دکترای افتخاری یا مزد سکوت احمدینژاد

جهانصنعت- چند روزی از سفر جنجالی محمود احمدینژاد به بوداپست که در پاسخ به دعوت دانشگاه ملی مجارستان و بهمنظور شرکت در یک کنفرانس علمی درباره چالشهای جهانی و مدیریت پایدار انجام شده، میگذرد اما واکنشهای عمدتا انتقادی به این سفر بحثانگیز فروکش نکرده است. احمدینژاد در حالی در میانه هفته گذشته بهمنظور شرکت در یک کنفرانس علمی-پژوهشی «پایداری در جهان در حال تغییر» عازم بوداپست پایتخت مجارستان شد که برخی یاران نزدیکش ازجمله عبدالرضا شیخالاسلامی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی دولت دهم و علیاکبر جوانفکر مشاور رسانهای او در دوران ریاستجمهوری را نیز با خود به مجارستان برد.
رییس دولتهای نهم و دهم همچنین در جریان این سفر، یک جلد کتاب ترجمه انگلیسی شاهنامه فردوسی را به رییس دانشگاه لودوویکای مجارستان اهدا کرد. گِرگِلی دلی، رییس دانشگاه ملی مجارستان نیز هنگام خیر مقدم به احمدینژاد، یک جلد کتاب خود را به همراه یک نشان دانشگاه تقدیم خادم ملت ایران کرد. با این همه اما شاید یکی از اخباری که منجر به توجه بیشتر رسانهها به این سفر شد، اعطای دکترای افتخاری به احمدینژاد ازسوی این دانشگاه بود. بهویژه آنکه بنابر گزارش مهر، این دانشگاه کمتر از دو ماه پیش از اعطای این نشان دکترای افتخاری به رییسجمهور اسبق جمهوری اسلامی، در مراسمی مشابه به بنیامین نتانیاهو نیز دکترای افتخاری اعطا کرده بود. مدرکی که روزنامه جوان آن را «مزد سکوت احمدینژاد در برابر جنایات نتانیاهو در غزه» توصیف کرده و واکنش بسیاری از چهرههای اصولگرا را نیز برانگیخته است.
محمد مهاجری، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی که ازجمله این چهرههای اصولگرا بود که به سفر جنجالی احمدینژاد به بوداپست واکنش نشان داد، در بخشی از یادداشت خود با عنوان «اگر احمدینژاد ادعا کرد امام زمان یا حتی خداست، تعجب نکنید!» نوشت: «این روزها حضور احمدینژاد در مجارستان و سخنرانی کممحتوا و دریافت دکترایافتخاری از همان دانشگاهی که نتانیاهو چندیپیش همین مدرک را گرفته در رسانههای داخلی بازتاب یافته است.» مهاجری همچنین نوشت: «احمدینژاد در سخنان خود در مجارستان موضوع انسانگرایی را مطرح کرد که ممکن است طرفداران و شیفتگان او چنین ژست بگیرند که او طرفدار اندیشه اومانیسم است. حال آنکه گرچه ممکن است شباهتهایی با اومانیسم و لیبرالیسم در آن یافت شود اما او وقتی از انسان و انسانکامل حرف میزند، مرادش چیز دیگری است.»
مهاجری با طرح این ادعا که «احمدینژاد کاملا به روش فکری شیخ احمد احسایی (بنیانگذار فرقه شیخیه) که تبدیل شدن به «انسان کامل» را برای افراد غیرمعصوم هم ممکن میداند، باور دارد»، مینویسد: «مساله اما اینجا نیست بلکه افرادی که از نزدیک با تفکر احمدینژاد آشنایی دارند میگویند او به ظرافت خود را مصداق انسان کامل میداند!» مهاجری با یادآوری اینکه «بابیت و بهائیت نیز از همین مشرب فکری شیخیه متولد شدند» و نیز تاکید بر اینکه «سیدعلیمحمد باب هم ابتدا خود را بابالله و سپس امامزمان نامید و وقتی به تکامل (!) رسید، برای خود مرتبه الوهیت قائل شد»، مینویسد: «احمدینژاد البته محافظهکارتر از آن است که به این سرعت چنین ادعاهایی کند.
نه شرایط امروز مانند دوره باب است و نه در زمان ما، فرقهبازیهای اینچنینی مشتری دارد اما اگر مرتکب آن شد، اصلا جای شگفتی نیست. همانطورکه کسی گمان نمیبرد علیمحمد باب روزی به سرش بزند و خود را خدا بخواند!»