پایان یکه‌سالاری دلار؟

محمد امین یاسینی
کدخبر: 583685

محمد‌امین-یاسینی

محمدامین یاسینی، پژوهشگر اقتصادی

اگر این روزها فقط تیترها را بخوانیم به‌راحتی می‌توان چنین تصور کرد که دلار در آستانه فروپاشی است و جهان ثانیه‌شماری می‌کند تا از «نظم آمریکایی» شانه‌خالی کند. در فضای رسانه‌ای ایران نیز هر پیمان دوجانبه، هر معامله غیردلاری و حتی هر سخنرانی یک مقام سیاسی خارجی بلافاصله به‌عنوان «پیروزی تاریخی علیه دلار» بازنشر می‌شود؛ گویی با یک خبر، معماری ۸۰‌ساله اقتصاد جهانی در حال فرو ریختن است. این هیجان اما بیش از آنکه از دل واقعیت بیاید، محصول توهم خوش‌ساختی است که سال‌هاست در فضای سیاسی-رسانه‌ای ما ساخته شده: توهمی که می‌گوید اگر چند کشور از دلار فاصله بگیرند، آمریکا قدرت اقتصادی‌اش را از دست می‌دهد و برای ما مسیر تازه‌ای گشوده می‌شود. واقعیت اما پیچیده‌تر از این روایت‌های ساده‌سازی‌شده است. برای فهم ماجرا باید از سطح خبرها فاصله گرفت و به «رفتار سیستم» نگاه کرد؛ همان نکته‌ای که نظریه آشوب روشن می‌کند: سیستم‌های بزرگ نه با یک شوک فرو می‌ریزند، نه با یک اقدام نجات پیدا می‌کنند بلکه آنها در زمان و تحت فشارهای کوچک اما مکرر تغییر مسیر می‌دهند.

نقطه آغاز تحلیل همان‌جایی است که هژمونی دلار از آن نیرو گرفته: بازار بدهی آمریکا. این بازار با عمق عظیم و نقدشوندگی بی‌رقیب، بزرگ‌ترین «جاذب» در معماری مالی جهان است. بانک‌های مرکزی، صندوق‌های ثروت ملی و شرکت‌های بین‌المللی ناگزیر بخش بزرگی از ذخایر خود را در قالب دلار و اوراق خزانه نگهداری می‌کنند. این ستون دهه‌هاست نظم مالی جهانی را پایدار نگه داشته اما در دل همین سازه قدرتمند، نشانه‌های یک بی‌ثباتی آرام نیز دیده می‌شود:رشد افسارگسیخته بدهی دولت آمریکا، اختلافات سیاسی بر سر سقف بدهی و نوسانات شدید نرخ بهره. این عوامل شاید در ظاهر خطر فوری نشان ندهند اما از منظر نظریه آشوب، اختلالات کوچک اما انباشتی هستند که مسیر سیستم را حساس و غیرخطی می‌کنند.

این ناپایداری در رفتار کشورها نیز قابل مشاهده است. سهم دلار از ذخایر ارزی جهان طی سال‌های اخیر کاهش یافته و گرایش به سبدهای متنوع‌تری همچون یوآن، طلا، اوراق غیردلاری و ارزهای منطقه‌ای افزایش یافته است. این تغییرات هنوز به معنی «گریز از دلار» نیست اما نشان می‌دهد درجه آزادی سیستم جهانی در حال افزایش است و این همان لحظه‌ای است که نظریه آشوب آن را آغاز «گذار غیرخطی» توصیف می‌کند؛ مرحله‌ای که در آن یک جاذب مسلط (دلار) کم‌کم در کنار جاذب‌های کوچک‌تر قرار می‌گیرد. ایالات‌متحده نیز تماشاگر این روند نیست. از جنگ تعرفه‌ای تا تحریم‌های فراسرزمینی، از محدودیت‌های تکنولوژیک تا فشار بر نهادهای بین‌المللی، سیاستگذاری آمریکا طی یک دهه اخیر نشان داده که واشنگتن برای حفظ برتری دلاری، در صورت لزوم، قواعد بازی دیگران را برهم می‌زند. این اقدامات نه تصمیمات هیجانی بلکه بخشی از راهبردی هستند که هزینه خروج از مدار دلار را افزایش می‌دهند. از نگاه نظریه آشوب، این دقیقا همان رفتاری است که یک «سیستم پیچیده» برای حفظ جاذب اصلی خود انجام می‌دهد: تولید آشوب کنترل‌شده برای جلوگیری از واگرایی.

در این میان نقش فدرال‌رزرو تعیین‌کننده است. هربار که نشانه‌ای از واگرایی دیده می‌شود- چه در بازار بدهی، چه در بازارهای نوظهور، چه در ذخایر ارزی کشورها- فدرال‌رزرو با سیاست‌های پولی هدفمند واکنش نشان می‌دهد: افزایش یا کاهش شدید نرخ بهره، عملیات بازار باز، تغییر شکل منحنی بازده. این مداخلات صرفا ابزارهای پولی نیستند بلکه سازه‌هایی هستند برای پایدار نگه داشتن جاذب دلاری و مدیریت دامنه نوسانات سیستم. با این همه بخش مهمی از تصویر رسانه‌ای-خصوصا در فضای داخلی ایران- یا بیش از حد بزرگ‌نمایی است یا بیش از حد ساده‌سازی. برخی رسانه‌ها هر توافق کوچک را «ضربه به دلار» معرفی می‌کنند درحالی‌که ساختارهای مالی جهان هنوز عمیقا دلاری است. در سوی مقابل رسانه‌های غربی نیز گاهی چنان از ثبات دلار سخن می‌گویند که گویی آینده آن تضمین شده و هیچ مسیر واگرایی محتمل نیست. حقیقت اما میان این دو افراط پنهان است: نه دلار در آستانه سقوط است و نه نظم فعلی آنقدر پایدار که تغییرناپذیر باشد. آنچه جهان تجربه می‌کند، آغاز مرحله‌ای از چندجاذبی پولی است؛مرحله‌ای که در آن دلار همچنان جاذب اصلی است اما برای نخستین‌بار در ۷۰‌سال گذشته، تنها جاذب سیستم نیست. این یعنی پایان سیطره دلار نه به شکل فروپاشی ناگهانی بلکه به صورت تکامل تدریجی، ناهموار و آشوبناک در حال وقوع بوده و همین نکته است که باید فضای رسانه‌ای ما را از هیجان‌های زودگذر دور کند: گذارهای ساختاری را نمی‌توان با عددهای مقطعی و تیترهای داغ توضیح داد بلکه این گذارها را فقط باید در منطق سیستم و نظریه آشوب فهمید.

وب گردی