شدت گرفتن موج خروج اتباع

جهان صنعت- منتظر تاکسی اینترنتی هستم. آنطور که اپلیکیشن میگوید، چند دقیقهای مانده تا ماشین به من برسد. نگاهی به اطراف میکنم. جوانی افغان در چند قدمیام با کلی بار که لباس تروتمیزی هم پوشیده توجهم را به خود جلب میکند. گونی و ساکی که همراه دارد را روی زمین میگذارد و شروع میکند به در زدن یک ساختمان نیمهکاره در محله بنیهاشم اما گویا دوستانش بیرون هستند و باید چند دقیقهای منتظر بماند.
این را از مکالمهای که با گوشیاش با آنها دارد میفهمم. هر دو باید منتظر باشیم و همین بهانهای میشود برای یک مکالمه چند دقیقهای. فارسی را با لهجه شیرین افغانی صحبت میکند. گاه گاه کلمات را قاطی میکند و دنبال واژه میگردد ولی کلا مشکلی ندارد. اسمش «شکور» است و حدود ۳۰سال سن دارد.
به گفته خودش از شهروندان «قندوز» افغانستان است و چند سالی است که به صورت قانونی در ایران کار میکند. کارگری ساختمان. مثل اکثر مهاجران به خاطر نبودن کار و به دنبال یافتن شغلی و کسب درآمدی برای خانواده راهی ایران شده است. حالا اما به خاطر شرایط جنگی جدید و جوی که علیه اتباع به راه افتاده میخواهد به کشورش بازگردد.
«شکور» مصداقی است از شدت گرفتن موج خروج اتباع و بهخصوص اتباع غیرمجاز از ایران. این روزها و همزمان با اثبات دست داشتن گروهی از اتباع در اقدامات تروریستی علیه مردم و کشورمان، دستور جمعآوری و انتقال آنها به کشورشان به یکی از اولویتهای دولت بدل شده است. کما اینکه طی چند روز گذشته مسوولانی مانند وزیر کشور، استاندار و فرماندار تهران و فرمانده یگان مرزی کشور بر این امر تاکید داشتهاند. آنها در عین حال تاکید کردهاند که نیروهای امنیتی و انتظامی برای شناسایی و جمعآوری اتباع با جدیت مشغول کار هستند. این اقدامات در دو هفته گذشته باعث شده علاوه بر آنکه تعداد زیادی از اتباع توسط اقدامات دولت به کشورشان بازگشتهاند، گروهی دیگر هم به خاطر این سختگیریها و هم به خاطر شرایط جنگی در ایران، خودشان در حال بازگشت به کشورشان هستند. شکور یکی از همین اتباعی است که چند سالی بدون مجوز در ایران کارگری کرده و حالا میخواهد خودش به کشورش بازگردد. خودش در این مورد میگوید: از اول هفته پیش تا الان چند بار ماموران من را گرفتهاند اما هر بار بعد از مقداری جواب و سوال، رهایم کردهاند. نفسی چاق میکند و ادامه میدهد: آخرین بار همین امروز صبح زود، وقتی داشتم میرفتم سرکار، مامورها جلویم را گرفتند و به یک کلانتری در تهران نو منتقل کردند. آنجا البته ماموران ایرانی خیلی با مهربانی با من و چند نفر از دیگر هموطنانم که دستگیر شده بودند، برخورد کردند و بعد از سوال و جواب، چند ساعتی در حیاط کلانتری نگهام داشتند و بعد آزادم کردند.
خندهای میکند و ادامه میدهد: تو یک هفته گذشته سه،چهار بار مامورها من را بردند کلانتری و بعد از یکسری سوال و جواب ولم کردند… مامورها همه اتباع را میگیرند. فرقی نمیکند که مجوز داشته باشند یا به صورت غیرقانونی در اینجا باشند. بعد از چند ساعت پرس و جو و سوال و جواب اگر طرف مشکلی نداشته باشد آزادش میکنند.
قیافه حق بهجانبی به خودش میگیرد و میگوید: همه چیز دست افسرنگهبان و رییس کلانتری است. اگر تشخیص دهند که کسی بیگناه است وی را ول میکنند و اگر کسی به نظرشان مشکوک باشد وی را نگه میدارند. البته حق دارند. به هر حال شرایطی که در ایران به وجود آمده طوری است که باید مواظب باشند. مخصوصا با کارهایی که برخی اتباع غیرمجازی که از سوی دشمن شما اجیر شدهاند، طبیعی است که حواسشان به مهاجران باشد. به هر حال کشور هرکسی برایش عزیز است.
وقتی از وی میپرسم چرا حالا به فکر برگشتن به وطن خود افتادهاید؟ میگوید: راستش را بخواهید، الان اکثر بچههای ما با توجه به شرایط جنگی پیش آمده و شرایط اقتصادی و حقوقهای ایرانیها، دیگر چندان تمایلی برای ماندن در ایران ندارند چون واقعا دیگر نمیصرفد که با این حقوقها و این هزینههای بالا در ایران ماند.