تعلل در سیاستگذاری
اقتصاد ایران با کمبود سرمایه روبهرو است. کمبود سرمایه در بخش عمرانی و زیربنایی به ناترازیهای دهشتناک رسیده است. اعتراف به اینکه میزان برق تولیدی به اندازه مصرف یا تقاضا نیست، هم بخش تولیدی و هم خانوادهها را در موقعیت بحرانی قرار داده است. برخی خبرها نشان میدهد اگر در تابستان سالگذشته برق به واحدهای صنعتی بزرگ نمیرسید حالا صنایع کوچک و متوسط نیز با کمبود برق روبهرو و برنامه تولیدشان از تعادل خارج شده است. از سوی دیگر گفته میشود روزی دو ساعت برق ۲۵میلیون خانواده ایرانی قطع میشود. داستان از جایی تراژیکتر میشود که چشمانداز روشنی برای تولید برق بیشتر نیست زیرا باید پالایشگاههای گاز بتوانند سوخت کافی یعنی گاز دریافت کنند. بررسیها و خبرهای منتشرشده نشان میدهد پالایشگاههای گاز نیز ناترازی دارند.
افزایش ناترازیها میتواند در آیندهای نهچندان دور به تراژدی برسد و کشور تعطیل شود. این اتفاق ترسناک روزگار خانوادهها و بنگاهها را به تیرهروزی میکشاند و خشم و اندوه شهروندان را بیشتر میکند.
چه باید کرد؟ به نظر میرسد نهاد دولت میتواند با تهیه گزارشی واقعبینانه از امروز و فردای کسبوکارهای شهروندان و نیز بنگاهها و شکاف بیشتر در زیرساختها به نهادهای دیگر هشداری جدی داده و توصیه و هشدار اکید دهد. در صورتی که این کار انجام نشود شاید نهادهای بالاتر هنوز به تابآوری بیشتر اقتصاد خانواده و بنگاهها امیدوار باشند و از گرفتن تصمیمهایی در اقتصاد سیاسی خودداری کنند. در این صورت سنگ روی سنگ بند نخواهد شد و شیرازه اقتصاد فرو میریزد.
کارشناسان در رشتههای گوناگون مثل کارشناسان اقتصادی، جامعهشناسان و نیز فعالان اقتصادی بارها در اینباره هشدار داده و از نهادها خواستهاند راه ورود سرمایهگذاری باز شود.
تعلل در اخذ سیاستهای بهنگام در بخشهای سیاسی، وضعیت اقتصاد ایران را بحرانیتر میکند و شاید روزی برسد هیچ سرمایهگذار داخلی و خارجی حاضر به سرمایهگذاری در بخشهای مختلف اقتصادی ایران نشود.
از سوی دیگر نرخ پسانداز ملی نسبت به درآمد کاهش را تجربه کرده و نمیتوان به پسانداز داخلی امید بست. سرمایهگذاری دولتی نیز به این دلیل که درآمد به دست آمده از صادرات نفت زخمی شده است دشوار به نظر میآید بنابراین باید راهی گشوده شود تا زیرساختهای ایران نیست و نابود نشوند و اقتصاد بنگاهها و خانوادهها در مسیر فروپاشی قرار نگیرد.
*الهه بیگی، سردبیر