کارتل؛ رقابت پنهان یا انحصار آشکار؟

جهانصنعت – در ادبیات اقتصاد، یکی از مفاهیم بحثبرانگیز و در عین حال پرکاربرد، پدیدهای به نام «کارتل» است. کارتل به مجموعهای از بنگاهها یا شرکتها گفته میشود که با یکدیگر توافق میکنند تا رفتارهای اقتصادیشان را هماهنگ سازند؛ از جمله در تعیین قیمت، محدودکردن میزان تولید یا تقسیم بازارها میان خود. این پدیده در ظاهر میتواند به سود اعضای کارتل تمام شود، اما در واقع آثار گستردهای بر مصرفکنندگان و حتی کل اقتصاد بر جای میگذارد.
کارتلها معمولا در صنایعی شکل میگیرند که تعداد تولیدکنندگان محدود و محصول تولیدی نسبتا همگن است؛ مانند نفت، فولاد یا سیمان. هنگامی که تعداد عرضهکنندگان کم و اطلاعات بازار نسبتا شفاف باشد، انگیزه و امکان تبانی برای کسب سود بیشتر افزایش مییابد. کارتلها با این روش، به جای رقابت آزاد، نوعی انحصار جمعی را بر بازار تحمیل میکنند. به بیان سادهتر، کارتل ترکیبی از «همکاری» و «انحصار» است؛ همکاری میان شرکتها برای حذف رقابت و انحصار برای افزایش سود.
از منظر تاریخی، کارتلها بارها در عرصه اقتصاد بینالملل نقشآفرینی کردهاند. مشهورترین نمونه آن «اوپک» یا سازمان کشورهای صادرکننده نفت است. اوپک از دهه ۱۹۶۰ تاکنون تلاش کرده است تا از طریق هماهنگی میان اعضا در زمینه تولید و عرضه نفت، قیمت جهانی را مدیریت کند. هرچند اوپک در بسیاری از موارد موفق بوده، اما همواره با انتقادهایی مبنی بر محدود کردن رقابت آزاد و ایجاد شوکهای قیمتی روبهرو بوده است. نمونههای دیگر کارتل را میتوان در بازارهای جهانی قهوه، الماس و حتی صنایع داروسازی مشاهده کرد.
کارتلها پیامدهای متعددی دارند. نخستین پیامد آن افزایش قیمتها برای مصرفکنندگان است. وقتی شرکتها به جای رقابت بر سر کاهش قیمت یا ارتقای کیفیت، با یکدیگر تبانی میکنند، نتیجه چیزی جز تحمیل هزینههای بیشتر بر مردم نخواهد بود. دومین پیامد، کاهش انگیزه نوآوری است. در فضایی که رقابت واقعی از میان برود، بنگاهها نیازی به بهبود مستمر محصولات و خدمات خود نمیبینند و همین امر میتواند به رکود فناوری و کاهش بهرهوری منجر شود. در سطح کلان نیز کارتلها میتوانند به بیثباتی اقتصادی و ایجاد رانتهای گسترده منجر شوند.
در مقابل، طرفداران کارتلها استدلال میکنند که این سازوکار میتواند ثبات بیشتری به بازار ببخشد. بهویژه در صنایعی مانند نفت که قیمتها همواره با نوسانات شدید مواجهاند، هماهنگی میان تولیدکنندگان ممکن است از شوکهای ناگهانی جلوگیری کند. از این منظر، کارتل نوعی «مدیریت جمعی» برای ثباتبخشی به بازار تلقی میشود. با این حال، تجربه تاریخی نشان داده است که کارتلها در بلندمدت کمتر به نفع مصرفکنندگان عمل کردهاند و بیشتر در خدمت منافع اعضای خود بودهاند. حقوق رقابت و قوانین ضدانحصار در بسیاری از کشورها دقیقا برای مقابله با همین پدیده طراحی شدهاند. نهادهای تنظیمگر بازار تلاش میکنند با نظارت بر رفتار بنگاهها، از تشکیل کارتل جلوگیری کنند یا در صورت کشف تبانی، مجازاتهای سنگینی اعمال نمایند. برای مثال، اتحادیه اروپا بارها شرکتهای بزرگ خودروسازی و فناوری را به دلیل تبانی در قیمتگذاری یا تقسیم بازار جریمههای چندمیلیارد یورویی کرده است. در ایران نیز بحث کارتل بهطور مستقیم کمتر مطرح میشود، اما در برخی صنایع شبهانحصاری میتوان ردپای رفتارهای مشابه را مشاهده کرد. بازارهایی که در آنها چند بنگاه بزرگ قدرت اصلی را در دست دارند، بیش از سایر بخشها مستعد شکلگیری تبانی هستند. از اینرو تقویت رقابت سالم، شفافیت اطلاعات و حضور نهادهای ناظر مستقل میتواند مانع از شکلگیری کارتلهای پنهان شود.
در نهایت، باید پذیرفت که کارتلها بخشی جداییناپذیر از واقعیت اقتصاد جهانیاند. از یک سو، به شرکتها امکان میدهند سود بیشتری کسب کنند و ثبات نسبی در بازار بهوجود آورند؛ و از سوی دیگر، هزینههای بالاتر، کاهش نوآوری و محدود شدن رقابت را به مصرفکنندگان تحمیل میکنند. هنر سیاستگذاران اقتصادی این است که میان این دو سویه تعادل برقرار کنند و با نظارت دقیق، اجازه ندهند منافع عمومی قربانی توافقهای پشت پرده چند شرکت شود.