کودکان بازمانده از تحصیل

مهدیه بهارمست– دیروز مسعود پزشکیان در حالی زنگ آغاز سال تحصیلی جدید مدارس سراسر کشور را به صدا در آورد که آمارها نشان میدهند، روند ترکتحصیل در میان دانشآموزان همچنان روبه فزونی است. رییسجمهور خطاب به دانشآموزان گفت که شما طلا هستید و از معلمان و مربیان خواست که طلای وجود دانشآموزان را کشف کنند. همچنین او در ادامه سخنان خود اعلام کرد که دولت تلاش خواهد کرد تا همه بسترهای لازم برای رشد و پیشرفت دانشآموزان فراهم شود. این اظهارات در حالی مطرح شد که در نیمه شهریور و همزمان با ادامه هشدارها درخصوص ترکتحصیل کودکان و نوجوانان وزیر آموزشوپرورش اعلام کرد که شمار کودکان بازمانده از تحصیل به ۹۵۰هزار دانشآموز رسیده است. البته این آمار تازگی ندارد و هر سال شاهد تکرار آن هستیم. بنابراین با اینکه سال تحصیلی جدید از دیروز شروع شده اما احتمالا همه مشکلات گذشته درباره آموزش و مدرسه را با خود میآورد، آموزش مجازی که یادگار دوره شیوع ویروس کروناست احتمالا در طول سال تحصیلی جدید مجددا بهدلیل مسائلی مانند آلودگی هوا و ناترازی انرژی تکرار میشود؛ اختلافها درباره سبک زندگی متفاوت دانشآموزان با ایدهآلهای آموزشوپرورش که نمود عینی آن بعد از اعتراضات سال ۱۴۰۱ بود، احتمالا در سال جدید مجددا خودنمایی کند؛ همچنین کمبود تعداد معلم و فضای آموزشی از همین الان قابل پیشبینی است چراکه بسیاری از برآوردها نشان میدهد امسال دانشآموزان از مدارس غیردولتی به سمت مدارس دولتی کوچ کردهاند. حالا قرار است یک تجربه جدید هم به همه این تجربههای قبلی اضافه شود. اولین سال تحصیلی بعد از جنگ ۱۲روزه در حالی کار خودش را شروع میکند که برخی از والدین برای تکرار جنگ نگران هستند. این در حالی است که سقف شهریه مدارس نیز کمر خانواده را شکسته است. مدارس غیردولتی از ۱۰۰میلیون تومان شروع و مدارس دولتی هم کمتر از ۱۶میلیون تومان دریافت نمیکنند. آن هم نقد اول ثبتنام زیرا آنها هم نگران شروع جنگ و فقدان تسویهحساب خانوادهها هستند اما چرا بسیاری از خانوادهها با اینکه هزینه ثبتنام در مدارس غیرانتفاعی کمرشکن است اما بازهم کودکان خود را در این نوع مدارس ثبتنام میکنند؟!
به عقیده بسیاری از کارشناسان این حوزه، کاهش کیفیت و اعتماد به آموزش دولتی در ایران، اصلیترین دلیل افزایش ثبتنام در مدارس غیرانتفاعی است؛ بهطوری که والدین با رضایت کامل شهریههای بالاتر از سقف مصوب را پرداخت میکنند و ترجیح میدهند دولت نظارتی بر امور مالی مدارس نداشته باشد. علاوه بر این بسیاری از والدین هزینه مدارس غیرانتفاعی را نوعی سرمایهگذاری بلندمدت میدانند که موفقیت فرزندانشان در ورود به دانشگاههای بهتر، یافتن شغل مناسب و کسب درآمد بالاتر را تضمین میکند. با این حال بسیاری از والدین صرفا برای اطمینان خاطر از محیط فرهنگی و تربیتی مدارس، ترجیح میدهند فرزندان خود را در مدارس غیرانتفاعی ثبتنام کنند، حتی اگر این مدارس برتری آموزشی محسوسی نسبت به مدارس دولتی نداشته باشند. این مساله به خوبی نشاندهنده ناکامی سیستم آموزشی دولتی کشور در ایجاد فضایی قابل اعتماد برای والدین است و کلید معمای افزایش تقاضا برای مدارس غیرانتفاعی با وجود کاهش درآمد محسوب میشود. همچنین براساس آمارهای رسمی در سال تحصیلی گذشته حدود ۱۵درصد از دانشآموزان کشور در مدارس غیردولتی تحصیل کردند؛ این نسبت در سال تحصیلی ۱۳۹۶- ۱۳۹۵ معادل ۴/۱۱درصد بوده است. این افزایش تقاضا برای تحصیل در مدارس غیردولتی در حالی رخ داده که در بازه زمانی مذکور قدرت اقتصادی خانوارهای کشور به صورت قابلتوجهی کاهش یافته است. در یک دهه گذشته افزایش ریسکهای سیاسی و اقتصادی کشور موجب شده است بهرهوری سیر نزولی به خود بگیرد و به تناسب کاهش تولید ثروت، خانوارها نیز فقیرتر شوند. براساس اعلام مرکز پژوهشهای مجلس در سال ۱۴۰۲ نرخ فقر در ۳۰درصد تثبیت شده است. علاوه بر این در سال۱۴۰۱ بیش از نیمی از ایرانیان نتوانستهاند حداقل کالری مورد نیاز خود را تامین کنند. در چنین شرایطی پرسشی که وجود دارد آن است که چرا در شرایطی که حدود یکسوم از شهروندان کشور توانایی تامین حداقل نیازهای خود را ندارند، تمایل والدین برای ثبتنام فرزندانشان در مدارس غیردولتی افزایش یافته است؟ در سالهای گذشته رویکرد بسیاری از خانوارهای ایرانی در زمینه آموزش فرزندانشان دستخوش تغییر و تحول شده است. برای مثال بسیاری از والدین معتقدند که هزینه برای آموزش فرزندشان نوعی سرمایهگذاری بلندمدت بوده که میتواند نتایجی مانند قبولی در دانشگاههای برتر، یافتن شغل خوب و در نهایت درآمدهای بالا را به ارمغان بیاورد. از آنجا که مدارس غیرانتفاعی در ایران میتواند با ارائه برخی از امکانات آموزشی این نیاز خانوادهها را برآورده کند، تقاضا برای ثبتنام در مدارس غیردولتی در سالهای اخیر افزایش یافته است. بسیاری از این خانوادهها معتقدند که جهان فعلی آموزش دولتی تناسبی با نیاز دانشآموزان ندارد.
از سوی دیگر مکانیسم ورود دانشآموزان به دانشگاه در کشور بهگونهای است که آموزش دولتی به تنهایی نمیتواند مهارتهای موردنیاز برای قبولی در دانشگاههای برتر کشور را آموزش دهد. به همین دلیل بسیاری از افراد ترجیح میدهند که به جای هزینه برای آموزش مهارتهایی مانند زبانهای مختلف و همچنین ورود به دانشگاه در آموزشگاههای خصوصی، شهریه مدارس غیرانتفاعی را بپردازند. با این حال بسیاری از خانوادههایی که فرزندشان را در مدارس غیرانتفاعی ثبتنام کردهاند معتقدند که در چارچوبهای آموزشی کشور انتخاب مدارس غیردولتی تنها یک انتخاب آموزشی ایدهآل نیست بلکه اجتنابی برای ورود فرزندشان به مدارس دولتی است.
مدارس دولتی خارج از گود
ابراهیم سحرخیز، معاون پیشین وزارت آموزشوپرورش به «جهانصنعت» گفت: به مجموعه اقداماتی که دولتها در حوزههایی مانند آموزش، بهداشت، مسکن، رفاه و… در دستور کار دارند تا علاوه بر مقابله با نابرابریها و تضمین همبستگی اجتماعی، مشروعیت سیاسی خود را نیز ارتقا ببخشند «سیاستهای اجتماعی» گفته میشود. آنچه این روزها پس از اعلام نتایج اولیه کنکور در قالب عناوینی مثل «سهم ناچیز مدارس دولتی»، «سقوط عدالت آموزشی» یا دوقطبی آموزش در رسانهها و فضای مجازی سعی در به چالش کشاندن کارآمدی آموزشوپرورش دارد. اگر در واکاوی و تحلیل ما، پاسخی عالمانه دریافت نکند به یافتههای ناصوابی منجر خواهد شد که اکنون شاهد هستیم.
وی افزود: بهتر است به جای جدال بیهوده و بیحاصل بر سر دولتی یا شبهدولتی بودن مدارس خاصی مانند سمپاد، نمونه دولتی و… یا منطقی و عادلانه بودن سهم آنان از رتبههای برتر در کنکور، در تبیین درست مساله به این نکته هدایت شویم که اگر چیزی قریب به ۸۰درصد از جمعیت دانشآموزی ما، اعم از شهری و روستایی در مدارس عادی دولتی درس میخوانند چرا باید سهم واقعی آنها از سبد پذیرش دانشگاههای سرآمد دولتی، صفر یا نزدیک به صفر باشد؟ این جداسازی چنان دقیق اتفاق افتاده است که ۸۰درصد بقیه، هیچکدام سزاوار درسخواندن در رشتههای برتر دانشگاههایی مثل تهران، شریف، شهید بهشتی و… نبوده و نیستند؟ دوباره تاکید میکنم دانشگاههای سرآمد دولتی زیرا پذیرش در دانشگاههایی مثل پیامنور، آزاد یا غیردولتیها نیازی به قبولی در آزمون و منت گذاشتن بر سر مردم ندارند، روغن ریختهای است که نذر امامزاده کنند.
معاون پیشین وزارت آموزشوپرورش تاکید کرد: بهتر است گناه را به گردن دو نوبته شدن کنکور، سهل و دشواری امتحانات نهایی دو سال پایانی دوره متوسطه یا امثال آن نیندازید. آموزشوپرورش همان روزی در هچل نابرابری افتاد که قرار شد از برنامه سوم توسعه به بعد، اعتبارات دولتی مربوط به بخش «سلامت» و «آموزش» نوعی یارانه اجتماعی محسوب شده تا به صورت هدفمند بین جامعه هدف توزیع و هزینه شود و دولت تنها در برابر طبقات پایین جامعه مکلف به تضمین و تامین آموزش باشد و طبقات بالا باید خودشان تامینکننده آموزش فرزندان باشند. کاری که به اسم عدالت انجام شد در واقع یکی از ناعادلانهترین سیاستها در بخش استراتژی توسعه بود.
سحرخیز همچنین افزود: امروزه حتی کشورهای لیبرال و نئولیبرال نیز به ندرت چنین کاری را با مردم خود کرده و آموزش و سلامت آنها را به مناسبات بازار میسپارند. اتفاقی که شوربختانه باعث شد بین میزان دسترسی به آموزش باکیفیت و میزان پولی که خانوادهها خرج آموزش میکنند، همبستگی مثبت و معناداری حاکم باشد. اکنون آموزش برای خانوارهای فقیر و گروههای کمتوان و ضعیف درآمدی تنها یک کالای لوکس و لاکچری محسوب شده که هیچ اولویتی در لیست هزینهها ندارد. در کشور تورمزده ایران که بیشتر خانوادهها در تامین هزینه خوراک و مسکن خود ماندهاند، طبیعی است حتی یک پول سیاه یا یک پاپاسی برای خرج کردن در کنکور، کلاسهای فوقبرنامه، دسترسی به کتابهای کمکدرسی یا انواعی از آزمونهای آزمایشی در اختیار نداشته باشند اما در عوض یک یا دو دهک بالای درآمدی جامعه قادر است گاهی تا ۹۰درصد از اندوخته خود را خرج چیزهایی مثل تفریح، سرگرمی، سفر یا سایر کالا و خدماتی کند که دیگران حتی خواب آن را نمیبینند. سحرخیز در ادامه گفت: شاید تنها جایی که همزمان با حوزه بهداشت و سلامت برای جبران ناترازیهای دولت در بودجه مجبور است تاوان سنگینی را بپردازد، آموزشوپرورش است. به طوری که براساس اطلاعات ارائه شده از سوی یونسکو و بانک جهانی، ایران که در فاصله سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۹ برای هر دانشآموز چیزی حدود۶۰۰ دلار هزینه میکرد پس از خروج آمریکا از برجام، آن را در این سالها به کمتر از نصف کاهش داده است. در حالی که همسایه ما ترکیه برای هر دانشآموز خود، شش برابر ایران خرج میکند.
او همچنین تاکید کرد: براساس آمار مرکز پژوهشهای مجلس در سال ۱۳۹۷ سهم هزینههای مربوط به آموزش از کل هزینههای خانوار، چیزی حدود ۷۲/۴ درصد بوده است که این سهم در سال ۱۴۰۲ درپی تشدید تحریمها و شعلهور شدن آثار تورمی آن به کمتر از یکدرصد کاهش یافته است؛ یعنی کاهش قدرت اقتصادی خانوادهها سبب شده است تمامی درآمد خانوار خرج خورد و خوراک یا دیگر هزینههای ضروری مثل اجارهبها شود.
سحرخیز در پایان گفت: بنابراین خطاست اگر تمامی گناه را بر گردن تاثیر قطعی سوابق تحصیلی، نوع برگزاری کنکور، تراکم کلاسهای درس، روشهای یادگیری و توانمندی معلمان بیندازیم! به آقای رییسجمهور هم میگویم که اگر تمامی این چهار سال را صرف نشست با مدیران آموزشوپرورش کند تا به اصل ماجرا رجوع نکند، ارجاع مردم به عدالت آموزشی دستاوردی نخواهد داشت. فقر آموزشی ریشه در فقر اقتصادی خانوارها دارد.
بحران در آموزشوپرورش
محمدرضا نیکنژاد، کارشناس آموزش نیز به «جهانصنعت» گفت: آموزش رسمی در بحران قرار گرفته، یکی از آنها این است که امروزه شبکههای اجتماعی جای آموزش رسمی را گرفته است. ما از آموزش انتظار داریم که در نهایت به کمک آن دانشآموز به یک شغل برسد اما امروزه دانشآموز چنین فکری را ندارد بلکه دوست دارد ببیند آموزشی که میگیرد چه گرهای از زندگی امروز و فردایش باز میکند، این در حالی است که در شرایط کنونی آموزش رسمی گرهای از زندگی کنونی و آینده بچهها باز نمیکند. بنابراین بچهها فکر میکنند که چرا کار بیهودهای انجام بدهند و درس بخوانند، آنها امروزه احساس میکنند آموزشهای غیررسمی که از فضای مجازی دریافت میکنند بیشتر به کارشان میآید تا آموزش در مدرسه.
وی افزود: در دوره کرونا یک تجربه جهانی اتفاق افتاد. همه جهان به این نتیجه رسیدند که برخلاف برخی قدرتهای اقتصادی آموزش مجازی اتفاق خوبی نیست چراکه آموزش یک فرآیند انسانی است و ارتباطات انسانی در آن مهم است. حالا همه هشدار میدهند آموزش نباید به شکل مجازی باشد اما متاسفانه ما از امروز در حال دورخیز کردن برای آموزش مجازی در سال تحصیلی پیشرو هستیم. برخی فکر میکنند آموزش مجازی صرفهجویی است چراکه مثلا وقتی دانشآموز در خانه نشسته است هزینه تحصیل کاهش پیدا میکند و این اشتباه است. آماری که اعلام میکنم برای دوره کروناست. در سال ۱۳۸۹ حدود ۸۴درصد خانوادهها دسترسی به اینترنت داشتند، یعنی ۱۶درصد دسترسی نداشتند، این ۱۶درصد برای جمعیت ما عدد بزرگی میشود. ضریب نفوذ اینترنت در سال ۱۳۹۹ در ۱۷استان کمتر از میانگین کشوری بوده است، یعنی ۱۷استان دسترسی مناسبی به اینترنت نداشتند مانند استانهای سیستانوبلوچستان، کرمان و کردستان. حدود ۲۷درصد از دهکهای کم درآمد به اینترنت دسترسی نداشتند، حتی میان پردرآمدها هم حدود ۶درصد به اینترنت دسترسی نداشتند. همه اینها را همراه با اختلال اینترنت کنار هم بگذارید، نشان میدهد آموزش نباید مجازی باشد. دانشآموزانی که در دوره کرونا دوره ابتدایی را میگذراندن هنوز هم خواندن و نوشتن بلد نیستند. این مساله فقط مخصوص ایران نیست اما در ایران به شدت زیاد است.
این کارشناس آموزش بیان کرد: مهارت عمومی خواندن در دوره کرونا در آلمان یکسوم کاهش پیدا کرد و در آمریکا با کاهش ۳۲درصدی مواجه شد. تازه این جوامع پرچمدار اینترنت و فناوری هستند، نه مانند کشور ما که کلی مشکلات اینترنتی دارد. دوران کرونا نابرابری اجتماعی و آموزشی را به شدت افزایش داد. خانوادههایی که پول دارند کمی توانستند به کودکان خودشان کمک کنند اما بخش زیادی از خانوادهها چنین توانایی را ندارند، برای همین دهکهای پردرآمد، دانشگاههای خوب را گرفتهاند. باز هم تکرار میکنم همه کارشناسان معتقدند آموزش مجازی آموزش مناسبی نیست.
او ادامه داد: نقدی که به دوره آقای روحانی برمیگردد تعدیل نیرو بود. آن روزها با یک محاسبه خیلی ساده تعدیل نیرو کردند، در حالی که در محاسبات، نیروی ستادی نباید محاسبه شود که تعدادشان هم حدود ۳۰۰هزار نفر است. نیروهای مدرسه از ۶۰۰هزار نفر بیشتر نمیشود که از این تعداد بخشی از آنها ناظم و مدیر هم هستند، تعداد معلمهای ما شاید به ۴۵۰هزار نفر برسد. با این وضعیت در سال ۱۴۰۱ – ۱۴۰۰ در دوره دبستان به ازای هر معلم ۴/۳۳دانشآموز داشتیم. در سطح جهانی این آمار ۲۳دانشآموز است، همین نسبت برای کشورهای پر درآمد یک به ۱۸ است. این در حالی است که در استان تهران این نسبت (تعداد دانشآموز به یک معلم) ۶۷/۴۹دانشآموز است، در قم ۷۵/۴۴ و در اصفهان ۹۸/۴۴دانشآموز است، یعنی ما به شدت با کمبود معلم مواجه هستیم. نیکنژاد بیان کرد: امروزه بازنشستهها از سر ناچاری تدریس میکنند. سال گذشته برای معلم ۸۰ ساله پیام فرستادهاند که سر کار برگردد، اگر هم تدارکی دیدهاند به این شکل تدارک دیدهاند، تغییر رسته میدهند یعنی بهکسیکه راننده تاکسی بوده و ۱۵ سال قبل حقالتدریس داشته پیام دادهاند که برگرد و تدریس کن. همین آقای دکتر بطحایی قبلا مصاحبه کرد و گفت من متاسفم از اینکه معلمی که فقط معلمی کند، نداریم. حداقل در معلمهای مرد این شکلی است، یا باید در اسنپ کارکنند یا در بنگاه املاک. او ادامه داد: چند سال قبل برای جذب معلم آزمون استخدامی برگزار شد، میان مردها که حدود ۵۰۰نفر اعلام نیاز کرده بودند فقط ۲۰۰نفر ثبتنام کردند، یعنی حدود ۳۰۰نفر ثبتنام نکردند چرا باید این روزگار برای معلمی ایجاد شود که کسی برای معلمی ثبتنام نمیکند. کمبود معلم امروز بحران بزرگ آموزشوپرورش است که با روشهای مختلف میخواهند جبرانش میکنند.