شراکت از سر ناچاری!

آلبرت بغزیان
کدخبر: 580251

آلبرت بغزیان

آلبرت بغزیان، اقتصاددان و استاد دانشگاه تهران

در سال‌های گذشته روابط ایران و چین همواره با روایت‌هایی همراه بوده که بیش از آنکه بر واقعیت‌های میدانی استوار باشند، بر امید و ضرورت‌های ناشی از فشارهای خارجی تکیه داشته‌اند. چین در ادبیات سیاسی و اقتصادی داخل کشور به عنوان «شریک بلندمدت»، «قدرت نوظهور شرق» و «حامی بالقوه ایران در دوران تحریم» معرفی شد اما امروز با فروکش‌ کردن هیاهوی سال‌های ابتدایی، پرسش‌ها و تردیدهای مهمی درباره ماهیت واقعی این رابطه سر برآورده است.

الگوی چین در بسیاری از کشورها ثابت و روشن است: ورود به حوزه‌هایی که بازگشت سرمایه سریع دارند و خروج از عرصه‌هایی که نیازمند سرمایه‌گذاری طولانی‌مدت، انتقال فناوری یا مشارکت پایدار هستند. نمونه‌های این رویکرد را می‌توان در شیلات ایران به‌وضوح مشاهده کرد؛ جایی‌که برداشت‌های سنگین و مداوم باعث نگرانی جدی فعالان این حوزه شده است. این نوع بهره‌برداری بیشتر به رویکرد «یک‌بار مصرف» شباهت دارد تا مشارکت در توسعه پایدار منابع طبیعی. در حوزه‌هایی مثل کشاورزی، آب، یا زیرساخت‌های کلیدی نیز اثر قابل‌توجهی از سرمایه‌گذاری بلندمدت چین باقی نمانده است. اکثر پروژه‌ها با تکیه بر ضمانت‌های مالی ایران اجرا شده و آورده مستقیم چین، چه از نظر فناوری و چه از نظر سرمایه، بسیار کمتر از آن چیزی است که در تبلیغات رسمی بازتاب داده می‌شد.

در فضای سیاسی، ایران سال‌ها بر این تصور تکیه کرد که چین می‌تواند در مجامع بین‌المللی از مواضع تهران حمایت کند اما باید به واقعیتی ساده اعتراف کرد: چین در برابر آمریکا برای هیچ کشوری هزینه نمی‌دهد. سیاست خارجی پکن براساس واقع‌گرایی صرف طراحی شده و اولویت نخست آن، تنظیم روابط با قدرت‌های بزرگ و حفظ ثبات اقتصادی خود است. انتظار اینکه چین در شورای امنیت یا سایر نهادهای جهانی در برابر فشارهای آمریکا تمام‌قد پشت ایران بایستد، با اصول سیاست خارجی این کشور سازگار نیست.

این واقعیت اکنون در ایران بیشتر دیده می‌شود. تحلیلگران و حتی برخی تصمیم‌سازان می‌پرسند اگر سازوکارهایی مانند «مکانیسم ماشه» دوباره فعال شوند یا تحریم‌ها ابعاد گسترده‌تری پیدا کنند، آیا چین همچنان به تعهدات خود پایبند خواهد ماند؟ شواهد می‌گوید که پکن در بزنگاه‌ها جانب احتیاط را برمی‌گزیند و عقب‌نشینی می‌کند. امروز نیز خرید نفت ایران از سوی چین با چالش‌هایی همراه است: پرداخت‌ها با تاخیر، تهاترها طولانی و تخفیف‌ها سنگین‌تر می‌شوند؛ نشانه‌ای از اینکه چین از محدودیت‌های ایران به عنوان ابزار چانه‌زنی استفاده می‌کند.

این روند در بازار کالاهای وارداتی نیز دیده می‌شود. انبارها و فروشگاه‌های ایران از کالاهای چینی پر بوده اما مسیر واردات معمولا طولانی و پرهزینه است. چین زمانی که بتواند امتیاز بیشتری بگیرد، ورود کالا را به تاخیر می‌اندازد یا قیمت‌ها را تغییر می‌دهد. در نهایت فشار ناشی از تحریم‌ها به ‌نوعی به کالاهای چینی منتقل می‌شود و این فشار از مسیر قیمت‌گذاری، کیفیت و زمان تحویل خود را نشان می‌دهد.

از منظر فرهنگی نیز روابط ایران و چین عمق چندانی پیدا نکرده است. چین برخلاف برخی کشورها که در کنار روابط اقتصادی، در حوزه فرهنگی سرمایه‌گذاری می‌کنند، در ایران تنها حضور نمادین دارد. این رویکرد نشان می‌دهد پکن به‌دنبال گسترش نفوذ فرهنگی نیست بلکه در پی سود اقتصادی است و نیازی به ایجاد پیوندهای عمیق هویتی نمی‌بیند. این موضوع تفاوت مهمی میان نگاه چین به ایران و نگاه برخی شرکای سنتی دیگر ایران ایجاد می‌کند.

در چنین شرایطی پرسش اصلی این است: آیا حضور چین در اقتصاد ایران نتیجه یک منفعت واقعی و متوازن است یا بیشتر محصول رویکرد «جایگزینی اضطراری» در دوران فشارهای غرب؟ پاسخ به این پرسش می‌تواند جهت‌گیری آینده سیاست خارجی و اقتصادی ایران را مشخص کند. وابستگی بیش از حد به یک شریک خارجی، خصوصا شریکی که در لحظات حساس جانب احتیاط را انتخاب می‌کند، می‌تواند آسیب‌های بلندمدتی به اقتصاد ملی وارد کند.

ایران برای حفظ منافع خود به تنوع‌بخشی روابط اقتصادی نیاز دارد؛ نه با نگاه احساسی یا سیاسی بلکه با ارزیابی دقیق از رفتار بازیگران جهانی. چین می‌تواند یکی از شرکای ایران باشد اما نه شریکی که بدون هزینه و بدون امتیازگیری، در سخت‌ترین لحظات پشت ایران خواهد ایستاد. واقع‌گرایی در تنظیم این رابطه همان چیزی است که امروز بیش از هر زمان دیگری به آن نیاز داریم.

وب گردی