ساختار دارویی در قبضه نامهای محدود

دکتر نایارا سپنتا* – در روزهایی که ایران تنها چند قدم از یک درگیری تمامعیار فاصله داشت و تبعات جنگ ۱۲روزه هنوز در کالبد جامعه حس میشود – از اختلال در زنجیرههای دارویی گرفته تا ترس عمیق از آینده- بیش از هر زمان، مفهوم «امنیت ملی» با «سلامت عمومی» گره خورده است.
اگر روزگاری جنگ و تحریم بحرانهای سلامت را قابل توجیه میکردند، امروز دیگر نه دشمن خارجی که فرسایش تدریجی اعتماد عمومی و ناکارآمدی درونی ساختارهای تصمیمسازی مهمترین تهدیدهای پنهان علیه پایداری کشور هستند.
در میان این تهدیدها، نظام دارویی، بهعنوان قلب تپنده رفاه عمومی شاید خاموشتر از همیشه اما عمیقتر در مسیر فروپاشی تدریجی است؛ نه با انفجار بلکه با انحلال آهسته شایستگی، شفافیت و استقلال کارشناسی.
آنچه امروز در سطح جامعه بهشکل کمبود دارو، بیعدالتی درمانی یا سردرگمی بیماران دیده میشود، در عمق، ریشه در شکست ساختاری رگولاتوری سلامت دارد و این، تنها با تغییر مدیران یا تدوین بخشنامهها اصلاحپذیر نیست.
در ماههای اخیر واژههایی چون «پایان مدیریت جزیرهای»، «بازسازی همدلانه ساختار» و «شفافسازی در سیاستگذاری دارویی» بارها از سوی مقامات سازمان غذا و دارو مطرح شدهاند اما واقعیتهای میدانی نشان میدهند که ساختار تصمیمسازی هنوز هم درگیر رقابتهای محفلی، قطببندی دانشگاهی، سفارشمحوری در انتصابات و وفاداری به حلقههای قدرت بهجای شایستگی کارشناسی است.
در یک سوی این قطببندی، دانشگاههایی با ادعای تاریخی و مرجعیت علمی قرار دارند که در اجرا گرفتار بوروکراسی، مصلحتگرایی و واهمه از نقد شدهاند. در سوی دیگر شبکههایی با نفوذ بالا اما بدون پاسخگویی عمومی که با لابی، ارتباطات سیاسی و توصیهنامههای غیرشفاف، عملا عرصه رگولاتوری را در اختیار گرفتهاند.
دانشگاهسالاری بوروکراتیک، با پوشش علم، ولی خالی از اقدام و لابیمحوری شبهخصوصی، با ظاهری جهادی اما در عمل سودمحور، دو روی یک بحران هستند؛ بحرانی که ساختار سیاستگذاری دارویی را از مسیر خود منحرف کرده و رقابت برای سلامت را به رقابت برای بودجه، تریبون و امضا تقلیل داده است.
در این فضا، صدای کارشناسان مستقل یا نادیده گرفته میشود یا با ابزارهای قدرت، خاموش. رسانه اگر نقد کند، شاید با مقاومت یا واکنش روبهرو شود اما مسیر اثرگذاریاش را ادامه میدهد چون در نهایت آنچه ساختار را تغییر میدهد، صدای آگاهان و ثبت حقیقت است؛ نه تاییدهای درونمحفل.
امروز ساختار سلامت کشور بر لبهای تیز ایستاده است: یا باید به بازنگری صادقانه تن دهد، شفافیت را از درون آغاز کند و استقلال کارشناسی را به رسمیت بشناسد یا دچار فرسایش برگشتناپذیر اعتماد عمومی شود. اعتمادی که اگر از دست برود، با هیچ دارو و بودجهای ترمیم نخواهد شد.
اصلاح ساختار دارویی، دیگر نه یک برنامه توسعهای بلکه ضرورتی برای بقاست.
ساختار رگولاتوری ایران اگر از اسارت انتخابهای فرمایشی، حلقههای شبهعلمی و فدراسیونهای قدرتمحور آزاد نشود نهتنها توان پاسخگویی به بحرانها را از دست میدهد بلکه به عاملی برای تشدید آنها بدل میشود.
در آیندهای که برخی حوزههای نوظهور مانند درمان با سلولهای بنیادی و اگزوزومها، پیش از طی مراحل اثبات اثربخشی و استانداردسازی، مورد تبلیغ بالینی قرار میگیرند و فضای سیاستگذاری بهجای هدایت علمی، دچار عقبماندگی نسبت به بازار میشود؛ رگولاتوری بهجای تنظیمگر ممکن است صرفا نظارهگر شود و این خود خطری جدی برای سلامت عمومی است.
آنچه امروز نیاز داریم نه صرفا تعویض مهرهها بلکه بازسازی میدان بازی است؛با حذف رانت، تقویت نهاد ارزیاب مستقل، بازگشت به صداقت در سیاستگذاری و بازتعریف مسوولیت در برابر مردم.
وگرنه بحرانهایی مانند جنگ ۱۲روزه، دیگر فقط فشار بیرونی نیستند بلکه اگر نظام سلامت تابآوری نداشته باشد، آغاز فروپاشی از درون خواهد بود.
ایران، سرزمین ابنسینا و حکمت پزشکی، سزاوار آن است که ساختار داروییاش نه عرصه ریا و رانت بلکه میدان ایستادگی علمی و صداقت کارشناسی باشد. و این فقط با شجاعت آغاز میشود؛ شجاعتی برای نجات جان، نه فقط نگهداشتن پُست.
* تحلیلگر حوزه سلامت و دارو