جهان‌صنعت از پیامدهای عدم ارتباط سینما با نسل جدید گزارش می‌دهد:

تماشاگران غایب پرده نقره‌ای

گروه فرهنگ و هنر
کدخبر: 556418
عدم ارتباط سینما با نسل جوان باعث کاهش تماشاگران و نیاز به تغییر در روایت‌پردازی و محتوا دارد.
تماشاگران غایب پرده نقره‌ای

جهان صنعت- سینما اگر نتواند با تماشاگر نسل تازه حرف بزند، دیر یا زود از نفس می‌افتد. این گزاره ساده اما حیاتی، امروز بیش از هر زمان دیگری پیش‌روی سینمای ایران قرار دارد؛ نسلی که با اینترنت، شبکه‌های اجتماعی، موسیقی و تصویرهای جهانی رشد کرده، انتظاراتی کاملا متفاوت از سالن تاریک سینما دارد. پرسش محوری این است که سینمای امروز ایران تا چه اندازه توانسته با نسل جوان پیوند برقرار کند؟

دهه‌های قبل جوانان بیشتر در مقام مخاطب صرف ظاهر می‌شدند؛ صندلی‌های سینما را پر می‌کردند و بعد از خروج از سالن نهایتا چند گفت‌وگوی کوتاه درباره فیلم داشتند اما امروز هر گوشی هوشمند به یک «استودیو شخصی» بدل شده است. جوان نه فقط بیننده بلکه تولیدکننده محتوای تصویری است؛ از ویدئوهای کوتاه در اینستاگرام و تیک‌تاک گرفته تا فیلم‌های تجربی در یوتیوب. همین تغییر جایگاه سبب شده سطح توقعات او بالا برود. جوان امروز نسبت‌به روایت‌های تکراری، شخصیت‌های کلیشه‌ای و ریتم کند واکنش سرد نشان می‌دهد. او می‌خواهد سینما همان‌قدر شگفت‌انگیز، سریع و به‌روز باشد که تجربه روزمره‌اش در فضای مجازی.

بحران قصه‌گویی یا شکاف نسلی؟

یکی از شکایت‌های اصلی جوانان از سینمای ایران، ضعف در روایت است. بسیاری معتقدند فیلمنامه‌ها اغلب گرفتار چرخه‌ای تکراری هستند؛ قصه‌های خانوادگی با بحران‌های پیش‌پاافتاده، ملودرام‌های کلیشه‌ای یا کمدی‌های سطحی. درحالی‌که جوان ایرانی امروز با سریال‌ها و فیلم‌های خارجی مواجه است که با جسارت به سراغ موضوعات نو می‌روند. شکاف اصلی در همین نقطه شکل می‌گیرد؛ وقتی سینماگر ایرانی محافظه‌کارانه سراغ سوژه‌ها می‌رود و جوان در جست‌وجوی روایت‌هایی است که جهان پیرامونش را با همه تناقض‌ها و دغدغه‌های واقعی بازتاب دهد.

نمونه‌های موفق، روزنه‌های ارتباط

با این حال نمی‌توان انکار کرد که برخی فیلم‌ها و فیلمسازان در سال‌های اخیر توانسته‌اند ارتباط قابل‌توجهی با نسل جوان برقرار کنند. فیلم‌هایی که در ژانرهای تازه‌تر مانند اجتماعی ـ روان‌شناختی یا حتی ترس و فانتزی حرکت کردند، مورد توجه نسل جوان قرار گرفتند. همچنین حضور شخصیت‌های جوان با دغدغه‌های معاصر -مهاجرت، روابط عاطفی پیچیده، فشارهای اقتصادی و هویت- امکان همذات‌پنداری بیشتری ایجاد کرده است. جشنواره‌های دانشجویی و فیلم کوتاه هم نشان می‌دهد ذائقه جوانان بیشتر سمت روایت‌های تجربی و ساختارشکنانه میل پیدا کرده است. این آثار اگرچه در گیشه اصلی کمتر دیده می‌شوند اما در فضای آنلاین محبوبیت دارند.

پلتفرم‌ها؛ راهی تازه برای تعامل

از سوی دیگر نمی‌توان از نقش پلتفرم‌های نمایش آنلاین چشم پوشید. جوانان امروز بسیاری از فیلم‌های ایرانی را نه در سالن‌ها بلکه روی موبایل و لپ‌تاپ تماشا می‌کنند. این تغییر بستر پیام مهمی برای سینماگران دارد: برای جذب جوانان دیگر فقط اکران سنتی کافی نیست. آنها به محتوایی نیاز دارند که هم کیفیت بصری مطلوب داشته باشد و هم با ریتم تند زندگی روزمره‌شان سازگار باشد. پلتفرم‌ها این امکان را داده‌اند که فیلم‌های مستقل یا جسورانه، حتی بدون حمایت گسترده اکران، مخاطب جوان خود را پیدا کنند.

یکی از شکاف‌های آشکار بین سینما و جوانان، در زبان گفتاری و بصری است. دیالوگ‌های بسیاری از فیلم‌های ایرانی هنوز براساس الگوهای دهه‌های قبل نوشته می‌شوند؛ شخصیت‌ها کمتر شبیه جوانان واقعی صحبت می‌کنند. درحالی‌که نسل امروز زبان مخصوص به خود را دارد؛ پر از اصطلاحات، لحن‌های غیررسمی و ارجاعات فرهنگی متنوع. هربار که دیالوگی غیرطبیعی بر پرده می‌آید، فاصله‌ای بین فیلم و مخاطب جوان شکل می‌گیرد. در سوی دیگر ضعف در بهره‌گیری از زبان تصویر و تکنیک‌های مدرن نیز مانع بزرگی است. جوانان که با جلوه‌های ویژه و روایت‌های بصری جهانی خو گرفته‌اند، به‌سختی جذب فیلم‌هایی می‌شوند که از نظر فنی ساده یا تاریخ‌گذشته‌اند.

اقتصاد سینما و سبد فرهنگی جوانان

از طرفی نمی‌توان رابطه سینما و جوانان را بدون توجه به اقتصاد بررسی کرد. قیمت بلیت برای بسیاری از جوانان -به‌ویژه دانشجویان یا شاغلان تازه‌کار- سنگین است. در نتیجه تماشای فیلم در سینما به یک تفریح لوکس تبدیل شده است. مقایسه با هزینه اشتراک پلتفرم‌ها این فاصله را بیشتر نشان می‌دهد. اگر سیاستگذاری فرهنگی نتواند راهی برای دسترسی ارزان‌تر جوانان به سالن‌های سینما پیدا کند، طبیعی است که آنها ترجیح دهند فیلم‌ها را در خانه یا حتی به شکل غیرقانونی تماشا کنند. این بُعد اقتصادی ارتباط فرهنگی را به‌شدت تحت‌تاثیر قرار داده است.

بخش زیادی از ناکامی سینمای ایران در جذب نسل جوان به محدودیت موضوعات بازمی‌گردد. جوانان با مسائل متعددی از جمله بحران هویت و مهاجرت تا روابط عاطفی، شکاف طبقاتی و آینده مبهم شغلی دست و پنجه نرم می‌کنند اما اغلب این موضوعات یا در سینما به شکل سطحی و کنایه‌ای طرح می‌شوند یا اصلا اجازه ورود پیدا نمی‌کنند. اینجاست که فاصله میان «زندگی واقعی» و «تصویر سینمایی» هرروز بیشتر می‌شود. در مقابل، هر فیلمی که جرات کرده حتی بخشی از این واقعیت‌ها را به تصویر بکشد، فورا در میان جوانان با استقبال یا دست‌کم بحث جدی روبه‌رو شده است.

سینماگران جوان؛ پلی میان دو جهان

راه‌حل طبیعی برای پر کردن این شکاف، میدان دادن به فیلمسازان جوان است. نسلی که خودشان در متن تحولات دیجیتال رشد کرده‌اند، بهتر می‌دانند جوانان چه می‌خواهند. فیلم‌کوتاه‌های سال‌های اخیر نشان داده‌اند که نگاه تازه، جسورانه و متفاوت چقدر می‌تواند جذاب باشد اما مسیر این نسل برای ورود به جریان اصلی سینما همچنان دشوار است؛ از سدهای مالی گرفته تا محدودیت‌های نظارتی. اگر این موانع کمتر شود، بی‌شک پلی میان سینمای ایران و نسل جوان ایجاد خواهد شد. جوان امروز بیش از هر زمان دیگری منتقد است. او در شبکه‌های اجتماعی بلافاصله نظرش را می‌نویسد، تحلیل می‌کند، می‌خندد یا اعتراض می‌کند اما سینمای ایران هنوز چندان نقدپذیر نیست. برخوردهای تند با نقدهای آنلاین یا بی‌توجهی به بازخورد مخاطبان باعث شده شکاف عمیق‌تر شود. اگر سینماگران و مدیران فرهنگی یاد بگیرند نقد جوانان را نه تهدید بلکه فرصت ببینند، امکان بهبود و نزدیکی فراهم می‌شود.

ارتباط سینمای ایران با نسل جوان را نمی‌توان سیاه یا سفید دید. واقعیت این است که در کنار ناکامی‌های فراوان، روزنه‌هایی هم وجود دارد. فیلمسازانی که به‌جای کلیشه‌های قدیمی به سراغ موضوعات معاصر رفتند، سالن‌هایی که تخفیف برای دانشجویان در نظر گرفتند، پلتفرم‌هایی که فیلم‌های متفاوت را به‌دست جوانان رساندند، همگی نشانه‌هایی هستند از امکان تغییر اما برای آنکه این ارتباط پایدار و عمیق شود، باید مجموعه‌ای از اقدامات صورت گیرد: بازنگری جدی در فیلمنامه‌نویسی، سرمایه‌گذاری روی ژانرهای تازه، حمایت اقتصادی از مخاطبان جوان، میدان‌دادن به فیلمسازان جوان و البته پذیرش نقدهای آنان. سینمای ایران در برابر یک انتخاب تاریخی قرار دارد: یا با نسل جوان همراه شود و زبان و دغدغه‌های او را جدی بگیرد، یا رفته‌رفته جای خود را به سرگرمی‌های دیگر بدهد. امروز جوان ایرانی در جست‌وجوی سینمایی است که او را جدی بگیرد، قصه‌های واقعی بگوید، جسارت داشته باشد و از نظر فنی با استانداردهای جهانی فاصله نداشته باشد. اگر این خواسته‌ها برآورده شود، هنوز هم سالن تاریک سینما می‌تواند پناهگاهی برای رویاپردازی نسل جوان باشد. در غیراین صورت باید پذیرفت که شکاف میان سینما و جوانان هرروز بیشتر خواهد شد؛ شکافی که ترمیم آن به‌مراتب سخت‌تر از پر کردن صندلی‌های خالی است.

وب گردی