نجات صنعت خودرو از مسیر حکمرانی
حسین مقیسه، تحلیلگر اقتصاد و صنعت خودرو
صنعت خودروسازی ایران در دو دهه گذشته به تدریج از جایگاه طبیعی خود بهعنوان موتور پیشران توسعه صنعتی فاصله گرفته و اکنون در وضعیت یک صنعت گرفتار در بحران بقا قرار دارد. سایپا و ایرانخودرو که باید محور نوآوری، رقابت و صادرات باشند، امروز با زیان انباشته گسترده، ساختار مدیریتی ناپایدار، فرسودگی خطوط تولید و نارضایتی اجتماعی عمیق روبهرو هستند. این صنعت نه توان رقابتی پایدار دارد، نه ظرفیت سودآوری بلندمدت و نه مسیر روشن برای سرمایهگذاری فناورانه. چنین صحنهای برای اقتصاد جهانی ناآشنا نیست.
آمریکا نیز در سال۲۰۰۸ با بزرگترین تهدید برای صنعت خودروسازی معاصر مواجه شد؛ تهدیدی که نهتنها جنرالموتورز و کرایسلر را تا مرز نابودی برد بلکه میتوانست در زنجیره تامین بیش از یکمیلیون شغل را از بین ببرد و موجی دوم از بحران مالی ایجاد کند اما آنچه آمریکا انجام داد یک بسته حمایتی ساده نبود. آنچه از دل بحران بیرون آمد، نمونهای کمنظیر از اصلاح حکمرانی، بازنویسی ساختار مالکیت، جراحی مالی و خروج برنامهریزیشده دولت بود.
این نوشتار با الهام از همان تجربه، نقشه راهی ارائه میکند که میتواند صنعت خودروی ایران را از چرخه فرساینده زیان و عقبماندگی نجات دهد. محور این نقشه، اصلاح حکمرانی است، نه صرفا حمایت مالی یا افزایش تولید.
۱- ریشه بحران؛ وقتی ناکارآمدی انباشته میشود
بحران خودروسازی آمریکا در سال۲۰۰۸ یک حادثه ناگهانی نبود. سالها پیش از آن نشانههای ضعف در جنرالموتورز و کرایسلر آشکار بود: بهرهوری پایین، هزینههای غیرقابل کنترل کارکنان و بازنشستگان، پرتفوی محصول بیثبات، سهم بازار رو به کاهش و عقبماندگی فناوری در برابر خودروسازان ژاپنی و کرهای. آنچه بحران را شعلهور کرد صرفا رکود نبود بلکه انباشت بلندمدت حکمرانی ناکارآمد بود. در ایران نیز همین الگو دیده میشود: زیان انباشته چندصدهزار میلیاردی، بهرهوری پایین، نبود R&D موثر، پرتفوی محصول قدیمی و ساختار مالکیتی که بیش از آنکه صنعتی باشد، شبهحاکمیتی و چندلایه است. تفاوت اصلی این است که در ایران بحران نهتنها یکباره بروز نکرده بلکه بهصورت مزمن تداوم یافته و عادیسازی شده است.
۲- معماری نجات آمریکا؛ شرط اصلاح قبل از حمایت
در واکنش به بحران، دولت آمریکا «برنامه کمک به داراییهای مشکلدار» یا TARP را اجرا کرد. یکی از بازوهای کلیدی آن، برنامه تامین مالی صنعت خودرو (AIFP) بود که در دسامبر ۲۰۰۸ آغاز شد. هدف AIFP جلوگیری از فروپاشی کنترلنشده جنرالموتورز و کرایسلر و مهار خطرات سیستمی بود.
نکته مهم اما این بود: هیچ دلار جدیدی بدون برنامه اصلاح ساختار پرداخت نمیشد. دولت بوش در مرحله اول وامهای کوتاهمدت داد تا از سقوط فوری جلوگیری کند اما با تغییر دولت، رییسجمهور اوباما مسیر را شفافتر کرد: شرط دریافت حمایت، ارائه طرح پایداری بلندمدت بود. نه یک طرح صوری بلکه برنامهای که در آن همه ذینفعان از سهامداران و اتحادیهها تا تامینکنندگان و مدیران باید فداکاری واقعی میکردند.
الف) بازطراحی ساختار به جای تزریق پول بدون هدف:
طرحهای اولیه GM و کرایسلر رد شدند چون ادامه همان مسیر گذشته بودند. دولت صریح اعلام کرد: «تا زمانی که ساختار اصلاح نشود، پول دادن فقط بحران را بزرگتر میکند.» هر دو شرکت مجبور شدند مدیریت را تغییر دهند. جنرالموتورز تحت فرآیند ورشکستگی فصل۱۱ وارد بازآرایی کامل شد و کرایسلر تنها با اتحاد استراتژیک با فیات امکان بقا پیدا کرد.
ب) تفکیک داراییها؛ GM New و GM Old:
جنرالموتورز داراییهای سودآور را به شرکت جدید GM New منتقل کرد و داراییهای غیرمولد در قالب GM Old کنار گذاشته شد. این تصمیم، بار تاریخی شرکت را از دوش فعالیت مولد برداشت. ساختار مالی بازآرایی، بیش از ۵۰میلیارد دلار بدهی پاکسازی شد و برندهای زیانده کنار گذاشته شدند.
ج) حضور دولت اما با زمان خروج مشخص:
دولت وارد مالکیت شد اما بهعنوان مالک دائمی نه. خروج کامل از جنرالموتورز و کرایسلر طی سالهای۲۰۱۰ تا ۲۰۱۴ انجام شد.
نتیجه: بیش از ۳۷۰هزار شغل جدید ایجاد شد، خودروسازی آمریکا دوباره رشد کرد و مالیاتدهندگان تقریبا تمام منابع را بازپس گرفتند.
۳- عناصر کلیدی الگوی نجات آمریکا
مجموعه اقدامات دولت آمریکا چند ستون مشترک داشت که برای ایران نیز حیاتی هستند:
نهاد حکمرانی واحد، متمرکز و قدرتمند: کارگروه ویژه صنعت خودرو (ATF)، قدرت کامل برای تحلیل بحران، طراحی ساختار و نظارت بر اجرای اصلاحات داشت. این تمرکز تصمیمگیری، مانع از پراکندگی مسوولیت و تعارض نهادی شد.
مشروط بودن حمایت به اصلاح حکمرانی: هیچ حمایتی بدون تغییر مدیریت، بدون تفکیک دارایی و بدون بازآرایی مالی ارائه نشد.
جراحی مالی عمیق: تبدیل بدهی به سهام، حذف برندهای زیانده، فروش داراییهای غیرمولد و ورشکستگی کنترلشده.
حضور موقت دولت با زمانبندی خروج: دولت نه تولید کرد، نه وارد جزئیات صنعتی شد. نقش آن «تسهیلگر اصلاح» بود، نه مدیر کارخانه.
بازسازی زنجیره تامین و حمایت از تامینکنندگان: برنامههایی مانند ASSP (حمایت از تامینکنندگان) و AWCP (تضمین گارانتی خودروها) اطمینان دادند که کل اکوسیستم پایدار بماند.
۴- آینه ایران؛ شباهتها و تفاوتها
ایران تقریبا همه نشانههای بحران پیشا ۲۰۰۸ آمریکا را دارد اما تفاوت مهم این است که در آمریکا، بحران بهدلیل شدت و سرعت، دولت را مجبور به تصمیمگیری سریع و عمیق کرد. در ایران بحران طولانیمدت و تدریجی بوده ، شبیه شرایط قورباغهای در ظرف آبی که به مرور داغ و جوشان شده و همین امر حساسیت اصلاح را کاهش داده و پدیده «عادیسازی ناکارآمدی» شکل گرفته است.
در ایران نهادی مشابه ATF وجود ندارد، ساختار مالکیت چندلایه، فرسوده و متداخل است، مداخلات نهادهای مختلف سیاسی در مدیریت بهشدت بالا است، روابط رقابتی جای خود را به انحصار و قیمتگذاری دستوری داده، حمایتها بدون شرط انجام میشود، اینها دقیقا همان مواردی است که آمریکا در بحران ۲۰۰۸ اصلاح کرد.
۵- سایپا، نیازمند یک «GM New» ایرانی
سایپا با زیان انباشته بزرگ، بدهیهای سنگین، خطوط تولید نیمه تعطیل، پرتفوی محصول نامتوازن و ساختار مدیریتی غیرپایدار مواجه است.
در چنین وضعیتی اصلاحات سطحی مثل افزایش تولید یا تغییر مدیرعامل هیچ اثر پایداری ندارد. برای سایپا نسخهای مشابه بازسازی جنرالموتورز لازم است یا شاید اگر تحریمها اجازه دهد الگوی کرایسلر:
الف) ایجاد ساختار مالکیت جدید با محوریت ایدرو:
ایدرو باید نقش «مالک موقت و مدیر بحران» را برعهده گیرد.
این نهاد باید اختیارات کامل برای تغییر مدیریت، بازآرایی داراییها، تفکیک واحدهای زیانده و طراحی ساختار جدید سهامداری داشته باشد.
ب) تفکیک داراییها:
داراییهای فرسوده و خطوط غیرقابل احیا باید در یک شرکت جداگانه تجمیع شوند، تا سایپا بتواند بر هسته سودآور تمرکز کند؛ چیزی شبیه GM New.
ج) تزریق مالی فقط پس از اصلاح:
پول بدون اصلاح فقط بحران را طولانیتر میکند.
حمایتها باید مشروط باشند: بازآرایی ترازنامه، حذف پروژهها و محصولات زیانده، تجدید ساختار مدیریتی.
۶- ایرانخودرو، شرکت در مسیر گذار اما با موانع جدی
ایرانخودرو در سالهای اخیر به مسیر خصوصیسازی نزدیکتر شده و بخشخصوصی در ۱۰ماه گذشته که مدیریت را بهدست گرفته توانسته تولید را نسبتا پایدار نگه دارد اما همچنان سه مانع بزرگ در برابر آن قرار دارد:
الف) قیمتگذاری دستوری:
زیان عملیاتی هر خودرو حدود ۲هزار دلار تخمین زده میشود.
تا زمانی که قیمتگذاری دستوری اصلاح نشود، هیچ مدلی از حکمرانی امکان پایداری ندارد.
ب) سنگینی مقررات و بوروکراسیهای تخصیص ارز و یا ترخیص مواد اولیه از گمرک:
مدیریت بخش مهمی از انرژی خود را صرف طی کردن فرآیندهای اداری میکند.رفع این موانع از الزامات اصلاح است.
ج) شرطگذاری بر فناوری:
حمایت و تسهیلات باید فقط در ازای تعهدات مشخص در حوزه تحقیق و توسعه، توسعه پلتفرم مشترک، توسعه برقیسازی و هیبرید و صادرات اعطا شود.
۷- نقشه راه پیشنهادی برای بازسازی صنعت خودرو ایران
با ترکیب تجربه آمریکا و واقعیت ایران، یک نقشه چهارمرحلهای قابل ترسیم است:
مرحله اول: اصلاح حکمرانی و مالکیت (شش ماه)؛ ایجاد نهاد بازسازی مشابه ATF، تعیین هیاتمدیره مستقل، جداسازی مدیریت صنعتی از دخالتهای سیاسی.
مرحله دوم: بازآرایی مالی و ترازنامه (۶ تا ۱۲ماه)؛ حسابرسی مستقل، حذف داراییهای غیرمولد، تبدیل بخشی از بدهیها به سهام، بازطراحی ساختار سهامداری.
مرحله سوم: بازسازی محصول و بازار (۱۲تا ۲۴ماه)؛ حذف محصولات زیانده، آزادسازی تدریجی واردات بهعنوان اهرم رقابت، توسعه پرتفوی محصول جدید.
مرحله چهارم: فناوری و نوآوری (۱۸تا ۳۶ماه)؛ سرمایهگذاری در تولید پلتفرمهای جدید، همکاری بینالمللی، برقیسازی تدریجی و تقویت R&D.
جمعبندی
تجربه آمریکا در بحران ۲۰۰۸ نشان داد که صنایع بزرگ نه از کمبود پول بلکه از حکمرانی ضعیف ضربه میخورند. آمریکا توانست با طراحی دقیق ساختار بازسازی، حضور موقت دولت، شرطگذاری برای اصلاحات و تمرکز بر هسته رقابتی، از یکی از عمیقترین بحرانهای صنعتی تاریخ عبور کند.
صنعت خودروی ایران نیز در وضعیتی قرار دارد که ادامه مسیر گذشته، فقط به معنای فرسایش بیشتر سرمایه انسانی، مالی و اجتماعی است. راه نجات صنعت، افزایش تیراژ یا حمایت بیقیدوشرط نیست بلکه بازنویسی حکمرانی و بازآرایی ساختاری است. اگر چنین اصلاحی آغاز شود، سایپا و ایرانخودرو میتوانند از یک صنعت گرفتار زیان و نارضایتی، به صنعتی رقابتی، سودآور و صادراتمحور تبدیل شوند. آینده این صنعت نه در حفظ ساختارهای قدیمی بلکه در شجاعت برای بازسازی آنهاست.

