سندرم خفگی با خبر
محمد تاج الدین
تمام شدن آب سدهای تهران، هشدار رییسجمهور در رابطه با تخلیه پایتخت، ۸۰درصد کاهش بارندگی سالانه نسبت به متوسط بارش کشور، ۶۷درصد کاهش بارندگی سالانه نسبت به متوسط بارش کشور، ۷۳درصد کاهش بارندگی سالانه نسبت به متوسط بارش کشور، آب سدهای تهران به منطقه خطر رسید، کاهش ذخیره آب سدهای پایتخت تا ۷ درصد، سد لار خشک شد، آب سد لتیان در کمترین حجم به نسبت ۵۰سال گذشته، سد امیرکبیر به حجم مرده رسید، آب طالقان کفاف تهران را نمیدهد، شکست پروژه انتقال آب به تهران، شروع جیرهبندی آب در تهران، تکذیب شروع جیرهبندی آب در تهران، قطع شبانه آب در پایتخت، بنزین گران شد! خیز دولت برای گرانی بنزین، قیمت جدید بنزین در جایگاههای سوخت، نماینده مجلس قیمت تمامشده بنزین را ۲هزار تومان اعلام کرد، بنزین ۵هزار تومانی مهمان سفره ایرانیان، کاهش سهمیه بنزین شهروندان، سهمیه بنزین به کارت بانکی سرپرست خانوار واریز میشود، گرانی بنزین تکذیب شد، گرانی بنزین تایید شد! مخالفت نمایندگان مجلس با گرانی بنزین سهمیهای، روایت نوبخت از اطلاع روحانی در رابطه با نرخ بنزین در سال۱۳۹۸، بدهی جدید بابک زنجانی، بدهی قدیم بابک زنجانی، آزادی اکبر طبری، تکذیب آزادی دختر نعمتزاده وزیر روحانی و قص علیهذا!
این وضعیت زندگی امروز ایرانیان است. اخباری که هر روز از منابع مختلف توسط مسوولان تولید و به ذهن و مغز شهروندان ارسال میشود. دنیایی از تناقض و هیاهو و نگرانی بابت آنچه یک زندگی معمولی صدایش میزنند.
سالهای سال است که فعالان سیاسی و روزنامهنگاران و اهالی خبر با استناد به قانونی در رابطه با برهمزنندگان آرامش جامعه و شهروندان یا به قولی تشویش اذهان عمومی محاکمه و بازخواست میشوند. این در حالی است که اگر سری به خبرگزاریهای رسمی بزنید و مصاحبه مسوولان در ماههای گذشته را مرور کنید، چیزی جز تزریق استرس و نگرانی به ذهن مردم نمیبینید.
اگر میشد این وضعیت را به یک بیماری منسوب کرد، شاید اسم سندرم خفگی با خبر، برازنده حال و روز ما بود. در روزهایی که هوای کلانشهرها آلوده است و در بساط هیچ مسوولی هم دوایی برای درد شهروندان پیدا نمیشود، عدهای کمر بستهاند تا روان شهروندان را هم خفه کنند.
کاش میشد با بلندگویی بزرگ به گوش همه آقایان و خانمهای مسوول یک پیام واحد را رساند؛ ساکت باشید!
این همه حرف و مصاحبه و گفتوگوهای ضد و نقیض چه دردی از مردم دوا میکند؟ اصلا مگر امکان دارد در میان این همه مصاحبه و حرف زدن، کار هم کرد؟
بارها مسوولان دولتی گفتهاند که اگر قرار باشد تصمیمی بزرگ ( مثلا گرانی دوباره بنزین) گرفته شود، ذهن مردم برای این کار آماده میشود. منظورتان از آماده کردن ذهن مردم رساندن پیامهای متناقض و اخبار جعلی است؟ اگر اینطور است که همان بهتر که تصمیمهای یکشبه بگیرید!
در زمینه اخبار مربوط به خشکسالی هم همین روال در حال تکرار است. اینکه هر روز مصاحبه کنید و بگویید آب نیست، چه کمکی به وضع موجود میکند؟ مگر آسمان بالای سر ما نیست که متوجه نباشیم پاییز امسال خشک بوده و بیباران؟
حالا فرض کنیم هر روز میزان کم شدن آب سد کرج هم در گوش شهروندان تهرانی با صدای بلند تکرار شود، مردم چهکار کنند؟ صرفهجویی هم حد و مرزی دارد. میخواهید یک ماه خودمان را نشوییم؟ یا مثلا پخت و پز را تعطیل کنیم و خام خوار شویم؟
البته این وضعیت نتیجه بیبرنامگی است. وقتی شما نتوانید وظیفه خود را انجام دهید و دوایی برای حل بحرانها نداشته باشید، مجبورید حرف بزنید. بالاخره نمیشود که سر ماه حقوق دولتی به جیبتان واریز شود و بیلان کاری ارائه ندهید. اگر مسوولان دولتی و شبه دولتی برای انجام مصاحبه پول میگرفتند، امروز با بحران حقوقهای فوق نجومی دستبهگریبان بودیم.
اگر میتوانید در جهت حل مشکلات قدم بردارید و برنامهریزی کنید، بسمالله! اگر هم توان کار ندارید و مثلا قرار است منتظر وزش باد یا بارش باران باشید، حداقل حرف نزنید! ذهن و دهانتان که به عذرخواهی و زبانم لال، استعفا نمیچرخد، حداقل با صحبتهای بیسر و ته، مردم را کلافه نکنید.

