سهم هر ایرانی از اقتصاد

جهانصنعت – درآمد سرانه، یکی از شناختهشدهترین شاخصهای اقتصادی در سطح جهانی است که برای سنجش توان تولیدی یک کشور نسبتبه جمعیت آن به کار میرود. این شاخص بهطور خلاصه نشان میدهد که اگر کل ارزش کالاها و خدمات تولیدشده در کشور در طول یکسال، میان جمعیت آن بهصورت مساوی تقسیم شود، سهم هر فرد چقدر خواهد بود.
فرمول محاسبه درآمد سرانه ساده است: تولید ناخالص داخلی کشور(که مجموع ارزش ریالی تولیدات کالا و خدمات در یکسال است) تقسیم بر جمعیت. برای مثال، اگر تولید ناخالص داخلی یک کشور ۱۲هزار هزار میلیارد تومان باشد و جمعیت آن ۸۰میلیوننفر، درآمد سرانه بهطور میانگین ۱۵۰میلیون تومان در سال خواهد بود اما باید تاکید کرد که این عدد، صرفا یک «میانگین» است و واقعیت زندگی مردم را بهطور کامل نشان نمیدهد.
درآمد سرانه به دو شکل عمده محاسبه میشود: درآمد سرانه اسمی و درآمد سرانه واقعی. درآمد سرانه اسمی همان عددی است که از تقسیم ساده تولید ناخالص داخلی بر جمعیت بهدست میآید، بدون در نظر گرفتن تورم اما درآمد سرانه واقعی، با حذف اثرات تورم، نشان میدهد که قدرت خرید مردم چگونه تغییر کرده است. ممکن است درآمد سرانه اسمی افزایش یافته باشد اما اگر نرخ تورم نیز بالا باشد، مردم در عمل توان خرید پایینتری داشته باشند.
در بسیاری از مقایسههای جهانی، برای عادلانهتر شدن مقایسه میان کشورها، از شاخص «درآمد سرانه بر مبنای برابری قدرت خرید» استفاده میشود. این شاخص تلاش میکند تفاوت هزینههای زندگی و قیمتها را در هر کشور لحاظ کند. به عبارت دیگر، با یک مبلغ مشخص در کشور ارزانتری میتوان امکانات بیشتری خریداری کرد نسبت به کشوری که سطح عمومی قیمتها در آن بالاتر است. از این رو، مقایسه درآمد سرانه بر پایه برابری قدرت خرید تصویر دقیقتری از سطح رفاه مردم ارائه میدهد.
درآمد سرانه بالا، بهخودی خود بهمعنای رفاه عمومی نیست. اگر درآمدها بهصورت ناعادلانه در جامعه توزیع شده باشند، ممکن است بخش زیادی از مردم، حتی در کشوری با درآمد سرانه بالا، در فقر یا نابرابری شدید زندگی کنند. بنابراین کارشناسان اقتصادی همواره توصیه میکنند این شاخص را در کنار دیگر شاخصها مانند نرخ بیکاری، ضریب نابرابری(ضریب جینی)، سهم آموزش و بهداشت در هزینه خانوار و شاخص کیفیت زندگی تحلیل کنیم.
در ایران نیز، درآمد سرانه یکی از موضوعات بحثبرانگیز است. باوجود رشد اسمی تولید ناخالص داخلی در برخی سالها، تورم بالا و کاهش قدرت خرید باعث شده درآمد سرانه واقعی کاهش یابد. همچنین شکاف درآمدی میان دهکهای بالا و پایین و تفاوتهای منطقهای میان استانها، موجب شده تصویر میانگین درآمد سرانه با تجربه زیسته بخش بزرگی از جامعه فاصله داشته باشد.
در نهایت میتوان گفت درآمد سرانه شاخصی مفید و مهم برای تحلیل کلی وضعیت اقتصادی کشورهاست اما برای درک عمیقتر از سطح زندگی مردم، باید آن را همراه با مجموعهای از دادههای اقتصادی و اجتماعی دیگر در نظر گرفت. سیاستگذاران اقتصادی نیز برای ارتقای واقعی سطح رفاه عمومی، باید بر بهبود توزیع درآمد، کاهش تورم، افزایش بهرهوری و ایجاد فرصتهای شغلی تمرکز کنند.