نظم اقتصادی در پسا جنگ

گروه تحلیل
کدخبر: 550545
بازار سهام ایران برای ۹ روز تعطیل شد و پس از بازگشایی با افت ۲.۱٪ شاخص TSE و حضور حدود ۷۰۰ میلیون دلار صف فروش و خروج سرمایه مواجه شد.
نظم اقتصادی در پسا جنگ

اسدالله جلال‌آبادی– به کجا می‌رویم؟ این روزها و بعد از گذشت سال‌ها از مذاکرات بدون نتیجه دیپلمات‌های ایرانی با غربی‌ها، کشور ما مورد تجاوز  قرار گرفت. حالا صرف‌نظر از اینکه این جنگ برنده یا بازنده داشته است که به‌زعم بنده به طور کلی جنگ‌ها برنده‌ای ندارند، این سوال را در ذهن ایجاد می‌کند که  نتیجه چه بود؟ حداقل برای ما به عنوان یک کشور که مورد تجاوز قرار گرفته‌ایم، چه نکات مهمی البته بیشتر به لحاظ اقتصادی در بر دارد و مسوولان باید چگونه جلوی تبعات منفی اقدامات آتی کشورهای متخاصم  یا اقدامات آتی درونی که ممکن است به بحران‌های اقتصادی و‌… بینجامد را بگیرند.

در این نوشتار سعی می‌شود اندکی این موضوع بسط یابد و توصیه‌هایی برای برون‌رفت از شرایط حاضر داده شود.

به طور کلی در طول تاریخ صرف‌نظر از فتوحاتی که در جنگ‌ها نصیب عده‌ای شده است که معلوم نیست بعدها منجر به توسعه اقتصادی و  سیاسی و‌… آنها شده باشد، جنگ‌ها عمدتا همراه با خون و خونریزی و اتلاف منابع ملی، برای هر دو طرف بوده‌اند.

بنابراین در جنگ برنده شده باشیم یا نه، به نظر نمی‌رسد موضوع مهمی باشد و گذر زمان و نتایج حاصل نشان خواهد داد که در این مورد حق با کیست؟ بنابراین از حالا قضاوت راجع به این موضوع زود است. تاکنون شرایط حاکم بر اقتصاد کشور، نشان چندانی از پیروزی نمی‌دهد و این موضوع البته برای طرف دیگر هم صادق است. بنابراین به پیروزی مغرور نشویم و واقع‌بین باشیم.

برای درک بهتر این موضوع کافی است نگاهی به بازار بورس و سایر بازارهای آشفته اقتصاد بیندازیم (اعم از بازارهای کالا و خدمات و‌… که هر روز دچار کمبود و گرانی و احتکار و عدم توزیع مناسب و‌… هستند.)

در مورد خرابی‌های ناشی از جنگ و ویرانی‌های حاصل از آن تنها در بخش افراد حقیقی جامعه، حدود ۱۱۰۰تن از عزیزان کشور از دست رفته‌اند. عده بسیار زیادی مجروح یا قطع عضو و‌… شده‌اند. بیش از ۸‌هزار واحد مسکونی آسیب دیده‌اند و بسیاری از تاسیسات بخش ‌خصوصی در این میان دچار خسارت شده‌اند. به این آمارها، می‌توان آسیب‌ها و خرابی‌های ناشی از تاسیسات نظامی ، دولتی و‌… را نیز اضافه کرد. همچنین هزینه‌هایی که صرف دفاع از کشور شد نیز باید به این ارقام اضافه شود. وقتی اینها کنار هم گذاشته می‌شود، صحبت از پیروزی در جنگ به نظر لزومی ندارد ولو اینکه درست باشد. چون گذاشتن یک نام و واژه برای یک موضوع کار سختی نیست و حتی وقتی فرزندی به دنیا می‌آید ساده‌ترین کار انتخاب اسم و صدا زدن وی به آن نام است. برای طرف مقابل نیز همین موضوع صادق است. نمی‌توان گفت حتی آمریکا نیز آسیب ندیده است.

به کجا می‌رویم؟ این روزها و بعد از گذشت سال‌ها از مذاکرات بدون نتیجه دیپلمات‌های ایرانی با غربی‌ها، کشور ما مورد تجاوز  قرار گرفت. حالا صرف‌نظر از اینکه این جنگ برنده یا بازنده داشته است که به‌زعم بنده به طور کلی جنگ‌ها برنده‌ای ندارند، این سوال را در ذهن ایجاد می‌کند که  نتیجه چه بود؟ حداقل برای ما به عنوان یک کشور که مورد تجاوز قرار گرفته‌ایم، چه نکات مهمی البته بیشتر به لحاظ اقتصادی در بر دارد و مسوولان باید چگونه جلوی تبعات منفی اقدامات آتی کشورهای متخاصم  یا اقدامات آتی درونی که ممکن است به بحران‌های اقتصادی و‌… بینجامد را بگیرند. در این نوشتار سعی می‌شود اندکی این موضوع بسط یابد و توصیه‌هایی برای برون‌رفت از شرایط حاضر داده شود.

به طور کلی در طول تاریخ صرف‌نظر از فتوحاتی که در جنگ‌ها نصیب عده‌ای شده است که معلوم نیست بعدها منجر به توسعه اقتصادی و  سیاسی و‌… آنها شده باشد، جنگ‌ها عمدتا همراه با خون و خونریزی و اتلاف منابع ملی، برای هر دو طرف بوده‌اند. بنابراین در جنگ برنده شده باشیم یا نه، به نظر نمی‌رسد موضوع مهمی باشد و گذر زمان و نتایج حاصل نشان خواهد داد که در این مورد حق با کیست؟ بنابراین از حالا قضاوت راجع به این موضوع زود است. تاکنون شرایط حاکم بر اقتصاد کشور، نشان چندانی از پیروزی نمی‌دهد و این موضوع البته برای طرف دیگر هم صادق است. بنابراین به پیروزی مغرور نشویم و واقع‌بین باشیم. برای درک بهتر این موضوع کافی است نگاهی به بازار بورس و سایر بازارهای آشفته اقتصاد بیندازیم (اعم از بازارهای کالا و خدمات و‌… که هر روز دچار کمبود و گرانی و احتکار و عدم توزیع مناسب و‌… هستند.)

در مورد خرابی‌های ناشی از جنگ و ویرانی‌های حاصل از آن تنها در بخش افراد حقیقی جامعه، حدود ۱۱۰۰تن از عزیزان کشور از دست رفته‌اند. عده بسیار زیادی مجروح یا قطع عضو و‌… شده‌اند. بیش از ۸‌هزار واحد مسکونی آسیب دیده‌اند و بسیاری از تاسیسات بخش ‌خصوصی در این میان دچار خسارت شده‌اند. به این آمارها، می‌توان آسیب‌ها و خرابی‌های ناشی از تاسیسات نظامی ، دولتی و‌… را نیز اضافه کرد. همچنین هزینه‌هایی که صرف دفاع از کشور شد نیز باید به این ارقام اضافه شود. وقتی اینها کنار هم گذاشته می‌شود، صحبت از پیروزی در جنگ به نظر لزومی ندارد ولو اینکه درست باشد. چون گذاشتن یک نام و واژه برای یک موضوع کار سختی نیست و حتی وقتی فرزندی به دنیا می‌آید ساده‌ترین کار انتخاب اسم و صدا زدن وی به آن نام است. برای طرف مقابل نیز همین موضوع صادق است. نمی‌توان گفت حتی آمریکا نیز آسیب ندیده است. در بهترین حالت هزینه تجهیز و حمله کوتاه‌مدت آنها به خاک ایران، میلیون‌ها دلار هزینه در بر داشته است. همچنین حمله ایران به پایگاه نظامی آنها میلیون‌ها دلار هزینه برای آنها در برداشته است. به این هزینه‌ها باید هزینه‌های نوسانات کوتاه قیمت نفت‌خام و‌… را نیز اضافه کرد که به هر حال تبعات اقتصادی برای آنها داشته است.

با توجه به توضیحات ارائه شده، جنگ واقعا یک نعمت نیست و بهتر است در مورد آن واقع‌بین‌تر باشیم اما نتیجه جنگ  برای ما چه بود؟ با توجه به تحلیل‌های انجام شده که در رسانه‌ها و جراید مخلتف دیده می‌شود، این جنگ چند نتیجه کاملا مشخص حداقل برای ما داشت.

این که جنگ مزبور، احیانا آسیب‌های ناشی از نفوذ در لایه‌های مختلف کشور و به طور کلی بحث‌های نظامی و سیاسی را مطرح کرد، در این نوشتار مدنظر ما نیست و به آن نمی‌پردازیم. منتها در حوزه‌های اقتصادی، پیامدهای روشنی داشته است که به مرور هم روشن‌تر می‌شود و در جامعه نمود پیدا می‌کند. بنابراین عدم توجه به آنها و عدم تدارک روش‌های مقابله یا مدیریت آنها می‌تواند، در آینده‌ای بسیار کوتاه، گریبانگیر کشور شود. در ادامه به برخی از مهم‌ترین این پیامدها اشاره می‌شود و تبعات منفی ناشی از عدم توجه به آنها نیز شمرده می‌شود. امید است که مورد توجه قرار گیرد.

۱- گرانی و کمبود  کالاهای اساسی: در شرایط جنگی و برای کشور ما که وارد کننده مواد اولیه در زمینه عمده کالاهای اساسی است که خود مستلزم تزریق ارز و‌… هستند هر گونه تعلل در زمینه تخصیص ارز، ثبت سفارش، حمل به موقع، تخلیه به‌هنگام، توزیع صحیح و مناسب و نظارت بر قیمت و توزیع و احتکار و‌… می‌تواند به سرعت تبدیل به پدیده کمبود کالا و گرانی شود. در چنین شرایطی مدیریت صحیح بر تمامی موارد مورد اشاره کار آسانی نیست و می‌تواند در مدتی کوتاه به بحرانی بزرگ تبدیل شود.

۲- کمبود و گرانی سایر کالاهای مورد نیاز مردم: موضوع قبلی در مورد سایر کالاها نیز با شدت کمتری در کوتاه مدت و با اثرات مخرب بیشتری در میان مدت وجود دارد. بنابراین در این زمینه نیز باید توجه شود و اگر نشود، وارد شدن به  چرخ‌دنده‌های تورمی موجود می‌تواند، به سرعت تمامی کسب‌و‌کاری اقتصادی را در خود خرد نماید.

۳- مختل شدن کسب‌و‌کاری اقتصادی کوچک، متوسط و بزرگ: اولین و سریع‌ترین اثر وارد شدن در فرآیند جنگ، تعطیلی کشور و کسب‌و‌کاری اقتصادی است و دیدیم که کشور برای مدت ۱۲‌روز و با احتساب تعطیلی‌ها برای حدود سه هفته به طور کامل تعطیل بود. این موضوع صرفا به ایام جنگ برنمی‌گردد و بعد از جنگ نیز ادامه‌دار خواهد بود. در حال حاضر بیشتر کسب‌و‌کاری اقتصادی کوچک، هنوز در وضعیت بلاتکلیفی ناشی از عدم جنگ و عدم صلح قرار دارند. این موضوع حتی برای برخی کسب‌و‌کاری اقتصادی متوسط و بزرگ نیز وجود دارد و عدم اطمینان از آینده روشن و اینکه مشخص نیست فردا چه می‌شود، بدترین سلاح برای تخریب  تمام‌عیار یک فعالیت اقتصادی خواهد بود.

۴- محدود شدن عرضه و اثرات آتی آن: در چنین شرایطی که  کشور ما به سر می‌برد و آینده واقعا مشخص نیست، تمامی کسب‌و‌کاری اقتصادی تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد و تداوم این وضعیت، می‌تواند به محدودیت در عرضه کالاها و خدمات در آینده نزدیک منجر شود که خود به مرور به تورم دامن زده و چرخه‌ای معیوب از تورم رکودی را به نمایش خواهد گذاشت.

۵- محدودیت ارزی کشور و اثرات آن: یکی از مهم‌ترین مشکلات ایجاد شده در چنین شرایطی می‌تواند محدودیت‌های ارزی کشور باشد. فراموش نکنیم که عمده کالاهای وارداتی ما، در حوزه‌های ماشین‌آلات و تجهیزات و موارد اولیه واسطه‌ای سرمایه‌ای هستند که در تولید نقش اساسی دارند. بدیهی است هرگونه نارسایی در این زمینه می‌تواند به سرعت به یک معضل جدی  و حتی بحران تبدیل شود.

۶- کسر بودجه دولت و اثرات آن: در این زمینه هم کاملا روشن است با توجه به هزینه‌های ناشی از جنگ و‌… کسری بودجه دولت که همواره در کشور ما یک مشکل زمینه‌ای اساسی بوده است، بدتر و بدتر خواهد شد و عدم توجه به آن می‌تواند اوضاع را بدتر کند.کمترین اثر کسری بودجه ، تورم خواهد بود که به سرعت اقتصاد کشور را دچار حرکت به سمت بحران و نارضایتی عمومی سوق می‌دهد.

۷- افزایش نرخ بیکاری و تبعات آن: یکی دیگر از پیامدهای مشخص وضعیت جنگ و بعد از آن، بروز پدیده بیکاری است. بدیهی است در شرایطی که عمده کسب‌و‌کاری اقتصادی خرد و کوچک در نتیجه سردرگمی‌های ناشی از جنگ و بعد از آن، از بین می‌روند یا کمرنگ می‌شوند، هر روز به تعداد بیکاران نیز اضافه شود. بیکاری می‌تواند وارد فرآیند تبعات اقتصای و اجتماعی ناشی از خود شود و کشور را دچار آسیب‌های فراوانی از این ناحیه کند.

۸- رکود اقتصادی: یکی از پیامدهای اصلی وضعیت جنگ و بعد از آن برای کشور ما می‌تواند رکود دامنه‌دار در بیشتر کسب‌و‌کاری اقتصادی و سپس رکود در سطح کلان اقتصاد باشد. این موضوع نتیجه بروز اثرات ناشی از  جنگ و سردرگمی‌های بعدی آن (تبعات ناشی از نه جنگ و نه صلح) است که می‌تواند زمینه‌ساز یک بحران تمام‌عیار در اقتصاد کشور باشد.

بدیهی است اگر وقت کافی و مجال باشد برشمردن این قبیل موضوعات به صورت تیتروار کار سختی نیست، منتها در این نوشتار سعی شد تا مهم‌ترین آنها برشمرده شود. در چنین شرایطی چه باید کرد؟

برای کم کردن آثار ناشی از جنگ، باید به چند موضوع اساسی توجه شود. بدیهی است عدم توجه به این موضوعات، می‌تواند به سرعت فرآیندهای گرفتار شدن در بحران‌های اقتصادی را هموار کند. در ادامه به برخی از  موضوعات  نیازمند توجه اشاره می‌شود و انتظار می‌رود مسوولان کشور  توجه کافی داشته باشند تا کشور را از گزند آسیب‌های بعدی مصون دارند و یا حداقل اثرات آنها را کم کنند. بدیهی است عمده این موضوعات سیاسی است، لیکن پیامدهای آنها اقتصاد کشور را بسیار متاثر می‌سازد.

۱- تصمیم‌گیری بسیار سریع در رابطه با نحوه تعامل با غرب: به عنوان فردی که اقتصاد خوانده‌ام، توصیه می‌کنم مسوولان به سرعت تصمیم خود برای نحوه تعامل با غرب را بگیرند. این تصمیم باید شفاف، قطعی، بدون ابهام و سریع و دقیق باشد. به عبارتی مهم نیست چه تصمیمی قرار است گرفته شود، هر تصمیمی قرار است گرفته شود در اسرع وقت و قبل از آنکه دیر شود و یا هزینه‌های بسیار بیشتری به کشور تحمیل کند و با شرایطی که عرض شد،گرفته شود. به عبارتی مرگ یکبار و شیون هم یکبار.

هر‌گونه تصمیم‌گیری غیرشفاف، غیردقیق، مبهم و موقت، می‌تواند وضعیت را بسیار بدتر از آنچه تصور می‌شود کند.

۲- خروج سریع از وضعیت  مبهم فعلی نه جنگ و نه صلح: برای فعالان اقتصادی و مردم، بدترین شرایط ممکن، سردرگمی است. سردرگمی و ابهام و‌… می‌تواند تمامی کسب‌و‌کاری اقتصادی را به ورطه نابودی بکشاند. بنابراین توصیه می‌شود هر چه سریع‌تر در این رابطه، علائم مشخص و دقیق و بدون ابهام (تاکید می‌کنم بدون هر گونه ابهام) به بازار داده شود. کسب‌و‌کاری اقتصادی در حال حاضر در وضعیت بود و نبود به سر می‌برند و عمده تصمیم‌گیران موجود که اغلب هیچ وقت فعالیت اقتصادی خاصی به صورت خصوصی هم انجام نداده‌اند، به نظر می‌رسد درکی از چنین وضعیتی و تبعات بسیار مخرب آن در میا‌ن‌مدت ندارند.

۳- تصمیم‌گیری و تجدیدنظر در کسب‌و‌کارهای هسته‌ای: این موضوع که ما در کسب‌و‌کاری هسته‌ای خود تجدید نظر کنیم، ممکن است در نگاه اول پدیده‌ای منفی و یا نشدنی تلقی شود، منتها وقتی به‌عنوان یک شهروند به اثرات و تبعات ناشی از انجام هزینه‌های هسته‌ای و‌… نگاه می‌کنیم، می‌بینیم حداقل برای شهروندان عادی دستاوردها و اثرات آن ملموس نبوده است که البته نیازمند بررسی دقیق‌تر است. بنابراین باید به بخشی از کسب‌و‌کاری هسته‌ای که مورد نیاز برای کشور و البته مفید فایده هستند، پرداخته شود و برای رفع نگرانی‌های سایر کشورها(که ممکن است به زودی اجماعی جهانی علیه کشورمان صورت دهند)، سایر کسب‌و‌کاری هسته‌ای حداقل برای شرایط فعلی به تعویق بیفتد. فراموش نکنیم که لازمه بقای اقتصادی، فعال ماندن کسب‌و‌کار است و اگر این موضوع آسیب ببیند دیگر صحبت از انرژی هسته‌ای و‌… بی‌معناست.

۴- مدیریت بهینه هزینه‌ها در دولت: در شرایط فعلی باید تیم‌های قدرتمند و متخصصی شکل بگیرند و به بازسازی اقتصادی دولت بپردازند. واقعیت این است که دولت در دهه‌های گذشته از صدقه‌سری بودجه‌های کلان نفتی و‌…، بسیار فربه شده است. هزینه‌های سرسام‌آور بخش دولتی، دیگر در شرایط فعلی لزومی ندارد و باید دولت کوچک شود. این تصمیم در اسرع‌وقت و با دقت و وسواس بسیار باید گرفته شود. بسیاری از امور دولت، قابل واگذاری است و باید یکبار برای همیشه این اقدام صورت گیرد و شاید الان بهترین زمان ممکن باشد. این موضوع علاوه بر کاهش هزینه‌ها، به کارآمدی دولت نیز می‌انجامد و بسیاری از نارضایتی‌های ناشی از آن را از بین می‌برد.

۵- برخورد قاطع با مفسدان اقتصادی در تمامی زمینه‌ها: واقعیت این است که اقتصاد امروز کشور ما بسیار رانتی است و باید این موضوع در شرایط فعلی ندیده گرفته نشود. باید بدون اغماض و بسیار قاطعانه با پدیده فساد اقتصادی از هر نوع (‌اختلاس، رانت جویی، ارتشا و‌…) برخورد شود. باید دقت شود که عدم جلوگیری از چننین رویه‌ای می‌تواند سرعت ورود به بحران‌های اقتصادی را تسریع و اثرات مخرب آن را بیشتر کند.

۶- توجه بیشتر به کسب‌و‌کار و کسب‌و‌کارهای خرد: این موضوع باید اولویت اساسی کشور باشد که ابزارهای مورد نیاز برای این دسته کسب‌و‌کار را فراهم کند. این ابزارها، بسته‌ای عامل انواع حمایت‌های مالی و تشویقی مناسب، تسریع در فرآیندهای بوروکراتیک اداری، جلوگیری از قطع یا اخلال در سیستم‌های مورد نیاز این قبیل کسب‌و‌کار از قبیل اینترنت و شبکه‌های اجتماعی، برق، گاز و… است.

البته در این رابطه نیز موارد بسیار متعدد دیگری نیز می‌توان برشمرد که مجال آن در این نوشتار نیست. انتظار می‌رود با درایت تصمیم‌گیران فعلی کشور، این نکات واقعا مورد توجه قرار گیرد. بدیهی است عدم توجه به این موضوعات و چشم‌پوشی از اخذ تصمیمات سریع و دقیق، کشور را به آینده‌ای نامعلوم هدایت خواهد کرد.

اینکه فقط بگوییم اگر این بشود مذاکره می‌کنیم و اگر نشود نمی‌کنیم صحیح نیست. باور کنیم دنیا  منتظر ما نمی‌ماند و شاید نیاز چندانی هم به ما ندارد. منتها می‌تواند  با قدرتی که دارد و اجماعی که علیه ما شکل می‌دهد، به سرعت ما را به پرتگاه ببرد. بنابراین نگذاریم دیر شود و زودتر دست به کار شویم.

پژوهشگر اقتصادی

وب گردی