آیا لباسی شایسته بر تن ایران پوشانده شده؟
هانس کریستین آندرسن، نویسنده پرآوازه داستانی دارد که در آن دو نفر به پادشاهی پیشنهاد دوخت لباسی را میدهند که فقط نجیبزادگان و افراد شریف قادر به دیدن آن هستند. آنها پول هنگفتی دریافت و تظاهر به دوخت لباس میکنند اما هیچ پارچهای وجود ندارد و کل این ماجرا کلاهبرداری است. در روز آخر دو فرد کلاهبردار تظاهر میکنند که برای پوشاندن لباس به تن پادشاه آمدهاند. آنها پوشاندن لباس به تن پادشاه را نمایش میدهند و میروند اما هیچکس و از جمله خود پادشاه لباسی بر تن نمیبیند و از خود میپرسد که آیا من نجیبزاده هستم؟! کلاهبرداران متواری شدهاند و هیچکس سراغی از آنها ندارد، لباسی هم وجود ندارد و موضوع هنگامی افشا میشود که کودکی از میان جمعیت فریاد میزند که چرا پادشاه لباسی بر تن ندارد؟
این داستان تا حدودی به وضعیت کشورمان، ایران شبیه است؛ سالهاست که برخی مقامات و دولتها ادعا میکنند که در حال پوشاندن جامه تمدن و پیشرفت به تن ایران هستند. اکنون از وقوع و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، بیش از ۴۰سال میگذرد و همه ساله برخی مقامات ایرانی ادعا کردهاند که بهزودی ایران به نقطه مطلوب پیشرفت میرسد و ایرانیان زندگی در رفاه و آرامش را تجربه خواهند کرد. البته مانند همین وعده اخیر رییسجمهور، وعدههایی که به مردم کشورمان داده میشود همگی متعلق به آینده دور یا نزدیک است و کسی نمیداند که این وعدههای داده شده برای روزهای آتی، چرا هیچکدام سررسید نمیشوند و تحققشان فرا نمیرسد. رییسجمهور هم اخیرا گفته است که به زودی خبرهای بسیار خوبی درباره صادرات نفت، سیاست خارجی و اوضاع اقتصادی به مردم میدهد. اکنون حدود یا بیش از یک هفته از بیان این جمله از سوی مسعود پزشکیان میگذرد و هیچ نشانهای درباره وقوع خبر خوب برای ایران وجود ندارد.
جالب است که میان مقامات کشور درباره اوضاع ایران تفاهمی هم وجود ندارد؟ مثلا در حالی که عدهای از مقامات کشور فریاد برمیآورند که ایران در جنگ اقتصادی بهسر میبرد و همه فعالان اقتصادی، تولیدکنندگان، کارآفرینان و صاحبان فن و سرمایه باید به میدان جنگ اقتصادی بیایند و برای پیروزی در این هماورد، دولت و حکومت را یاری دهند، عدهای دیگر با آرامش و خونسردی میگویند که هیچ مشکلی وجود ندارد و مسوولان و فعالان اقتصادی برای انجام فعالیتهای خود نهفقط با هیچ مانع یا دشواری مواجه نیستند بلکه هیچ عذر و بهانهای هم از ایشان پذیرفته نیست.
در همین سالهای اخیر مقامات کشورمان بارها و در محورها و ابعاد گوناگون خبر از وقوع پیشرفتهای متعدد داده و گفتهاند که چه دستاوردهایی حاصل شده و ایران به لحاظ جایگاه اقتصادی، علمی و صنعتی چقدر پیشرفت کرده است.
شکی وجود ندارد که گویندگان این خبرها همه راستگو بوده و برای اثبات و احراز حرف خود، دلایل، مدارک، شواهد و مستندات کافی ارائه کردهاند اما با وجود همه این پیشرفتها، باز همه ایرانیان محتاج یارانههای دولتی هستند و به محض به تاخیر افتادن پرداخت این یارانهها یا تاخیر در اعلام کالابرگهای الکترونیکی یارانهای، بسیاری از شهروندان ایران نگران و آشفته میشوند و فریاد برمیآورند که چرا کمکهای معیشتی دولت قطع شده یا به تعویق افتاده است. جالب است که دولتمردان و دولتزنان هم به سرعت به میان مردم و خبرنگاران میآیند و اطمینان میدهند که هیچ یارانهای قطع نشده و اگر تاخیری هم در پرداخت یا اعلام وجود داشته، علل تکنیکی و اجرایی داشته است.
اوضاع کشورمان در مسائل غیراقتصادی نیز چندان خوب نیست؛ مثلا اعتبار گذرنامه ایرانی از نظر پذیرفته شدن برای ورود به کشورهای دیگر، در ردههای آخر قرار دارد، روابط کشورمان با کشورهای دیگر و به ویژه با قدرتهای جهانی در اروپا، آمریکای شمالی و حتی در آسیا در نازلترین سطح قرار دارد. چنانکه روسیه و چین که مقامات جمهوری اسلامی ایران مدعی داشتن روابط راهبردی با این دو کشور هستند، از موضع برابر با ایران برخورد نمیکنند و در حالی چین نفت عربستان و کویت را به قیمتهای جهانی خریداری میکند که نفت ایران را با تخفیفهای ۱۵ تا ۲۰درصدی میخرد و به جای دادن پول، کشورمان را مجبور میکند کالاهای چینی را به جای پول نفت خریداری کند. روابط با اروپا هم در هفتههای اخیر به دلایل گوناگون به نحو وخیمی رو به تیرگی گذاشته تا جایی که اتریش که به طور سنتی و به خاطر قرابتهای نژادی، یکی از مخاطبان و همکاران ایران در اروپا محسوب میشد اکنون علیه صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران بیانیه اطلاعاتی صادر میکند. درباره نزدیکی ملموس ایران به همسایگان عرب خویش، یک دیدگاه که البته شواهد ملموسی برای قبول آن وجود دارد، تاکید میکند که به ویژه اعراب خلیجفارس از وقوع منازعه در این منطقه و نیز در خاورمیانه هراسان و نگران هستند و مجبورند که برای حفظ آرامش، امنیت و منافع خود، میان تهران- واشنگتن معامله و همکاری پدید بیاورند. از این بابت است که این کشورها به میدان آمدهاند تا با ابزارهای غیرنظامی میان ایران و ایالاتمتحده توافق پدید آورند.
وقتی اوضاع اقتصادی و زندگی شهروندان خوب نباشد به طور کاملا قابل درکی، اوضاع اجتماعی کشور هم خوب نخواهد بود. دقیقا به همین دلیل است که باوجود تاکید و اصرار مقامات ریز و درشت کشورمان، هنوز خانوادهها رغبت چندانی به فرزندآوری پیدا نکردهاند و امسال (۱۴۰۴) یکی از پایینترین و بلکه پایینترین نرخ رشد جمعیت در کشور اتفاق خواهد افتاد. در همین موضوع میتوان بیاعتمادی شهروندان ایرانی به وعدههای داده شده از سوی دولت را مشاهده کرد چرا که در این موضوع نه فقط همه مقامات دولتی و حکومتی به میدان آمدهاند تا مردم را به فرزندآوری تشویق کنند بلکه مجلس شورای اسلامی هم قوانینی تصویب و ابلاغ کرده که نهادهای مختلف دولت و حکومت را وادار به انجام و اتخاذ فعالیتها و مشوقهای گوناگون در جهت افزایش جمعیت و ترغیب شهروندان ایرانی به فرزندآوری بیشتر میکند اما حتی هواداران حکومت هم حاضر به پذیرش ریسک فرزندآوری نیستند و برخی از ایشان حداکثر به داشتن همان یک فرزند بسنده کردهاند. گزارشهای میدانی که از جمله در رادیو و برخی پایگاههای خبری منتشر شده، نشان میدهد همان نسبتی که شهروندان از فرزندآوری پرهیز کردهاند، در مورد همان تعداد اندکی که ریسک داشتن فرزند بیشتر را پذیرفتهاند نهادهای دولتی و حکومتی از انجام تعهدات خویش در قبال آنان خودداری کردهاند.
ضرورتی وجود ندارد نابسامانیهایی که در حوزه فرهنگ و دین وجود دارد بیان شود، موارد قابل مشاهده و ملموسی در اینباره وجود دارد که بیان آن ممکن است مناقشهبرانگیز شود. حال و در پایان این گفتار، آیا میتوان ادعا کرد که لباس زیبا و شایستهای بر تن ایران پوشانده شده است؟ آیا همانقدر که در ادعای مقامات ارشد و میانی شنیده میشود، اوضاع آرامشبخش و مناسبی در همه ابعاد بر کشورمان حاکم است؟