رفتارهای غیرمسوولانه را به خواستهای ملی نسبت ندهید
اگر روزی باغچهای را بیل بزنید، اولین موجوداتی که فرار میکنند و دوباره پنهان میشوند، کرمها هستند. این موجودات به سرعت دوباره به درون خاک میروند و ناپدید میشوند. مسعود پزشکیان در دیدار با اصحاب رسانه چند بار از مخاطبان مستقیم (مدیران مسوول رسانهها) و مخاطبان غیرمستقیم (منتقدان) خواست اگر در مورد مشکلات جامعه و معضلاتی که کشورمان هماکنون با آن دستبهگریبان است پیشنهاد یا راهحلی دارند و میتوانند این مشکلات را برطرف سازند وارد میدان شوند و نهفقط پیشنهاد یا راهحل خود را بیان کنند بلکه مدیریت جامعه را برای حل آن مشکل برعهده بگیرند. در این گفتار رییسجمهور به ویژه توجه خود را به آن کسانی معطوف کرد که در اتاقهای دربسته و به دور از ذرهبین ناظران و روزنامهنگاران در گوشهای نشستهاند و از درون مخفیگاه خود انتقاد میکنند و گاهی حتی مسوولیت گفتار خود و انتقادهای مطرح شده را هم نمیپذیرند.
بسیاری از منتقدان به ویژه محافظهکار که اکنون از رفتارهای دولت و وضعیت پیشآمده انتقاد میکنند، فراموش کردهاند که بخش مهمی از مشکلاتی که اکنون وجود دارد و گاهی علاوه بر مردم، مدیران و مقامات کشوری و لشکری را هم به ستوه میآورد محصول شعارها، رفتارها، تمهیدات و نظریات همین جناح و متحدان آن بوده است. البته پزشکیان در این سخنرانی وجود این مشکلات را به استقلالطلبی ملت ایران نسبت داد و گفت که اگر استقلال میخواهیم باید این مشکلات و بیشتر از آن را تحمل کنیم. در سالهای گذشته هم محمدجواد ظریف وجود این مشکلات را به انتخاب آگاهانه سبک زندگی از سوی شهروندان جمهوری اسلامی ایران نسبت داده و گفته بود که ما (مردم ایران) خودمان خواستیم که چنین زندگی کنیم. این نسبت دادن وضعیت و ارادههای حاکمیتی به خواست عمومی، البته در ایران سابقهدار است و روزی گفته میشود که اگر میخواهیم در داخل امنیت داشته باشیم و نیروهای تکفیری،رژیم صهیونیستی و… در داخل به جنگ با ما بپردازند باید در کشورهای حلقه مقاومت حضور پررنگ و تاثیرگذار داشته باشیم. اما اکنون هیچکس توضیح نمیدهد که چرا آن حضور پررنگ و پرهزینه کارساز نشد و جنگ به داخل مرزهای جمهوری اسلامی ایران نیز کشیده شد.
مسعود پزشکیان با اظهارات خود باغچه افکار جامعه را شخم زد و کرمهایی که در گوشههای تاریک آرمیدهاند و فریاد انتقاد سر میدهند ناگهان خود را در مقابل نور آگاهی و پاسخدهی دیدند. همانطور که پیشبینی میشد هیچیک از این کرمها به میدان نیامدند و در مقابل ادعاهایی که در خلوت میکنند مسوولیتی برعهده نگرفتند. کاملا قابل انتظار است که این کرمها مجدد به گوشههای تاریک و ناپیدا بروند و دوباره همان انتقادها را با صدای بلند تکرار کنند، بدون آنکه توضیح دهند که در پیدایش وضعیت حاضر مملکت چه نقش و چه مسوولیتی داشتهاند و این نقش و مسوولیت را در برابر مردم چگونه پاسخ میدهند.
نکته طنز صحبتهای رییسجمهور این بود که مسعود پزشکیان نه فقط مانند سایر مقامات ریز و درشت جمهوری اسلامی ایران، مردم و شهروندان را در مورد وضعیت کنونی کشور مسوول و مقصر دانست بلکه به گونهای سخن گفت که گویی شیوه حکومتی جمهوری اسلامی در ایران، شیوهای شبیه سوییس یا نروژ است و در هر مورد و هر برهه، مقامات حکومتی نظر مردم ایران را پرسیده و به عین آن عمل کردهاند. آیا پزشکیان و همکارانش تظاهرات چندصد هزار نفری در تهران- و جمع آن در سراسر کشور که شاید به چند میلیون نفر برسد- را منطبق با نظر ۸۵میلیون ایرانی گرفته و بر همان اساس تصمیم گرفتهاند؟ آیا وقتی مسعود پزشکیان به هزینههای استقلال اشاره و تصریح میکند که اگر استقلال میخواهیم باید هزینههای آن را نیز بپردازیم، به ماجراجوییها، بلندپروازیها و گزافهگوییهایی که در قالب استقلال و امنیت قرار داده میشود و به اسم اقتدار مردم به حمایت از آن فراخوانده میشوند نیز اشاره میکند و میگوید که مقامات تصمیمگیر در حکومت جمهوری اسلامی، استقلال ایران را با هزینههای غیرضرور و تحملی به ملت کشورمان فروختهاند؟
پیدا کردن مصداقهایی برای این ادعا، کار سخت و پیچیدهای نیست و به حافظه تاریخی بلندمدت و جستوجو در اعماق تاریخ نیاز ندارد. مثلا کسانی که روزی میخواستند آمریکا را تسخیر و کاخ سفید را حسینیه کنند یا کسانی که میخواستند حجاب را بر تن ملکه انگلستان بپوشانند، یا احمدینژاد که دیپلماسی خویش را با افکار هولوکاست آغاز کرد، یا ابراهیم رییسی که از ابتدا انجام مذاکره با ایالاتمتحده و توافق بر سر برجام را رد کرد، آیا واقعا نظر مردم را بیان کردهاند و پیش از اتخاذ موضع، آیا موافقت مردم جلب شد؟ مشکل بزرگ آن است که انعکاس مصاحبه چند نفر در صداوسیما که به هر دلیل خواست حکومت را تایید میکنند و تظاهرات چندصدهزار نفری، به مثابه نظر ملت ایران مطرح میشود ولی هنگامی که پیشنهاد رفراندوم درباره یک موضوع به طور جدی مطرح میگردد آنگاه همین مردم به بیاطلاعی متهم میشوند و پیشنهاد از دسترس خارج میشود.
آیا حفظ استقلال که مسعود پزشکیان از آن صحبت میکند نیاز به این همه حضور نظامی- امنیتی، فعالیتهای تحریککننده، شعارهای منازعهجویانه و… دارد؟ اگر چنین است آیا کشورهایی نظیر سنگاپور، مالزی و… استقلال ندارند؟ آیا حفظ استقلال یک کشور در جهان امروز تا این حد پرآسیب و هزینهزاست؟ پس آیا تمام کشورهایی که این هزینهها را پرداخت نمیکنند آیا استقلالشان بر باد رفته و نابود شده است؟
واقعیت آن است که هم رییسجمهور و هم سایر مقامات میانی و ارشد کشور به خوبی میدانند که انجام رفتارهای تحریککننده و ماجراجویانه با هدف نابودسازی قدرتهای بزرگ نهفقط در راستای تقویت و کمک به استقلال کشورمان نیست که آن را از جهات گوناگون آسیبپذیرتر و ضعیفتر میکند. سپردن امور راهبردی به نظامیان باعث میشود تا ایده گروگانگیری برای کسب درآمد مطرح شود، امری که اصلا با هیچ عقل سلیم و خیرخواهی منطبق نیست. رییسجمهور علاوه بر این باید متوجه این نکته مهم باشد که نسبت دادن هر چیز به خواست عمومی لزوما باعث مقبولیت آن نمیشود. ایرانیان از خود میپرسند که در کدام موقعیت و چگونه از ما برای انجام فعالیتهای هستهای که حالا بخش مهمی از آن نابود شده و خسارتهای هنگفتی روی دست کشورمان گذاشته، نظرخواهی شد. هماکنون نیز برخی چهرهها از انجام دوباره این فعالیتها سخن میگویند اما توضیح نمیدهند که چه عامل بازدارنده برای جلوگیری از وقوع حمله مجدد به فعالیتهای آغاز شده، وجود دارد. همچنین توضیح داده نمیشود که فعالیتهای منطقهای جمهوری اسلامی ایران که صدهامیلیارد دلار برای آن هزینه و اکنون به شدت محدود شده است، آیا اهداف، راهبردها و دستاوردهای تبلیغ شده را حاصل کرده است؟ اگر حاصل کرده مصادیق قابل مشاهد آن کجاست و اگر حاصل نکرده، چه کسانی در تدوین این مسیر بینتیجه و پرهزینه نقش داشته و در مقابل آن پاسخگو هستند؟
مسعود پزشکیان به جای سخن گفتن از سر ظرفیتهای اسمی و خیالی و نسبت دادن ناکامیها به خواستهای عمومی، باید به طور دقیق روشن کند که چه کسی یا چه کسانی هزینههای دستیابی به خواستهای محترمی مانند اقتدار، استقلال و… را غیرمسوولانه افزایش داده و چه راهکاری برای مهار یا توقف این رفتار غیرمسوولانه وجود دارد.