طلای ۴۰۰۰ هزار دلاری ارزش خرید دارد؟

جهان صنعت – با عبور بهای جهانی طلا از مرز تاریخی ۴ هزار دلار در هر اونس و رشد بیش از ۵۰ درصدی در سال جاری، نگاهها بار دیگر به این فلز گرانبها دوخته شده است. طلا که همواره پناهگاه سرمایهگذاران در روزهای پرآشوب بوده، اینبار در میانه تلاطم اقتصاد آمریکا، نااطمینانی سیاسی و ضعف دلار، جایگاه خود را بهعنوان «پادزهر بحران» تثبیت کرده است. اما پرسش اصلی این است: آیا اکنون زمان مناسبی برای ورود به بازار طلاست؟
صعودی که رکوردها را شکست
بازار جهانی طلا در سال ۲۰۲۵ عملکردی خیرهکننده داشته است. بهای اونس طلا برای نخستینبار در تاریخ از مرز ۴۰۰۰ دلار عبور کرد؛ سطحی که حتی در دوران بحران مالی ۲۰۰۸ یا همهگیری کووید-۱۹ هم دستنیافتنی بود. این رشد معادل بیش از ۵۰ درصد افزایش سالانه است؛ در حالیکه شاخص S&P500 تنها ۱۵ درصد رشد داشته است. بر اساس دادههای شورای جهانی طلا، این فلز در سال جاری ۴۵ رکورد قیمتی جدید ثبت کرده است.
یکی از دلایل اصلی این جهش، ورود گسترده سرمایهگذاران غربی به بازار طلا از طریق صندوقهای ETF بوده است. تنها در ماه سپتامبر، بیش از ۱۴۵ تُن طلا از سوی سرمایهگذاران نهادی خریداری و وارد صندوقهای آمریکایی شده است. این موج خرید همزمان با افزایش معاملات مشتقهی صعودی و رشد معاملات آتی طلا در بازار آمریکا رخ داده است.
به گفته کلر لینکلن، مدیر روابط نهادی شورای جهانی طلا، این روند ناشی از نگرانی دوگانه سرمایهگذاران است. یکی نشانههای ضعف اقتصاد آمریکا و احتمال کاهش نرخ بهره توسط فدرالرزرو در دو نشست پایانی سال و دیگری، افزایش حملات سیاسی به استقلال فدرالرزرو از سوی دولت ترامپ، که موجب نگرانی نسبت به ثبات دلار و بازار اوراق خزانه شده است. به تعبیر ساده، طلا در حال بهرهبرداری از بیاعتمادی به نظام مالی و سیاسی آمریکا است.
سرمایهگذاران خرد هم وارد شدند
در کنار سرمایهگذاران نهادی، سرمایهگذاران خرد نیز با سرعتی بیسابقه وارد بازار طلا شدهاند. پلتفرم InvestEngine گزارش داده است که جریان ورودی خالص سرمایه به صندوقهای کالایی مبتنی بر طلا نسبت به کل سال ۲۰۲۴، بیش از ۲۵۰ درصد افزایش یافته است. در مقابل، تقاضای خُرد در چین که در نیمه نخست سال محرک اصلی رشد قیمت بود، کاهش محسوسی یافته است. بهعبارت دیگر، مشعل صعود طلا از شرق به غرب منتقل شده است و اکنون آمریکا و اروپا بازیگران اصلی رشد قیمتاند.
پناهگاه طلایی در دنیای متزلزل
در جهانی که بازارهای مالی هر لحظه زیر سایه نااطمینانیهای سیاسی، تورم پایدار و جنگهای منطقهای لرزان است، طلا دوباره نقش دیرینهی خود را باز یافته است: پناهگاه سرمایه در زمان بیاعتمادی. برخلاف سهام که به سود شرکتها وابسته است یا اوراق قرضه که ریسک اعتباری دارد، طلا هیچ وعدهای نمیدهد و ارزشش دقیقاً در همین بینیازی به نظام مالی نهفته است.
با این حال، ورود به بازار طلا ساده نیست. نگهداری فیزیکی آن هزینهبر است، بیمهی کامل دشوار است، و سودی پرداخت نمیکند. اما برای سرمایهگذارانی که از سقوط ارزش ارزها، بیثباتی بازار اوراق یا کاهش بازده واقعی میترسند، طلا همچنان امنترین سنگر است.
تحولات اخیر باعث شده نظریهی سنتی «سبد ۶۰/۴۰»—یعنی ترکیب ۶۰ درصد سهام و ۴۰ درصد اوراق قرضه—زیر سؤال رود. بانکهایی مانند مورگان استنلی پیشنهاد کردهاند که ساختار جدیدی با عنوان «۶۰/۲۰/۲۰» جایگزین شود که در آن ۲۰ درصد پرتفوی به طلا اختصاص یابد؛ هموزن با اوراق قرضه.
دلیل این تغییر روشن است: سهام و اوراق قرضه که پیشتر رفتار معکوس داشتند، در سالهای اخیر همجهت شدهاند. تورم بالا و سیاستهای انبساطی دولتها باعث شده که این دو دارایی دیگر نقش متعادلکننده سنتی را ایفا نکنند. در چنین شرایطی، طلا بهعنوان عنصر سوم وارد صحنه شده است؛ عنصر تعادل در جهانی نامتعادل.
عامل تعیینکننده در استراتژی طلا
تصمیم برای خرید طلا بیش از هر چیز به سن و مرحلهی زندگی سرمایهگذار بستگی دارد. برای نسل جوانتر که بهدنبال رشد سریع سرمایهاند، طلا گزینهای محافظهکارانه است و میتواند سرعت رشد را کاهش دهد. آنها در دوران انباشت سرمایه قرار دارند و باید ریسکپذیر باشند. اما برای کسانی که به دوران بازنشستگی نزدیک میشوند، طلا سپر ضروری در برابر شوکهای بازار است. اختصاص ۳ تا ۵ درصد از پرتفوی به طلا میتواند نوسانات کلی سبد را کاهش دهد، بدون آنکه بازده بلندمدت را بهشدت پایین آورد. در واقع، طلا برای بازنشستگان همان کاری را میکند که بیمه برای دارایی فیزیکی انجام میدهد: محافظت در برابر رویدادهای غیرقابل پیشبینی.
البته طلا بیعیب نیست. هزینه نگهداری بالا، نبود بازده دورهای و احتمال اصلاح قیمت در پی سودگیری معاملهگران، همگی تهدیدهای واقعیاند. افزایش سریع قیمتها عمدتاً از سوی سرمایهگذاران غربی و سفتهبازان ETF هدایت شده است؛ گروهی که معمولاً رفتار هیجانی دارند و در صورت تغییر روند، میتوانند موجب سقوط سریع قیمت شوند.
با این حال، تحلیلگران معتقدند حتی اگر بازار وارد اصلاح شود، روند بلندمدت صعودی پابرجا خواهد ماند. زیرا عواملی مانند جنگهای اروپا و خاورمیانه، تضعیف دلار، و نوسانات سیاسی آمریکا همچنان محیطی مطلوب برای طلا فراهم میکنند.
بازگشت طلا به قلب استراتژی سرمایهگذاری
در جهان امروز که تورم مزمن، بدهی دولتها فزاینده و بیاعتمادی عمومی به نهادهای مالی در حال گسترش است، طلا بار دیگر به عنوان «پایه پولی خاموش» مطرح شده است. نهادهای مالی بزرگ، از صندوقهای بازنشستگی گرفته تا بانکهای مرکزی، در حال بازبینی وزن طلا در ترازنامههای خود هستند. افزایش ذخایر طلای بانکهای مرکزی از چین تا ترکیه و روسیه، نشانهای است از دگرگونی در نظام مالی جهانی؛ گذار تدریجی از دلار به داراییهای واقعی.
در سطح فردی نیز همین الگو تکرار میشود: سرمایهگذاران خرد، بهویژه در اروپا و آمریکا، در حال تبدیل بخشی از پسانداز خود به داراییهای فیزیکی و ضدتورمیاند.