آدام اسمیت و اقتصاد اخلاقی که از دست داده‌ایم

گروه تحلیل
کدخبر: 572931
آدام اسمیت نه طرفدار سوسیالیسم دولتی بود و نه بازارهای لگام‌گسیخته بلکه چیزی ظریف‌تر را ترجیح می‌داد: اقتصادی اخلاقی مبتنی بر همدلی و پیگیری شکوفایی انسانی.
آدام اسمیت و اقتصاد اخلاقی که از دست داده‌ایم

جهان‌صنعت– آنتارا هالدار، استادیار مطالعات حقوقی تجربی در دانشگاه کمبریج، عضو هیات علمی مهمان در دانشگاه هاروارد و محقق اصلی یک گرنت شورای تحقیقات اروپا درباره حقوق و شناخت است. او در یادداشتی می‌نویسد: «‌آدام اسمیت نه طرفدار سوسیالیسم دولتی بود و نه بازارهای لگام‌گسیخته بلکه چیزی ظریف‌تر را ترجیح می‌داد: اقتصادی اخلاقی مبتنی بر همدلی و پیگیری شکوفایی انسانی. در دنیایی که به‌نظر می‌رسد بازارها به‌‌طور فزاینده‌ای از اخلاق جدا شده‌اند بازنگری در آنچه «پدر بنیان‌گذار» اقتصاد نوشته ضرری ندارد.

با نزدیک شدن به دویست‌وپنجاهمین سالگرد انتشار کتاب «ثروت ملل» در سال آینده جهان در حال آماده شدن برای ادای احترام به آدام اسمیت است اما کدام اسمیت باید مورد شناسایی قرار گیرد؟ «پدر بنیانگذار» سختگیر اقتصاد نوین یا فیلسوفی که «نظریه احساسات اخلاقی» را نوشت؟ دانشمندان قرن‌هاست که با این پرسش دست‌وپنجه نرم می‌کنند؛ معمایی که به «مساله آدام اسمیت» معروف است زیرا این موضوع نه‌تنها به دوگانگی‌های درون اندیشه اسمیت مربوط شده بلکه به رابطه ناراحت‌کننده خود ما با اخلاق و بازارها نیز مرتبط است. این «مساله» برای نخستین‌بار در اواخر قرن نوزدهم در آلمان شکل گرفت؛ جایی که اقتصاددانان مکتب تاریخی ازجمله ویلهلم هاسباخ و آگوست اونکن تناقضی آشکار میان روانشناسی اخلاقی دلسوزانه و همدلی‌محور کتاب نخست اسمیت و محاسبات نفع‌طلبانه کتاب دوم او مشاهده کردند. از نظر آنها اسکاتلندی احساساتی سال ۱۷۵۹ با معمار سرمایه‌داری سال ۱۷۷۶ قابل جمع نبود. این تناقض با خلق‌وخوی فکری آن زمان همخوانی داشت. همزمان با استقرار سرمایه‌داری صنعتی اقتصاد مشغول بازآفرینی خود به‌عنوان «علمی» جدا از اخلاق بود در حالی که فلسفه و الهیات با ویرانه‌های اخلاقی دست‌وپنجه نرم می‌کردند. بنابراین «مساله آدام اسمیت» به بازتابی از شخصیت دوگانه خود مدرنیته تبدیل شد: نیمی جذب مکانیسم و کارایی بود و نیمی دیگر درگیر وجدان و جامعه.

با این حال تاریخ‌گرایان آلمانی اشتباه کرده یا حداقل ناقص بودند. خوانندگان بعدی از جیکوب واینر، یکی از بنیانگذاران مکتب اقتصاد شیکاگو در دهه‌۱۹۲۰ تا ویراستاران «نسخه گلاسگو» آثار اسمیت در دهه‌۱۹۷۰ (که فقط یک «مساله کاذب مبتنی بر جهل و سوءتفاهم» می‌دیدند) نشان دادند که این دوکتاب یک ستون‌فقرات فلسفی مشترک دارند. اسمیت بعدی نه‌تنها از فلسفه اخلاقی پیشین خود دست نکشید بلکه آن را به حوزه اقتصاد گسترش داد. «دست نامرئی» هرگز قصد ستایش از طمع نداشت بلکه استعاره‌ای بود برای اینکه چگونه منافع اجتماعی می‌توانند از انگیزه‌های (یا شورهای) انسانی فردی برخیزند مشروط بر اینکه نهادها آنها را به‌درستی هدایت کنند. همانطور که دیوید هیوم، معاصر و دوست اسمیت مشاهده کرد، داربست نظم اجتماعی بر ترکیبی شکننده از خودپرستی و همدلی استوار است. پاسخ خود اسمیت به معضل انسانی این نبود که منفعت‌طلبی را از بین ببرد بلکه باید آن را از طریق عادت‌های فضیلت، اعتماد مدنی و قضاوت یک «ناظر بی‌طرف» تخیلی هدایت کند. در این چشم‌انداز بازارها نه خلأهای اخلاقی بلکه بسط زندگی اخلاقی بودند.

این سوءتفاهم همچنان ادامه دارد زیرا اقتصاد نوین در جست‌و‌جوی دقت پیش‌بینانه روانشناسی اسمیت را قطع کرد. در قرن بیستم همزمان با پیچیده‌تر شدن مدل‌های ریاضی «انسان اقتصادی» از احساسات و زمینه تهی و عامل اخلاقی پیچیده روشنگری با یک چوب‌خط محاسبات عقلانی جایگزین شد. آمارتیا سن اقتصاددان برنده جایزه نوبل بود که بحث اصلی را دوباره به میدان آورد. او نوشت: «مساله آدام اسمیت عمدتا ساخته خود ماست.» برای سن ایده اسمیت از منفعت‌طلبی هرگز طمع نبوده بلکه احساسی بود که در بافت زندگی اجتماعی بافته شده بود؛ احساسی که توسط احتیاط، عدالت و خیرخواهی منضبط می‌شد. سن پیشنهاد می‌کند که تناقض در اسمیت نبوده بلکه در خوانش فقیر خود ما از اوست. این ما هستیم که طمع را به‌عنوان فضیلت برتری داده‌ایم. تحقیقات اخیر بر این بینش افزوده است. چارلز گریسوولد، فیلسوف دانشگاه بوستون اسمیت را به‌عنوان فیلسوف فضیلت ترسیم می‌کند در حالی که اما روتشیلد، مورخ اقتصادی دانشگاه هاروارد انسان‌گرایی روشنگری او را بازیابی کرده است. آنها با هم نشان می‌دهند که تفکیک میان امر اخلاقی و اقتصادی یک مصنوع تاریخی است؛ مصنوعی که به ‌شدت نیاز داریم از آن دست برداریم.

با ظهور شکاف میان اخلاق و بازارها به‌‌عنوان خط گسل مرکزی عصر ما این وظیفه بیش از پیش ضروری شده است. از بحران مالی ۲۰۰۸ و ظهور پوپولیسم گرفته تا اضطرار سیاره‌ای تغییرات اقلیمی و هوش مصنوعی نامتعادل چه مدرک دیگری نیاز داریم که اقتصاد ما از اخلاق جدا شده است؟ چرا هنوز به‌طور وفادارانه به ایده اقتصاد جهانی چنگ می‌زنیم که به‌نوعی کیمیاگری منفعت مالی را به منفعت عمومی تبدیل خواهد کرد؟ بازنگری در اسمیت از منظر مساله آدام اسمیت متفکری را آشکار کرده که می‌تواند ما را از این بن‌بست بیرون راهنمایی کند. اسمیت به‌جای موعظه انحصاری عدم مداخله به آموزش اخلاقی و طراحی نهادی مشغول بود. او هشدار داد که تجارت اگر با فضیلت مدنی همراه نباشد «احساسات اخلاقی» را فاسد خواهد کرد. او تحریف‌های نابرابری و خطرات آنچه اکنون «تصرف نظارتی» می‌نامیم را پیش‌بینی کرد. پاسخ اسمیت نه سوسیالیسم دولتی بود و نه بازارهای لگام‌گسیخته بلکه چیزی ظریف‌تر: اقتصادی اخلاقی مبتنی بر همدلی و پیگیری شکوفایی انسانی. از این منظر او به اخلاق فضیلت ارسطو یا حتی اقتصاد رفتاری و مشارکتی نوین نزدیک‌تر است تا به سودگرایی مکانیکی که اغلب به او نسبت داده می‌شود. طنز قضیه این است که در شتاب برای معرفی اسمیت به‌عنوان پدر اقتصاد نوین اسمیتی را که می‌توانست این رشته را نجات دهد، تبعید کرده‌ایم.

نتوانسته‌ایم دو اثر کلیدی او را به‌عنوان عناصر مکمل یک «علم انسان» واحد هرچند ناتمام بشناسیم. با حل مساله آدام اسمیت شکاف میان کارایی و همدلی نیز که تمامی تمدن ما را تضعیف می‌کند را می‌بندیم. مشکل در اسمیت نبوده بلکه در جامعه خود ماست. اگر متفکران قرن هجدهم آن را شناسایی کردند ما باید آن را حل کنیم آن هم نه با احیای بازارها یا اخلاق به‌تنهایی بلکه با احیای گفت و‌گوی میان آنها. اسمیت آن تبادل را آغاز کرد و ما هنوز آن را به پایان نرسانده‌ایم.»

وب گردی