موجود و مستقر ناتوان است؟ این دولت چه باید میکرد که نکرده است؟ برای این گزینه چه استدلالهایی وجود دارد و کدام نهاد میتواند در اینباره داوری کند؟ اگر به این داستان باور داریم که دولت فعلی با این ترکیب در اجرای برنامهای که بتواند بحران را از سر ایرانیان دور کند ناتوان است شاید لازم باشد در مسیر تغییر دولت یا ترکیب دولت پیش رفت و اجازه نداد سه سال دیگر در همین مسیر حرکت کرد؟ اما اگر دلیل اتفاق افتادن وضعیت ناراحتکننده سیاست خارجی و تحریم است باید در مسیر حل این گرفتاری باشند. ادامه این وضعیت هر روز بر ابعاد فقر میافزاید.