جهان‌صنعت شکاف اجتماعی در پایتخت را بررسی می‌کند:

تهران؛ پایتخت نابرابری‌ها

پویا اصل باغ
کدخبر: 595047
تهران تبدیل به شهری شده که شکاف‌های اجتماعی عمیق و نابرابری‌های اقتصادی را در بین شهروندان خود به وضوح نشان می‌دهد.
تهران؛ پایتخت نابرابری‌ها

پویا اصل‌ باغ- این روزها دیگر تهران پایتخت همه نیست بلکه بیشتر به شهری تبدیل شده که تنها برخی شهروندان امکان زندگی در آن را دارند. اگر گذرمان به شمال تهران خورده باشد مراکز خرید لوکس، خانه‌های گران‌قیمت با معماری زیبا، آب‌وهوای مطلوب، تفریحات متنوع و خودروهای خارجی به چشم می‌خورد. واقعیت ماجرا اما این است که اگرچه روی کاغذ در یک پایتخت زندگی می‌کنیم اما در عمل در دو جغرافیای کاملا متفاوت زیست می‌کنیم.

نواحی مرکزی تهران عمدتا محل ساختمان‌های دولتی و اداری و بخش‌هایی برای بازاریان و خریدهای روزمره است. ترافیک سنگین، شلوغی، بافت نسبتا فرسوده و آلودگی هوا بخشی از هویت این مناطق را شکل می‌دهد و آنها را از شمال شهر جدا می‌کند. با عبور به سمت جنوب، چهره شهر دوباره تغییر می‌کند. خانه‌های فرسوده دو یا سه‌طبقه، کوچه‌های تنگ و باریک، خودروها و موتورسیکلت‌های قدیمی و بافت صنعتی وجود دارد. مردم این نواحی اغلب اوقات فراغت خود را در خانه می‌گذرانند و امکانات تفریحی محدودتری دارند اما نابرابری شهری به داخل تهران محدود نمی‌شود، با فاصله گرفتن از شهر و رسیدن به مناطقی مانند احمدآباد مستوفی، نسیم‌شهر و پرند شکاف اجتماعی واضح‌تر می‌شود. فشارهای معیشتی بخش بزرگی از طبقه متوسط را به حاشیه‌نشینی سوق داده است. دسترسی نامناسب به خدمات شهری، زمین‌های بیابانی و آسیب‌های اجتماعی واقعیت زندگی روزمره این مناطق است. تهران امروز شهری برای همه نیست بلکه سیاستگذاری‌های نادرست، اقتصاد بیمار و مشکلات معیشتی باعث شده شهروندان در یک شهر دو زندگی کاملا متفاوت را تجربه کنند.

دو روایت در دل یک شهر

سارا یکی از شهروندان مناطق شمالی تهران است و از سبک زندگی و تفریحات خود در پایتخت لذت می‌برد. وی دراین‌باره به «جهان‌صنعت» گفت: از زندگی‌ام کاملا رضایت دارم. عمده وقت خود را صرف خرید و گشت‌وگذار در مراکز خرید تجریش و نیاوران می‌کنم. کافه‌گردی، استخر و رفتن به سینما ازجمله فعالیت‌هایی است که در طول هفته انجام می‌دهم. رژیم غذایی‌ای که دارم نیز کاملا متفاوت است، استفاده از سبزیجات متنوع مانند آووکادو و مارچوبه، گوشت آبزیان مختلف و پرهیز از مصرف سرخ‌کردنی و آب شهری جزئی از سبک زندگی من است.

از سوی دیگر میلاد نیز یکی از شهروندان این شهر است اما با این تفاوت که او ساکن یکی از مناطق حاشیه‌ای تهران است. وی درباره سبک زندگی و تفریحات خود به «جهان‌صنعت» گفت: به‌خاطر اینکه پدرم بازنشسته است ناچارا باید کار کنم تا بار سنگینی بر دوش پدرم نگذارم. برای صرفه‌جویی در هزینه‌ها از حمل‌ونقل عمومی استفاده می‌کنم تا مبادا خرج اضافی کرده باشم. خانه ما در منطقه حاشیه‌ای تهران است و فاصله زیادی با محل‌کارم دارد. اوقات فراغت خود را در منزل سپری می‌کنم، استفاده از فضای‌مجازی تنها تفریحی است که انجام می‌دهم. الان چندسالی می‌شود که علاقه دارم در باشگاه بدنسازی ثبت‌نام کنم اما هزینه‌های بالا فرصت چنین کاری را از من گرفته است. در بحث تغذیه به جرات می‌توانم بگویم که دوسال است گوشت نخوردم و میوه به‌طور کامل از سبد غذایی خانواده ما حذف شده است.

این دو روایت، واقعیت امروز جامعه است. در دل این پایتخت افرادی زندگی می‌کنند که از یک اکسیژن استفاده می‌کنند اما در بحث سبک زندگی، رژیم غذایی و گذراندن اوقات فراغت‌شان تفاوت زمین تا آسمان وجود دارد.

تهران؛ شهر شکاف و تفاوت

کارشناسان معتقدند که نابرابری و شکاف اجتماعی می‌تواند هویت انسان را خدشه‌دار کند. زمانی که فرد تضعیف شده متوجه تفاوت زندگی خود با دیگر افراد می‌شود، می‌تواند خطرآفرین و حتی آن را به کام مرگ نیز بکشاند.

تقی آزاد ارمکی، جامعه‌شناس در توضیح دلایل نابرابری در تهران و تبعات آن به «جهان‌صنعت» گفت: تهران شهری است که در مقایسه با هیچ شهر دیگری قابل تحلیل نیست و مختصات منحصربه‌فردی دارد که بسیاری از شهرهای دیگر فاقد آن هستند. این شهر روی یک سراشیبی طبیعی قرار گرفته و در آن همه چیز از بالا به پایین در حال ریزش است. از منابع آب و سیستم‌های سیلاب گرفته تا کیفیت هوا، ثروت و حتی جمعیت. چنین وضعیتی باعث شده که ساختار طبقاتی شهر نیز از بالا به پایین فرو بریزد. طبقات بالادست شهری که به ظاهر وضعیت بهتری دارند در واقع خود در حال فروریختن و حرکت به سمت پایین یا حتی خروج از این سرزمین هستند.

وی افزود: در تهران نوعی نابرابری ویژه جغرافیایی، زیست‌محیطی و شهری وجود دارد که همراه با آن نابرابری عمیق اقتصادی و اجتماعی نیز شکل گرفته است. تعداد افرادی که در قله نابرابری و در جایگاه‌دارها قرار دارند محدود است اما همین گروه نیز همواره در معرض فروپاشی قرار دارند.در ایران منطق شکل‌گیری ثروت با نظام سرمایه‌داری معاصر تفاوت دارد. در نظام سرمایه‌داری مدرن، ثروت اقلیتی از طریق صنعت، دانش و تولید به جامعه پیوند می‌خورد و قابل جدا شدن از آن نیست اما در ایران ثروتمندان اغلب به صنعت و تولید متصل نیستند و ثروت آنها به صورت فردی و بدون پیوند با جامعه انباشته می‌شود و در معرض فروپاشی دائم قرار دارد. در کنار این وضعیت، طبقه متوسط نیز اهمیت ویژه‌ای دارد. بخشی از جامعه در وضعیت تعلیق و نابرابری قرار گرفتند و هرچه به حاشیه‌های تهران نزدیک‌تر می‌شویم با مردمی مواجه هستیم که از امکانات اولیه و کیفیت زندگی محروم‌ هستند. این محدودیت‌ها گرچه طی چندسال اخیر با فراهم شدن امکاناتی مانند آب، برق و گاز کاهش یافت اما همچنان زیست اجتماعی آنها محدود بوده و همین مساله نابرابری شدیدی را ایجاد کرده است.

تفاوت اساسی گروه‌های مختلف جامعه

آزاد ارمکی بیان کرد: محصول این وضعیت مجموعه‌ای از شکاف‌های اجتماعی است؛ شکاف میان دارا و ندار، میان طبقه مرفه و طبقه متوسط، میان طبقه متوسط و طبقه فرودست، شکاف‌های درون‌طبقه‌ای و همچنین شکاف‌های سیاسی، ایدئولوژیک و فرهنگی. این شکاف‌ها شامل تفاوت میان صاحبان قدرت و بی‌قدرتان، میان مدافعان حکومت و مخالفان آن و میان کسانی که دغدغه ساماندهی شهر را دارند و آنان که قصد تصاحب آن را دارند، می‌شود. نابرابری در تهران تنها محدود به حوزه اقتصادی نیست بلکه به نابرابری اجتماعی و زیست‌محیطی نیز تعمیم یافته و ترکیبی از فقر، محرومیت و فقدان امکان تصمیم‌گیری برای زندگی را ایجاد کرده است.

او ادامه داد: اقتصاد پایه اصلی استقرار هر نظام اجتماعی است و نظام‌های اجتماعی جدید بر بنیان اقتصاد شکل می‌گیرند. در ایران به دلیل بی‌ثباتی اقتصادی، نظام اجتماعی و سیاسی نیز دچار بی‌اعتمادی و ناپایداری شده است. ایران نه بخشی از اقتصاد جهانی است و نه اقتصاد ملی قدرتمندی دارد. تولید ثروت پایدار محدود است و وابستگی به فروش نفت باعث شده با هر نوسان کل نظام اقتصادی و اجتماعی دچار چالش شود. جامعه تهرانی به صنعت، تولید و بازی سرمایه متصل نیست و بسیاری از ثروتمندان از طریق رانت زمین، رانت بانکی و دست‌اندازی به منابع عمومی به ثروت رسیده‌اند. در نتیجه در ایران صاحبان قدرت به صاحبان ثروت تبدیل شدند و همین وارونگی، بی‌ثباتی عمیقی ایجاد کرده است. نظام اقتصادی مستقر نشده و نظام اجتماعی بلاتکلیف است.

جامعه به دنبال نیازهای ابتدایی

این جامعه‌شناس اضافه کرد: این وضعیت منشأ بسیاری از نابسامانی‌های اجتماعی و فرهنگی شده و جامعه را به مرحله‌ای رسانده که صرفا در پی تامین نیازهای اولیه خود است؛ نان، آب، برق، بنزین و حداقل‌های زیستی. ادامه این روند می‌تواند به پیامدهای خطرناکی منجر شود مانند افزایش خودکشی، سرقت، فروپاشی خانواده، سقط جنین، اعتیاد، بی‌مسوولیتی اجتماعی و در نهایت خشم انفجاری. مردم تهران احساس می‌کنند توان تصمیم‌گیری درباره زندگی خود را ندارند. انسان مدرن باید بتواند برای زندگی خود تصمیم بگیرد اما این امکان در این جامعه سلب شده است. ناتوانی در تصمیم‌گیری، احساس خستگی و تمایل به مهاجرت را تشدید کرده است. از سوی دیگر پاسخ‌های نادرست به بحران‌های اقتصادی و اجتماعی و طرح مسائل فرعی مردم را عصبانی‌تر کرده و آ‌نها احساس می‌کنند توان اثرگذاری بر سرنوشت خود را ندارند.

فرسایش طبقه متوسط

آزاد ارمکی افزود: این وضعیت موجب شده که مردم در مواجهه با بحران‌ها به شکل‌های متفاوت واکنش نشان دهند. برخی مهاجرت می‌کنند، بعضی سرمایه‌های خود را حفظ می‌کنند و برخی صرفا در تلاش برای زنده ماندن در شرایط حداقلی هستند. جامعه امروز راه‌های اصلاح مسالمت‌آمیز را بسته می‌بیند و ممکن است به واکنش‌های مخرب روی آورد. فرسایش طبقه متوسط در تهران نیز قابل مشاهده است. طبقه متوسط در ایران همواره تحت فشار بوده اما باوجود تضعیف اقتصادی، از نظر اجتماعی و فرهنگی همچنان قدرتمند است. این طبقه تاریخی‌ترین نیروی اجتماعی در ایران است که می‌تواند جامعه را از بحران نجات دهد. طبقه متوسط با ایده، دانش، سرمایه انسانی و ظرفیت تاریخی خود نماینده مهمی برای اصلاح و بازسازی اجتماعی است و توانسته مقاومت خود را حفظ کند حتی در شرایط اقتصادی ضعیف و محدودیت‌های معیشتی. این طبقه در حوزه‌های اجتماعی و فرهنگی، صدا و اثرگذاری خود را حفظ کرده و همچنان در پی دموکراسی، نظم و اخلاق است.

راه نجات کشور؛ از بین بردن شکاف و نابرابری

آزاد ارمکی معتقد است که فرآیندها و تصمیمات غلط اقتصادی و سیاسی طی دهه‌ها باعث شدند که طبقه متوسط اقتصادی ضعیف شود اما از نظر فرهنگی و اجتماعی هنوز یکی از پایدارترین و تاثیرگذارترین بخش‌های جامعه است. راه نجات کشور از بحران موجود، تکیه بر نیروهای رانت‌محور نیست بلکه باید اجازه داد نیروی اجتماعی طبقه متوسط وارد میدان شود. سرمایه انسانی و مالی عظیمی در داخل و خارج کشور وجود دارد که می‌تواند در بازسازی و توسعه مشارکت کند. با اعتمادسازی، مشارکت مردم و بهره‌گیری از ظرفیت‌های داخلی حتی در شرایط تحریم می‌توان کشور را نجات داد. مشکل ایران صرفا با توان نظامی حل نمی‌شود بلکه با سرمایه اجتماعی و ملی حل خواهد شد.

او در پایان گفت: لازم است که نیروهای رادیکال و صاحبان رانت کنار بروند و اجازه دهند طبقه متوسط که نمایندگان مختلف و توانمندی دارد هدایت تغییرات را برعهده گیرد. سرمایه‌های ملی ایرانیان در داخل و خارج کشور می‌تواند حتی بدون کمک خارجی، بخش قابل‌توجهی از مشکلات را حل کند. این طبقه با توجه به ظرفیت‌ها و تجربه تاریخی خود، تنها نیروی نجات‌بخش کشور است و باید به آن اجازه داده شود که نقش خود را ایفا کند.

وب گردی