ایران در تله امنیتیسازی
جهانصنعت- جواد ظریف، وزیر امور خارجه پیشین با انتشار مقالهای در نشریه آمریکایی فارنافیرز ضمن ارائه راهکاری برای حلوفصل پرونده هستهای ایران و ارائه راهکاری برای دستیابی به توافق با ایالات متحده، تاکید کرده که واشنگتن و تلآویو پروژهای را اجرا کرده و میکنند که طی آن تصویری «امنیتی» از پرونده هستهای جمهوری اسلامی و چهرهای «جنگطلب» از ایران به افکار عمومی بینالمللی ارائه شده است.
ظریف که این مقاله را به همراه امیرپارسا گرمسیری، دانشجوی دکترای روابط بینالملل به رشته تحریر درآورده در بخشی از مقاله آورده است: «در نتیجه امنیتیسازی خارجی ایران، در داخل کشور نیز پویشی مشابه ایجاد شده است؛ بهگونهای که در مواجهه با چالشهای اجتماعی رویکردی سختگیرانهتر اتخاذ شده و محدودیتها افزایش داده شده است.»
نگارندگان که معتقدند «شکستن این چرخه آسان نخواهد بود»، مینویسند: «تحقق این مهم، مستلزم آن است که قدرتهای خارجی حقوق و عزت ایران را به رسمیت بشناسند و دست از اتهامات بیپایه، تهدید و فشار مستمر بر یک «تمدن-دولت» چندهزار ساله بردارند.»
این مقاله البته برای تصمیمگیران ایرانی نیز پیشنهادهایی دارد؛ ازجمله اینکه «دولت میتواند با اصلاحات اقتصادی حمایت مردمی را افزایش دهد که توان مذاکراتیاش را نیز قویتر میکند. تهران میتواند تکید بر قدرت مادی دفاعی که اغلب موجب تقویت ادراک تهدید میشود را تعدیل کرده و بهجای آن بر همکاری و هماهنگی، بهویژه در سطح منطقهای تاکید کند. همچنین میتواند با آژانس بینالمللی انرژی اتمی وارد گفتوگوهای صریح شود تا نگرانیهای متقابل رفع و مسیر همکاری از سر گرفته شود.» علاوه بر این، پیشنهادهای تعامل با ایالات متحده برای حل پروندهها نیز مطرح شده است.
ظریف و گرمسیری در ادامه این مقاله تاکید میکنند: «امنیتیسازی علیه ایران باعث شکلگیری ذهنیت محاصره شده است؛ ذهنیتی که اغلب به کنترلهای اجتماعی سختتر میانجامد که شامل محدودیت بر اینترنت و رسانههای اجتماعی و تدابیر نظارتی برای شناسایی جاسوسان و خرابکاران است.» نگارندگان در ادامه آوردهاند: «این تدابیر قادر به حلوفصل ریشههای نارضایتی داخلی، مشکلات اقتصادی، فرسایش سرمایه اجتماعی و شکاف روبه گسترش میان دولت و جامعه نیست. با این حال چنین تدابیری نتیجه تحمیل طولانیمدت «ذهنیت محاصره» است.»
نگارندگان در ادامه با اشاره به اینکه «ممکن است به نظر برسد ایران در یک تله ناگشودنی افتاده است اما تجربه نشان میدهد که با دیپلماسی دقیق میتوان راه خروج را یافت»، تاکید کردهاند: «ایران توانست در نیمهنخست دهه۹۰ چرخه امنیتیسازی را ازطریق گفتوگو با آمریکا که منجر به برجام شد، بشکند. موفقیت ایران در دستیابی به توافق، پیش و بیش از هر چیز محصول مشارکت گسترده مردم در انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۹۲ بود؛ مشارکتی که توهم فروپاشی قریبالوقوع جمهوری اسلامی را در آمریکا و اروپا از بین برد؛ توهمی که از حوادث پس از انتخابات ۱۳۸۸ شکل گرفته بود.»
ظریف و گرمسیری در ادامه با تاکید بر اینکه شکستن چرخه امنیتیسازی علیه ایران برای «آمریکا و اروپا نیز حیاتی است»، مینویسند: «چرخه امنیتیسازی ایران، منطقه و کشورهای ناتو، به ویژه آمریکا را در وضعیتی پیچیده و خودافزا قرار داده است.» آنها با اشاره به اینکه ایران یک میانجی طبیعی است، ادامه دادند: «فرهنگ، تاریخ و موقعیت آن بهگونهای است که میتواند تسهیلکننده گفتوگو میان آسیا و اروپا باشد. ایران میتواند مرکز تجارت، بهویژه برای کشورهای محصور آسیایمرکزی باشد.»
پیشنهادهای ارائه شده در این مقاله البته به نظر کارگشاست اما نکته عجیب این است که چنین پیشنهادهایی از سوی جواد ظریف یعنی دیپلماسی ارائه شده که نهتنها بهمدت ۸ سال عهدهدار سکان دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی بوده بلکه پیش و پس از آن نیز همواره یکی از مهمترین چهرههای دیپلماسی این کشور بوده است. بر این اساس اگر امکان اجرای این پیشنهادها بود، احتمالا او باید پیش از آنکه درباره آن قلمفرسایی کند، آنها را به اجرا درمیآورد بنابراین به نظر میرسد این پیشنهادها تنها روی کاغذ قابلتامل است، نه بیش از آن!
