اینجا شیکاگو نیست
نوید خیرخواه
کشور به مدت ۱۲روز درگیر نبردی پرتنش با رژیم صهیونیستی بود و در این مدت آسیبهایی به زیرساختها و امنیت عمومی وارد شد اما واقعیت تلختر آن است که در سالهای اخیر، آسیب اصلی نه از حمله خارجی بلکه از بیعملی و بیبرنامگی در سطوح اجرایی کشور ناشی شده است. مردانی که مسوولیت اقتصاد و بازار سرمایه را بر عهده دارند، هر زمان که سیاست و منافع دولت اقتضا کرده بهخوبی بلد بودهاند چطور در بازار دخالت کنند اما هر زمان که باید به نفع سرمایهگذار تصمیمی گرفته شود، ناگهان همهچیز را به «دست نامرئی بازار» و «عدم مداخله دولت» حواله دادهاند.
اکنون و پس از گذشت هشت روز معاملاتی بسته، بازار سرمایه بازگشایی شده و نتیجهاش ریزش بیش از ۶۰هزار واحدی در نخستین روز است. پرسشهایی که فعالان بازار در این روزها بارها تکرار کردهاند، همان پرسشهایی است که ما نیز در «جهانصنعت» پیشتر مطرح کرده بودیم؛ پرسشهایی که بیپاسخ ماندهاند و هر روز که بازار بیپناهتر میشود، تکرارشان ضروریتر.
در این میان مسوولیت مستقیم این شرایط متوجه وزارت اقتصاد و سازمان بورس است. آقای مدنیزاده، چه تصوری از وضعیت بازار داشتید که بدون هیچ تمهید حمایتی و در حالی که نه منابعی تزریق شده و نه وعدهای عملیاتی شده، تصمیم به بازگشایی گرفتید؟ گمان کردید شرایط همانند بورسهای نیویورک و شیکاگو است که بازار خود تنظیمگر باشد و هیجانات بهطور طبیعی تعدیل شود؟ واقعیت این است که نه از صندوق تثبیت بازار صدایی درآمد، نه حمایتی از سوی بانکها و نهادهای مالی مشاهده شد و نه حتی وعدههای متعدد مسوولان درباره تامین منابع و کنترل هیجان عملیاتی شد.
«جهانصنعت» در گزارش روز گذشته صفحه بورس خود با عنوان «۳۰همت نقدینگی ناقابل» از نیاز فوری به ۳۰هزارمیلیارد تومان نقدینگی برای ایجاد حداقلی از نقدشوندگی و تعادل در بازار سخن گفته است؛ موضوعی که در روز شنبه نمود پیدا کرد و دیدیم که تحلیلها بر همین اساس بود. چگونه انتظار دارید با ۸/۳هزارمیلیارد تومان ارزش معاملات، بازار به تعادل برسد؟ مگر نه آنکه بازگشایی بازار، بدون تامین منابع حمایتی، معنایی جز رهاسازی در میانه طوفان ندارد؟ آیا واقعا تحلیلی از نقدینگی مورد نیاز داشتید؟ آیا پیشبینی میکردید که به چه میزان نیاز به منابع برای حمایت از بازار داریم؟ البته تا این لحظه که ما هیچ منبع حمایتی از سمت وزارت اقتصاد، سازمان بورس و اوراق بهادار و بانک مرکزی و در جمیع جوانب دولت ندیدیم.
سازمان بورس نیز در این آشفتگی بینقش نبوده است. در حالی که بازار با ریسکهای حاد امنیتی، روانی و مالی روبهرو بوده، این نهاد ترجیح داده همهچیز را عادی جلوه دهد، دامنه نوسان بدون تغییر باقی مانده، اطلاعرسانی شفاف یا پیشنگرانهای ارائه نشده و حتی کوچکترین ابزار کنترلی هم فعال نشده است؛ گویی هیچ جنگی در جریان نیست و سرمایهگذاران هم از جنس فولاد هستند.
جناب آقای حجتاله صیدی، رییس سازمان بورس و اوراق بهادار! شما که سالها در سیستم مالی کشور حضور داشتهاید و با فضای نهادهای مالی، بانکها و بازارها آشنا هستید، چرا در این بزنگاه، حداقل یک مشاوره درست و بهموقع به وزیر جوان اقتصاد ندادید؟ آیا فقط قرار است جلسات بیخروجی و بیانیههای کلیشهای برگزار شود؟ اگر نتیجه این جلسات، حمام خون فعلی بازار است، چه فرقی میان مدیریت شما و مدیران قبلی سازمان باقی میماند؟ بازار نیاز به سیاستگذارانی دارد که نهتنها فن بیان بلکه قدرت تصمیمگیری موثر در لحظات بحرانی را داشته باشند. سرمایهگذاران خستهاند از جلسات، شعارها و وعدههای توخالی. آنها منتظر تصمیمات عملی و ملموس هستند، نه نظارهگری و تعلل.
اگر نمیخواهید یا نمیتوانید از بازار حمایت کنید، لااقل بیش از این به آن آسیب نزنید. همین بیعملی، همین بازگشایی بدون پشتوانه، همین سکوت سنگین در برابر بحران، خود بدترین شکل مداخله است. در شرایطی که اعتماد عمومی آخرین رمقهای خود را میکشد، سادهترین انتظار از مدیران، خودداری از تصمیمات ویرانگر است. مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان!