چینستیزی یعنی چه آقای بروجردی
یکم– سیاست خارجی جمهوری اسلامی مطابق نص صریح قانون اساسی «نه شرقی، نه غربی» است. این بخش از قانون اساسی بر سر در وزارت امور خارجه نیز حک شده و نشان میدهد که برای نظام یک امر اجتنابناپذیر است. خب حالا مگر چه اتفاقی افتاده است؟ به نظر میرسد با پویش زمان و در یک فرآیند نسبتا پوشیده سیاست خارجی ایران از تعادل خارج شده و به سمت شرق گرایش پیدا کرده است.
دوم– این ادعای بزرگی است، آیا نشانههای آشکاری برای این ادعا وجود دارد؟ بله. همه مردان و زنانی که در دهه۶۰ دانشآموز بودند و نیز شهروندان ایرانی یادشان هست که هر روز صبح در مدرسهها مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی میگفتند اما به مرور مرگ بر شوروی حذف شد. چرا چنین اتفاق بزرگی هرگز در کانون توجه قرار نگرفت؟
سوم– البته آنچه در بالا نگاشته شد دلیل خوبی برای اثبات عدم تعادل در سیاست خارجی است اما میتوانید نمونه دیگری را مثال بیاورید؟ بله. انعقاد قراردادهای نیمهپنهان ۲۰ و ۲۵ساله با روسیه و چین به عنوان شرکای استراتژیک و دوری ابدی از غرب را میتوان برای اثبات ادعا آورد.
چهارم– آیا انعقاد قرارداد با دو کشور یادشده مشکل دارد؟ شاید اگر ماهیت قراردادهای راهبردی در دسترس مردم و کارشناسان قرار گیرد و نقدهای کارشناسی بر آنها اعمال و تصحیح شود، میشد گفت مشکلزا هستند یا نه.
پنجم– چیزی که شما نوشتید از سوی علاءالدین بروجردی از سیاستمداران ایرانی که گویا ریاست هیات دولتی ایران و چین را در اختیار دارد به عنوان «چینستیزی و روسیهستیزی معرفی شده» و وی گفته است که نباید روسیهستیز و چینستیزی در ایران مرسوم شود. آیا وی حق دارد منتقدان را نهی کند؟ به نظر نمیرسد فردی در اندازههای حتی بالاتر از وی نیز حق داشته باشد انتقاد از رفتارهای رهبران روسیه و چین را نهی کند و آن را روسیهستیزی بنامد.