جهان‌صنعت به مناسبت روز ملی کودک گزارش می‌دهد:

هنر کودک در بن‌بست سلیقه

گروه فرهنگ و هنر
کدخبر: 561377
آموزش فرهنگی و هنری به کودکان باید بر اساس دانش تخصصی و علمی صورت گیرد تا به پرورش خلاقیت و هویت فرهنگی آنان کمک کند و در غیر این صورت، ممکن است اثرات منفی و سردرگمی ایجاد کند.
هنر کودک در بن‌بست سلیقه

جهان صنعت– کودکان زیربنای فرهنگ فردای هر جامعه هستند؛ آنها حاملان ارزش‌ها، تخیل و جهان‌بینی نسل آینده هستند. به همین دلیل آموزش فرهنگی و هنری کودکان نه‌تنها یک ضرورت آموزشی بلکه امری راهبردی در تداوم هویت ملی، اجتماعی و فرهنگی هر ملت به شمار می‌آید. در ایران روز ملی کودک فرصتی است برای بازاندیشی در این مسیر حساس؛ فرصتی تا بپرسیم آیا آموزش هنر و فرهنگ به کودکان آن‌گونه که باید و بر پایه‌ دانش تخصصی برنامه‌ریزی و اجرا می‌شود؟ یا همچنان شاهد تصمیم‌های شتاب‌زده، سلیقه‌ای و غیرکارشناسی در این حوزه هستیم؟

آموزش فرهنگی و هنری به کودکان حوزه‌ای عمیق و پیچیده است. این آموزش‌ها نه‌تنها به پرورش مهارت‌های فنی مانند نقاشی، موسیقی، نمایش یا ادبیات کودک مربوط می‌شود بلکه به رشد تخیل، احساسات، خلاقیت و درک زیبایی‌شناختی آنها نیز می‌انجامد. اما نکته‌ اساسی این است که چنین آموزش‌هایی بدون دانش تخصصی نه‌تنها تاثیر مطلوب ندارند بلکه گاهی اثر معکوس می‌گذارند. کودک در دوره‌ای از زندگی خود قرار دارد که ذهنش آماده‌ جذب هر تجربه جدید است؛ او از هر تصویر، رنگ، حرکت و رفتار تاثیر می‌پذیرد. اگر این تجربیات بدون هدایت علمی و فرهنگی درست ارائه شوند ذهن او به‌جای رشد دچار سردرگمی و آشفتگی می‌شود. بنابراین آموزش فرهنگی و هنری کودکان باید بر پایه‌ علوم‌تربیتی، روانشناسی‌رشد و شناخت دقیق از ظرفیت‌های ذهنی و عاطفی کودک بنا شود.

در سال‌های اخیر هرچند نهادهای فرهنگی گوناگونی در ایران فعالیت‌هایی برای آموزش هنر به کودکان انجام داده‌اند اما واقعیت این است که بسیاری از این اقدامات فاقد پشتوانه‌ علمی و نظری قوی بوده‌اند. کارگاه‌های هنری و فرهنگی کودک در بسیاری از موارد بیشتر جنبه‌ سرگرمی و تزئینی پیدا کرده‌اند تا آموزشی. تصمیم‌گیران حوزه کودک گاه بدون توجه به مراحل رشد ذهنی و عاطفی کودکان برنامه‌هایی را طراحی می‌کنند که نه با سن و درک آنها سازگار بوده و نه اهداف تربیتی مشخصی دارد. این در حالی است که هنر اگر با رویکرد تخصصی آموزش داده شود می‌تواند یکی از موثرترین ابزارهای رشد شناختی، هیجانی و اجتماعی کودک باشد. متاسفانه در بسیاری از برنامه‌های فرهنگی رسمی نگاه به کودک هنوز در سطح «مخاطب ساده» باقی مانده است؛ مخاطبی که باید سرگرم شود نه اینکه آموزش ببیند. نتیجه آن است که بخش عمده‌ای از محتوای فرهنگی و هنری تولیدشده برای کودکان سطحی، تکراری و فاقد عمق تربیتی است. فیلم‌ها، انیمیشن‌ها، تئاترهای کودک، کتاب‌های تصویری و حتی برنامه‌های تلویزیونی در بسیاری موارد بدون مشورت با متخصصان علوم تربیتی یا روانشناسان کودک ساخته می‌شوند. در حالی که هر رنگ، حرکت یا جمله در آثار هنری کودکانه می‌تواند اثر ماندگاری بر احساسات و باورهای او بگذارد.

کودک امروز در جهانی زندگی می‌کند که از طریق رسانه‌ها، فضای مجازی و محصولات فرهنگی متنوع پیوسته در معرض پیام‌های گوناگون است. او از موسیقی‌ها، تصاویر و داستان‌های گوناگون تاثیر می‌گیرد؛ جهانی که پر از رنگ و صدا و هیجان است. در چنین شرایطی وظیفه‌ آموزش فرهنگی و هنری فقط انتقال مهارت نیست بلکه هدایت ذهن کودک در برابر این سیل تاثیرات بیرونی است. مربی یا معلم هنری باید بداند چگونه میان آزادی خلاق کودک و هدایت فرهنگی او تعادل برقرار کند. این درک تنها از مسیر دانش تخصصی و شناخت علمی از روان کودک حاصل می‌شود. هنر در آموزش کودک ابزاری برای رشد درون است نه صرفا تفریح. کودک از طریق نقاشی، نمایش، موسیقی یا داستان‌گویی احساسات خود را بیان می‌کند، ترس‌ها و آرزوهایش را بازتاب می‌دهد و جهان را در قالبی خلاقانه بازمی‌سازد. اگر مربی یا برنامه‌ریز فرهنگی درک درستی از این فرآیند نداشته باشد ممکن است با قضاوت نادرست یا مداخله بی‌جا مسیر طبیعی رشد خلاقیت را مسدود کند. در واقع هر اقدام غیرتخصصی در حوزه‌ هنر کودک می‌تواند به‌سادگی روح حساس و در حال رشد او را تحت تاثیر قرار دهد.

در کشورهای پیشرفته آموزش هنر و فرهنگ به کودکان براساس نظریه‌های علمی و با حضور تیمی از روانشناسان رشد، هنرمندان کودک‌محور و متخصصان علوم تربیتی انجام می‌شود. در این کشورها سیاستگذاری فرهنگی برای کودکان یک فرآیند دقیق و بین‌رشته‌ای است اما در ایران هنوز در بسیاری از نهادهای فرهنگی تصمیم‌گیری درباره‌ برنامه‌های کودک، به‌جای متخصصان توسط مدیرانی انجام می‌شود که درک عمیقی از روانشناسی رشد یا تربیت هنری ندارند. نتیجه، مجموعه‌ای از فعالیت‌های پراکنده و کوتاه‌مدت است که به‌ندرت اثر پایداری در ذهن و شخصیت کودک برجای می‌گذارد. یکی از نمودهای بارز این مساله نبود آموزش تخصصی برای مربیان و هنرمندان فعال در حوزه کودک است. بسیاری از مربیان فرهنگی و هنری در مهدکودک‌ها، فرهنگ‌سراها و آموزشگاه‌ها بدون گذراندن دوره‌های تخصصی در زمینه هنر کودک یا روانشناسی رشد فعالیت می‌کنند. در حالی که کار با کودک نیازمند ترکیبی از دانش تربیتی، شناخت عاطفی و تسلط بر ابزارهای هنری است. اگر مربی نداند چگونه با ذهن و احساسات کودک ارتباط بگیرد حتی زیباترین فعالیت هنری نیز ممکن است تاثیری ماندگار نداشته باشد.

از سوی دیگر باید توجه داشت که حوزه‌ فرهنگ و هنر کودک فقط محدود به آموزشگاه‌ها و مراکز آموزشی نبوده و رسانه‌ها فضاهای شهری، جشنواره‌ها و تولیدات فرهنگی نیز در این فرآیند نقش جدی دارند. محیط‌های عمومی که کودک در آن رشد می‌کند -از سینما گرفته تا کتابخانه‌ها و حتی فضای مجازی- باید به‌گونه‌ای طراحی شوند که ذائقه فرهنگی و هنری او را ارتقا دهند نه تضعیف. در عمل اما بسیاری از این فضاها بدون مشورت با متخصصان طراحی شده و پیام‌هایی نامتناسب با سن یا نیازهای رشدی کودک منتقل می‌کنند.

در چنین شرایطی روز ملی کودک یادآور مسوولیتی است که جامعه و نهادهای فرهنگی در قبال نسل آینده بر عهده دارند. اگر بخواهیم فرهنگ و هنر ایرانی در نسل‌های آینده زنده بماند باید آموزش آن را از دوران کودکی با دانش، حساسیت و نگاه علمی آغاز کنیم. بی‌توجهی به این امر همان‌قدر خطرناک است که غفلت از آموزش سواد یا علوم پایه زیرا فرهنگ و هنر بخش جدایی‌ناپذیر از هویت انسانی و اجتماعی هر فرد است. لازم است نهادهای تصمیم‌گیر در حوزه فرهنگ و هنر کودک- از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گرفته تا کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، شهرداری‌ها، صدا و سیما و دیگر مراکز فرهنگی بیش از پیش به استفاده از متخصصان علوم تربیتی، روانشناسان رشد و هنرمندان کودک‌محور متعهد شوند. سیاستگذاری در این حوزه باید مبتنی بر پژوهش و مطالعه باشد نه سلیقه‌ شخصی یا ملاحظات اداری. همچنین لازم است مربیان فرهنگی و هنری کشور در قالب دوره‌های تخصصی آموزش دیده تا با استانداردهای جهانی تربیت فرهنگی کودک آشنا شوند. فرهنگ و هنر زبان مشترک احساس و اندیشه است؛ زبانی که اگر از کودکی درست آموخته شود می‌تواند نسل آینده را به شهروندانی اندیشمند، خلاق و بااصالت تبدیل کند اما اگر این زبان بدون دانش و آگاهی آموزش داده شود به ابزاری بی‌اثر یا حتی آسیب‌زا بدل خواهد شد. روز ملی کودک یادآور این واقعیت است که آموزش فرهنگی و هنری کودکان نیازمند نگاه علمی، تخصصی و انسانی است. کودک امروز با جهان پیچیده و پرتحرکی روبه‌رو است؛ جهانی که هر تصویر، صدا و رفتار در آن می‌تواند ذهن او را شکل دهد. بنابراین هر تصمیم در حوزه‌ فرهنگ و هنر کودک تصمیمی درباره‌ آینده جامعه است. اگر امروز هنر و فرهنگ را با علم و تخصص به کودکان بیاموزیم فردایی خواهیم داشت که در آن خلاقیت، اخلاق، زیبایی و تفکر در کنار هم رشد می‌کنند اما اگر همچنان به تصمیم‌های غیرتخصصی بسنده کنیم فردایی خواهیم دید که در آن کودکان ما شاید باسواد باشند اما بی‌ذوق، بی‌خلاقیت و بدون هویت فرهنگی هستند. کودک امروز آینده‌ فرهنگ ماست و باید آموزش او را جدی گرفت.

وب گردی