ایرانگرایی، ضرورت امروز سیاست
مهدی یزدان پرست، پژوهشگر حقوق اساسی
بعد از جنگ تحمیلی ۱۲روزه و بررسی و تحلیل سیاستهای منطقهای و جهانی قدرتهای اصلی و همچنین در روزگاری که سیاستورزی در ایران گرفتار روزمرگی جناحی، شعارهای فرسوده و بیتوجهی به بنیانهای تاریخی و فرهنگی شده، بازگشت به ایرانگرایی نه یک انتخاب بلکه یک ضرورت حیاتی است.
ایرانگرایی یعنی بازشناسی ایران بهمثابه بستر اصلی سیاست نه صرفا یک جغرافیا یا خاطره تاریخی بلکه یک حقیقت زنده که سیاست باید در خدمت آن باشد.
ایرانگرایی برخلاف برداشتهای سطحی نه نژادگرایی است و نه انحصارطلبی قومی. ایران خانه اقوام گوناگون است؛ از ترک و گیلک و کرد و بلوچ تا عرب و لر و ترکمن. این اقوام نه حاشیه ایران بلکه متن آن هستند و ایرانیت حاصل همزیستی تاریخی این اقوام در جغرافیای فرهنگی ایران است؛ جغرافیایی که نهتنها مرزهای خاکی بلکه مرزهای معنایی و تمدنی را در بر میگیرد. ایران و ایرانی متصل به قوم خاصی نیست بلکه مجموعه اقوام در مرزهای ایران، پاسداران ایران و ایرانیت هستند.
تاریخ ایران گواهی میدهد در بزنگاههای سرنوشتساز، همین اقوام بودند که دوشادوش یکدیگر از ایران دفاع کردند. رییسعلی دلواری از خطه جنوب، ستارخان و باقرخان از آذربایجان، محمد علی میرزا از طبرستان، بیبی مریم از ایل بختیاری و دلاوران بلوچ و سیستانی و کرد و لک و قشقایی و خراسانی، همگی نمادهایی از ایرانگرایی در عمل هستند؛ مردان و زنانی که نه برای قوم بلکه برای ایران جنگیدند و جان و مال و آبرو در راه وطن دادند، همچنین خاطره دفاع مقدس که پر است از شهیدان و جانبازان اقوام و مذاهب و حتی ادیان مختلف نشان مستحکم دیگری است از این ادعا.
دکتر سیدجواد طباطبایی، متفکر برجسته فلسفه سیاسی در آثار خود بارها تاکید کرده که «ایران، تنها کشور مشرقزمین است که توانسته مفهوم دولت را در قالب سنت تاریخی خود حفظ کند.» این جمله، نهفقط یک تحلیل تاریخی بلکه هشدار و امیدی است برای سیاستورزان امروز که اگر از ایران فاصله بگیرند، از عقلانیت سیاسی نیز فاصله گرفتهاند.
در این حال بازگشت به سیاستی که از دل مردم ایران برمیخیزد و برای ایران میماند، در جهانی که هویتها در معرض فرسایش هستند، میتواند ستون خیمه سیاستورزی معقول و مردممدار باشد. این رویکرد، نهتنها به بازتعریف سیاست بر پایه منافع ملی کمک میکند بلکه زمینهساز تقویت نهادهای مدنی، حقوق شهروندی و عقلانیت تاریخی است و شاید تا حدودی شکافهای مشهود جامعه ایرانی را پوشش دهد و با احترام به تکثرگرایی وحدت ملی را دنبال کند.
در نهایت ایرانگرایی نه یک شعار بلکه یک راهبرد نجاتبخش است. راهی برای عبور از بنبستهای سیاسی، بازسازی اعتماد عمومی و بازگرداندن سیاست به جایگاه اصیل خود: خدمت به ایران و ایرانی. ایرانگرایی یعنی سیاستی که از دل ایران برمیخیزد، در بستر ایران میبالد و برای ایران میماند.