مصلحت مردم و کشور
جمعیت ایران در سال۱۳۵۷ رقمی معادل ۳۶میلیون نفر بوده که به ۹۰میلیون نفر رسیده است. بیشتر متولدان دهه۷۰ به بعد هیچ تصوری از جنگ نداشته و ندارند و این روزها برایشان روزهایی سرنوشتساز به حساب میآید. نظام سیاسی ایران باور داشته و دارد باید با آمریکا و اسرائیل بجنگد و آنها را سرکوب کند تا جمهوری اسلامی خوشبخت باشد. نتیجه این بینش و نیز این راهبرد چنین شده که ایرانیان با اسرائیل در حال جنگند. با توجه به پیچیدگی وضعیت موجود هنوز هیچ چشماندازی از پایان جنگ دیده نمیشود و ایرانیان میپرسند چه میشود.
شهروندان ایرانی از نهاد دولت و شخص رییسجمهور که به او رای دادهاند انتظار دارند سایه این جنگ از سرشان برداشته شود. درصد بالایی از مردم ایران به دلیل سالها تورم بالا و رشدهای پایین از نظر دخلوخرج در بدترین وضعیت قرار دارند و اقتصاد کلان نیز در شرایط نامناسبی است. اقتصاد ایران برای اینکه همین میزان رشد و فعالیت را ادامه دهد نیاز به دستکم ۸۰میلیارد دلار واردات دارد و تامین این میزان ارز
با توجه به شرایط پیچیده سخت و سختتر میشود. به این ترتیب ادارهکنندگان کشور باید در کمترین زمان ممکن و پیش از اینکه آتش جنگ خانههای شهروندان و نیز تاسیسات زیرساختی و نیز از همه مهمتر روحیه و امنیت شهروندان را تخریب کند به چارهگشایی بپردازند.
در این چارهگشایی چیزی که بیشترین اولویت را دارد و باید در صدر چارهجوییها باشد مصلحت و منفعت مردم است. بدون مردم هیچ چیزی سرجایش نمیماند و اگر از این مساله غفلت کنیم کشور با پیامدهای ناشناس روبهرو میشود. مدیران باید با لحاظ کردن این مساله تصمیم بگیرند و باورهای دیگر را کنار بگذارند. اگر شهروندان و منافع و مصلحتهای مردم نادیده گرفته شود و اولویتهای دیگر در دستور کار قرار گیرد سنگ روی سنگ بند نخواهد شد اما این مردم بردبار و مداراجو بدون داشتن کشوری که بتوانند در آن نفس کشیده و برنامهریزی کنند بیهوده است بنابراین اولویت بعدی نگهداری داراییهای این کشور و زیرساختهای موجود است که در پویش تاریخ با رنج و درد ایرانیان از منابع نفت ساخته شده است.
ایران در وضعیت خوبی قرار ندارد و دل میلیونها شهروند در گرو بودن و ماندن این سرزمین است. هر راهی که موجب تخریب بیشتر روح و روان مردم و نیز از بین رفتن داراییها میشود باید دید و از سرسختیهای سیاسی دوری کرد. باید ایران بماند.