رونق مصنوعی در عصر هوش مصنوعی

جهانصنعت- آمریکا در سالهای اخیر توانسته باوجود جنگ تجاری، کاهش مهاجرت و تنشهای مالی مکرر، رشد اقتصادی بالایی را حفظ کند. موتور اصلی این پایداری نه سیاستهای دولتی بلکه انفجار سرمایهگذاری در حوزه هوش مصنوعی و رونق بازار سهام ناشی از آن بوده است؛ پدیدهای که هم تحسینبرانگیز و هم نگرانکننده است.
دره شمالی ویرجینیا با دهها مرکز داده جدید و پروژههای میلیاردی نمادی از رونق تازه در اقتصاد فناوری آمریکاست. این منطقه اکنون به قلب تپنده زیرساختهای دیجیتال جهان تبدیل شده است. شرکتهای فناوری با تکیه بر موج هوش مصنوعی، میلیاردها دلار برای ساخت مراکز داده، پردازش ابری و شبکههای یادگیری ماشینی هزینه میکنند.
به گفته مدیران صندوق بینالمللی پول، انفجار سرمایهگذاری در هوش مصنوعی موجی از خوشبینی را ایجاد کرده که عمدتا در آمریکا متمرکز است. این موج سرمایهگذاری، نهتنها بازار کار و تولید را تحتتاثیر قرار داده بلکه به طور مستقیم موجب رشد شاخصهای سهام و افزایش ثروت خانوارها شده است.
در ظاهر اقتصاد آمریکا قدرتمند و مقاوم است اما زیر این ظاهر درخشان، شکافهای عمیقی در حال شکلگیری است.
اقتصاددانان از یک اقتصاد دو سرعته سخن میگویند؛ جایی که خانوارهای ثروتمند با تکیه بر داراییهای مالیشان، مصرف خود را افزایش دادهاند، در حالی که طبقات متوسط و پایین جامعه با کاهش قدرت خرید، درگیر تورم بالا و رشد ضعیف دستمزدها هستند.
شاخصهای رسمی رشد ممکن است چشمگیر باشند اما این رشد بیش از هر چیز بر دوش ثروتمندان استوار است. برآوردها نشان میدهد که دهک بالای درآمدی اکنون حدود نیمی از کل مصرف در اقتصاد آمریکا را به خود اختصاص داده است. به بیان دیگر رونق فعلی بیشتر بازتاب اثر ثروت است تا رشد واقعی درآمدها. هر دلار افزایش در ارزش سهام، تنها ۵سنت به هزینهکرد مصرفکنندگان اضافه میکند اما همین ۵سنت در مقیاس کل اقتصاد، محرک بزرگی برای رشد کوتاهمدت ایجاد کرده است.
رشد خیرهکننده بازار سهام در بخش فناوری باعث شده خانوارهای داراییدار، بهویژه صاحبان سهام شرکتهای هوشمصنوعی، در مدت کوتاهی ۵تریلیون دلار به ثروت خود اضافه کنند. سبدی از ۳۰سهم مرتبط با هوشمصنوعی اکنون حدود ۴۳درصد از ارزش بازار شاخص S&P500 را در اختیار دارد؛ سهمی بیسابقه که یادآور روزهای حباب داتکام در اواخر دهه۱۹۹۰ است.
این جهش ارزش داراییها سبب شده مصرف طبقات ثروتمند همچنان بالا بماند و این به نوبه خود شاخصهای کلان اقتصاد را سرپا نگه داشته است اما سوال اصلی این است که اگر بازار سهام دچار اصلاح شود، این تکیهگاه چقدر پایدار خواهد بود؟
مدیران بانکهای بزرگ مانند جیپی مورگان هشدار دادهاند که فاصله میان قیمت داراییها و واقعیت اقتصادی بسیار زیاد شده است. به گفته آنها، بازار بیش از حد خوشبین است و کوچکترین شوک میتواند این توازن را برهم بزند.
در شرایطی که تقاضای مصرفکننده قوی است و ثروت خانوارها در بالاترین سطح تاریخی قرار دارد، بسیاری از تحلیلگران از تصمیم فدرالرزرو برای کاهش نرخ بهره شگفتزدهاند.
به گفته برخی اقتصاددانان، کاهش نرخ بهره در حالی انجام میشود که فشارهای تورمی هنوز مهار نشده و مصرف بالا میتواند مجددا موجی از افزایش قیمتها ایجاد کند.دادههای اخیر نشان میدهد رشد دستمزد برای دهک پایین ۲۵درصد از کارگران تنها ۶/۳درصد بوده، در حالی که دهک بالای درآمدی ۶/۴درصد رشد داشته است. تورم بالا، هزینه مسکن و کاهش یارانهها، فشار معیشتی بر اقشار کمدرآمد را تشدید کرده است.
وضعیت زمانی نگرانکنندهتر میشود که بسته مالی جدید دولت آمریکا از سال آینده اجرا خواهد شد؛ طرحی که کاهش مالیات برای ثروتمندان و کاهش حمایتهای اجتماعی برای فقرا را همزمان پیشبینی میکند. برآوردها نشان میدهد این طرح، منابع مالی دهک پایین را سالانه ۱۶۰۰دلار کاهش میدهد، در حالی که دهک بالا ۱۲هزار دلار بیشتر دریافت میکند.
در ظاهر رشد تولید ناخالص داخلی آمریکا قابل توجه است؛ پیشبینیها از رشد ۹/۳درصدی در سهماهه سوم خبر میدهند اما این رشد بیش از آنکه ناشی از تولید واقعی باشد، نتیجه پیشخور کردن هزینهها و سرمایهگذاریها پیش از اجرای تعرفههای تجاری است.
شرکتها برای پیشیگرفتن از محدودیتهای وارداتی، سرمایهگذاریهای خود را جلو انداختهاند و این امر بهصورت موقتی رشد را بالا برده است اما وقتی این موج تمام شود، ممکن است اقتصاد دوباره با افت تقاضا روبهرو شود. همزمان، افزایش قیمت طلا و نگرانی درباره ارزش دلار نشان میدهد که سرمایهگذاران نسبت به آینده اقتصادی آمریکا و ثبات جهانی بیاعتمادتر شدهاند.
اقتصاد آمریکا بیش از هر زمان دیگری به دست گروهی کوچک از سرمایهداران متکی است. اگر روند فعلی ادامه یابد، نابرابری نهتنها یک مساله اجتماعی بلکه یک ریسک کلان اقتصادی خواهد بود.
منبع: جهانصنعتنیوز