وقت شنیدن صدای ملت
علی محمد نمازی، عضو ارشد حزب کارگزاران سازندگی
چنانکه میدانیم در روزهای اخیر از سوی سیدمحمد خاتمی که هشت سال در جایگاه رییسجمهور حضور داشت، اسحاق جهانگیری که هشت سال معاون اول رییسجمهور و سالها نیز بهعنوان وزیر فعالیت کرده و همچنین عباس عبدی و هادی خانیکی که از چهرههای شاخص فرهنگی و نمادهای سیاسی ایران هستند، با اشاره به وضعیت کنونی کشور، نگرانیهایی را به شکلی دلسوزانه مطرح کردهاند؛ نکاتی که از قضا بنده نیز در نطق پیش از دستور خود در نشست شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی به آن اشاره کردهام. نطقی که میتوان آن را نگاهی به شباهتها و تفاوتهای سالهای۱۳۵۷ و ۱۴۰۴ دانست و در آن با برشمردن برخی از این تفاوتها و شباهتها، سعی کردم حضار را به حضور و تلاش برای نجات کشور ترغیب کنم.
یکی از این نکاتی که در آن زمان چندان فراگیر نبود و بیشتر در میان اقشار متوسط، سیاسیون و گروههای آگاهتر جامعه دیده میشد اما امروز به اوج خود رسیده، همین نارضایتی عمومی است. چنانکه امروز شاهدیم نارضایتی به شکلی کمسابقه در تمامی اقشار اجتماعی گسترش یافته و همین فراگیری منجر به نگرانی اصلی دلسوزان شده است. این سطح از نارضایتی در جریان انقلاب۵۷ به اعتراضات خیابانی، تظاهرات و راهپیماییهای گسترده انجامید اما امروز بهدلیل محدودیت دسترسی به فضاهای تجمعی عمدتا اعتراضات به فضای مجازی منتقل شده و در نتیجه شاهدیم که شبکههای اجتماعی جایگزین خیابان شدهاند.
با این حال تفاوت مهمی در ماهیت مطالبات وجود دارد. در سال۱۳۵۷ بخش قابلتوجهی از مطالبات مردم ماهیتی کیفی داشت؛ مطالباتی مانند آزادی بیان، آزادی قلم، حق انتخاب و تاکید بر ارزشهای دینی در اولویت بود. در واقع اگرچه معیشت و اقتصاد هم دغدغه بود اما در مرکز اعتراضها قرار نداشت. امروز اما محور اصلی نارضایتی «نان و معیشت» است. وقتی از خط فقر ماهانه ۵۰ یا ۵۵میلیون تومانی سخن گفته میشود، این پرسش جدی مطرح است که چه تعداد از کارمندان یا حقوقبگیران از درآمدی بیش از این برخوردارند و در نتیجه زیر خط فقر نیستند؟ این در حالی است که بیکاری جوانان، نبود چشمانداز شغلی و تبدیلشدن مالکیت مسکن به یک رویای دستنیافتنی نیز به مشکلات ساختاری بدل شده است. در گذشته زوجهای جوان امید داشتند با تلاش و کار صاحبخانه شوند اما امروز حتی اجارهنشینی پایدار نیز به چالشی جدی تبدیل شده است بنابراین میتوان گفت که نشانههای نارضایتی را میتوان در زندگی روزمره شهروندان مشاهد کرد و از مترو و اتوبوس گرفته تا صف نانوایی نشانههای آن دیده میشود.
مساله نگرانکننده اما در این میان آن است که به نظر میرسد حاکمیت هنوز این نارضایتی فراگیر را به رسمیت نشناخته یا دستکم مسوولان مربوطه آن را بهدرستی منعکس نمیکنند. یکی از تفاوتهای مهم شرایط کنونی با دوران پیش از انقلاب این است که حکومت پهلوی هرچند دیر اما در نهایت به وجود بحران پی برد و در سطحی نمادین اعلام کرد که «صدای انقلاب مردم را شنیده است!» اما امروز چنین رویکردی نیز وجود ندارد و در نتیجه میتوان نتیجهگیری کرد که اکنون یا نارضایتی مردم را قبول ندارند یا آنها را ناراضی نمیدانند یا اینکه حق ناراضی بودن برای مردم قائل نیستند.
با این حساب باید از حاکمیت خواست که با استفاده از ابزارهایی که در اختیار دارد، اقدام به نظرسنجی کند تا اولا به تصویری روشنتر از وضعیت موجود دست یابد و ثانیا شرایطی را فراهم کند تا صدای مردم شنیده شود تا پس از آن بتوان زمینه گفتوگو با جامعه را فراهم کرد. فراموش نکنیم که انکار، نادیده انگاشتن اعتراضها یا تقلیل آنها و نیز به خطا دشمنی یا اغتشاش پنداشتن آن نهتنها مساله را حل نمیکند بلکه نگرانیها را تشدید میکند. در عین حال یک فرصت مهم نیز وجود دارد؛ چه آنکه برخلاف سال۱۳۵۷ که رهبری انقلاب با ایدئولوژی مشخص، خواستار دگرگونی کامل نظام سیاسی بود، امروز بخش بزرگی از معترضان بهویژه در میان اقشار فرودست، خواهان انقلاب یا فروپاشی نظام نیستند بلکه خواستار بهبود شرایط معیشتی خود هستند. اخیرا سیدمحمد خاتمی بار دیگر بر لزوم اصلاحات تاکید کرده است؛ پیشنهادی که بیتردید یک فرصت کمنظیر است. در واقع ناراضیان و معترضان در جامعه رهبر مشترکی ندارند و کسانی که امکان ایفای نقش رهبری را دارند نیز خواهان اصلاحات هستند و این موضوع فرصتی کمنظیر برای حاکمیت است تا از این فرصت برای اصلاح اشتباهات استفاده کند و این امکان را قدر بداند. فراموش نکنیم که افزایش مداوم قیمتها، کاهش مستمر ارزش پول ملی و تورم افسارگسیخته فشار مضاعفی بر مردم وارد کرده است. این در حالی است که این کمبودها بهطور مداوم از سوی رسانههای خارجی نیز مورد استفاده قرار میگیرند. تورم در عمل نوعی «مالیات پنهان و وحشتناک» است که هر روز از جیب مردم پرداخت میشود. امروز متاسفانه آستانه تحمل مردم رو به پایان است. از این رو حاکمیت راهی ندارد مگر آنکه نخست اختلافات را با مردم حل و سپس به دنبال حل اختلافات با آمریکا حرکت کند تا بتواند با لغو تحریمها، زمینهساز بهبود اوضاع اقتصاد شود.

