دشمنان مذاکرات ایران و آمریکا چه کسانی هستند؟
تعداد کسانی که از شکست مذاکرات ایران و ایالاتمتحده خوشحال میشوند و با وقوع هر ناکامی در مذاکرات یا اتخاذ مواضع تند و رادیکال از سوی هر دو طرف، دستهایشان را برهم میکوبند و میگویند «دیدید! ما گفتیم که این مذاکرات بینتیجه است»، آیا در تهران بیشتر است یا در واشنگتن؟ در تهران بیشتر است یا در تلآویو؟ از این بالاتر تعداد کسانی که امیدوارند این مذاکرات شکست بخورد و برای این شکست هر کاری از دستشان بربیاید انجام میدهند، دقیقا هر کاری یعنی از اقدام عملی یا تبلیغاتی گرفته تا بدگویی و مناجات منفی و نفرین، آیا در تهران بیشتر است یا در واشنگتن؟ یا در تلآویو؟
حتما بسیاری از مخاطبان از خود میپرسند که این چه سوالهای خطایی است که پرسیده میشود چون حتما در واشنگتن و تلآویو تعداد مخالفان ایرانی و ایران و جمهوری اسلامی ایران بیشتر است و به همین نسبت تعداد کسانی که آرزوی شکست این گفتوگوها را دارند نیز بسیارند. نگارنده اما مطمئن نیست که تعداد مخالفان به ثمر رسیدن این گفتوگوها، در تلآویو یا واشنگتن بیشتر از تهران باشد. در همین روزهای گذشته یک حمله تروریستی در خاک ایالاتمتحده رخ داده است و محکومیت جهانی به دنبال داشته، هرچند این حمله علیه یک هدف اسرائیلی صورت گرفته ولی کشورمان خود همه اقدامات تروریستی را محکوم میکند و بارها با صدای بلند اعلام کرده که تروریست خوب و تروریست بد وجود ندارد. به همین دلیل اکنون مقامات یا تریبونهای وابسته به دولت یا نزدیک به حکومت نمیتوانند میان آنچه در واشنگتن رخ داده با سایر اقدامات تروریستی در جهان جدایی بیندازند، از آنها ابراز تاسف و تروریسم را محکوم کنند ولی در برابر این مورد خوشحالی کرده و جشن و پایکوبی به راه بیندازند. شبیه همین کار در سایر نهادهای کشور اتفاق میافتد؛ تقریبا روزی نیست که نمایندگان مجلس شورای اسلامی در قابهای مختلف به مذاکرهکنندگان و مذاکرات حمله نکنند و در مورد شکست احتمالی این گفتوگوها هشدار ندهند. به این موضعگیریها که چه در درون یا بیرون صحن علنی مجلس انجام میگیرد اضافه کنید موضعگیریها، بیانیهها و سخنان تند که از زبان چهرههای نظامی و غیرنظامی منتشر میشود و بیش و پیش از هر چیز حیات مذاکرات و به ثمر رسیدن آن را هدف گرفته است. همین مواضع اتفاقا در بدنه جامعه حامیان و مخاطبانی دارد و بارها نگارنده با این سوال در کوچه و خیابان مواجه شده که آیا مذاکرهکنندگان ایرانی در حال خیانت به کشور و وطنفروشی نیستند؟ و آیا سرانجام چنین گفتوگوهایی به نابودی کیان و ثروتهای مادی و معنوی ایران ختم نخواهد شد؟
برخی از همین به اصطلاح دلواپسان در تریبونهای عمومی مانند دانشگاهها، مساجد و… چنین القا میکنند که گویی عدهای به دور از آگاهی مقامات ارشد و به طور پنهانی، در حال معامله شرافت و دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران هستند و در پایان این روند به ناگاه همه به خود میآیند و میبینند که همه چیز خود را از دست دادهاند و به جایش مشکلات گرفتهاند.
آیا وقوع چنین رویدادی وقتی قرار است توافقنامههای ایران با کشورهای دیگر در مجلس شورای اسلامی به تصویب برسد تا قابلیت اجرا پیدا کند، امکانپذیر است؟ مقامات ارشدی که در جریان امضا و تصویب توافقنامه برجام ادعا کردند که توصیههایشان مورد توجه قرار نگرفته و به همین خاطر برای کشور و مردم مشکلاتی پیش آمده است، آیا نمیتوانستند در همان زمان به میدان بیایند و از تصویب این توافقنامه در مجلس شورای اسلامی جلوگیری کنند؟ آیا امکانپذیر است که وزیر امور خارجه ایران- هرکس که باشد- توافقی را بپذیرد که رییسجمهور یا رهبر با آن مخالف باشند؟ آیا دولت میتواند توافقنامهای را عمل کند که از تصویب مجلس و تایید شورای نگهبان عبور نکرده باشد؟
اصولا رویه برخی افراد چنین است که از پذیرش مسوولیت کارهایی که در پایان با چالش مواجه میشود طفره میروند. این افراد بر این باورند اگر مسوولیت اینگونه کارها را که در پایان و عاقبت با چالش و مشکل مواجه میشوند بپذیرند بر شأن و جایگاهشان تاثیر منفی میگذارد و آنان باید در مقابل افکار عمومی پاسخگو باشند. روشن است که در یک توافق دوطرفه، هر قدر هم که دقت و برای پایداری آن تمهیداتی در نظر گرفته شود باز یک طرف به هر دلیل میتواند توافق را نقض کند و این ربطی به کیفیت و ماهیت قرارداد ندارد. چنانکه صدام حسین همین کار را در مورد قرارداد الجزایر و مرزهای رسمی کشورمان انجام داد و آن هنگام کسی در مورد قرارداد امضاشده انتقادی نکرد.
با این حال گمان نمیرود که این نوشته یا مانند آن برای مخالفان توافق ایران و ایالاتمتحده چندان مورد اعتنا قرار گیرد. آنچه سالها پیش حسن روحانی از آن به عنوان کاسبی تحریم یاد کرد و مرتکبان آن را کاسبان تحریم نامید، هنوز هم وجود دارد و بسیاری از کسانی که تحریمهای ظالمانه و دشمنی ایران و آمریکا برایشان سود ریالی یا ارزی داشته است، حتما نمیخواهند این تحریمها به پایان برسد. برای این عده تداوم تحریمها، معادل تقویت نقش دلالی آنان در دور زدن تحریمها و کسب منافع عمده پولی و غیرپولی، از جمله اقامت در کشورهای ثروتمند غربی و دریافت پورسانتها و رشوههای کلان است. جالب است که همین عده در مقابل اعتراض به منفعتطلبی و سودجوییهای بیمارگونهشان، با قیافههای مظلوم و حق بهجانب در مقابل شهروندان ایرانی میایستند و از جانفشانیها و ایثارگریهایشان برای دور زدن تحریمها و رساندن مایحتاج ایرانیان به درون کشور سخن میگویند. آیا میتوان تصور کرد چنین افرادی که از محل تحریمها و تشدید آن از جانب ایالاتمتحده، اروپا و حتی سازمان ملل متحد و شورای امنیت آن، ثروتها، امکانات و موقعیتهای لذیذی به دست آوردهاند و این دستاوردها را برای فرزندان و حتی نوههایشان به یادگار و به ارث میگذارند، واقعبین باشند و از پایان یافتن تحریمها علیه کشورمان حمایت کنند؟