وقتی ثروت ملی میسوزد

هستی عبادی– هر سال با نزدیک شدن به فصل زمستان، دوباره صدای زنگ خطر کمبود انرژی در کشور بلند شده و نگاهها به سمت یکی از منابع عظیم و دستنخورده ایران معطوف میشود؛ گازهای همراه نفت یا همان گازهای مشعل. این منابع که سالانه میلیاردها مترمکعب از آنها بیهدف سوزانده میشود، هم از نظر اقتصادی و هم از منظر محیطزیستی، ثروتی پنهان به شمار میآیند. با این حال روند جمعآوری آنها در ایران، برخلاف شعارها و وعدهها، همچنان با کندی پیش میرود و همین مساله پرسشی اساسی را پیش میکشد که چرا چنین فرصت طلایی در کشوری با بحرانهای مزمن گاز، بلااستفاده باقی مانده است؟ آیا مشکل نبود فناوری است یا آنگونه که برخی گزارشها و کارشناسان تاکید دارند، باید ریشه را در ضعف مدیریت و کمبود منابع مالی جستوجو کرد؟
مرور گزارشهای رسمی و بررسی پروژههای در حال اجرا، گویای آن است که فناوری مورد نیاز برای جمعآوری گازهای فلر، دستکم در سطح مورد نیاز ایران، وجود دارد و حتی بخشی از آن از سوی شرکتهای داخلی و دانشبنیان تامین شده است. تجربههایی نظیر پروژه جمعآوری گازهای همراه در میدان مارون۶ نشان دادهاند که میتوان با تکیه بر توان داخل، این طرحها را پیش برد. از سوی دیگر، طرحهایی همچون توسعه پالایشگاه بیدبلند خلیجفارس نیز که عمدتا توسط بخش خصوصی اجرا شدهاند، پیشرفت ملموسی داشتهاند و میزان جمعآوری گاز را به طور قابل توجهی افزایش دادهاند. این شواهد برخلاف ادعای برخی مدیران دولتی نشان میدهد که کمبود فناوری، دلیل اصلی عقبماندگی در این حوزه نیست.
گزارشهای نظارتی ازجمله گزارش کمیسیون انرژی مجلس به روشنی از ضعف در برنامهریزی، کمتوجهی به اقتصاد پروژه و ناتوانی در تامین منابع مالی برای اجرا و بهرهبرداری از این طرحها را مطرح میکند. از آنجا که گازهای همراه نفت، به دلایل مختلف ازجمله پراکندگی جغرافیایی، نیاز به زیرساختهای انتقال و بازده پایین در کوتاهمدت، معمولا مورد بیمهری شرکتهای بهرهبردار قرار میگیرند، در نتیجه این شرکتها ترجیح میدهند منابع خود را به پروژههایی اختصاص دهند که نرخ بازگشت سرمایه بالاتری دارند، مانند توسعه میادین نفتی یا پروژههای صادراتی. در چنین شرایطی، اگر دولت سازوکارهای اقتصادی مناسب، مانند تضمین خرید گاز، پرداخت یارانه یا مشوقهای مالی ارائه نکند، بخش خصوصی نیز تمایلی برای ورود به این پروژهها نخواهد داشت.
از سوی دیگر، مدیریت پروژهها در سطح حاکمیتی نیز با مشکلات متعددی مواجه بوده است. نهتنها قانونگذاری موثر و الزامآور در این حوزه یا بسیار دیرهنگام بوده یا به درستی اجرا نشده، بلکه حتی در مواردی ترکفعل مدیران دولتی نیز مستند شده است. این مشکلات ساختاری باعث شده بخش زیادی از پروژههای تعریفشده، در مرحله اجرا با توقف یا تاخیر مواجه شوند. در واقع، برخلاف ادعای دولتمردان که مساله را به نبود فناوری تقلیل میدهند، مسالهای عمیقتر در پس این بحران نهفته است که بنا به گفته کارشناسان نشات گرفته از انگیزه اقتصادی کافی، نبود نظارت موثر و همچنین عدم شفافیت در فرآیندهای تصمیمگیری و تخصیص منابع است.
جالب آنکه همزمان با تاکید مکرر مقامات بر لزوم صرفهجویی انرژی در زمستان، هنوز میلیونها مترمکعب گاز در میادین جنوب کشور بدون استفاده سوزانده میشود. این در حالی است که همان گاز میتوانست با هزینهای نهچندان بالا به سوخت جایگزین برای نیروگاهها، خوراک صنایع پتروشیمی یا حتی گاز مورد نیاز در فصل سرد تبدیل شود. واقعیت تلخ اینجاست در حالی که در بسیاری از کشورها سیاستگذاران با ایجاد چارچوبهای اقتصادی شفاف، این گازها را به ثروت بدل کردهاند، در ایران گاه حتی پروژههای مرتبط با جمعآوری این منابع نیز قربانی تغییرات مدیریتی، بوروکراسی سنگین و بیتوجهی به اولویتبندیهای بلندمدت شدهاند.
وقتی ثروت ملی خاکستر میشود
رضا سپهوند، عضو کمیسیون انرژی در گفتوگو با «جهانصنعت» درباره مساله جمعآوری گازهای مشعل تاکید کرد: اگرچه اقدامات ارزشمندی صورت گرفته و گامهایی مثبت برداشته شده است اما باید اذعان داشت که سرعت اجرای این طرحها رضایتبخش نیست. دلیل اصلی این کندی را میتوان در نیاز مبرم این حوزه به سرمایهگذاری جستوجو کرد. مذاکراتی با بخشهای مختلف صورت گرفته و همکاریهایی در جریان بوده اما واقعیت آن است که هنوز تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله داریم. پیشبینیها حاکی از آن است که در چند سال آینده، فرآیند جمعآوری کامل گازهای مشعل به سرانجام خواهد رسید.
وی افزود: به نظر میرسد مشکل نه در نبود فناوری است و نه در ناتوانی فنی چراکه همین امروز پروژههای کلانی همچون فشارافزایی در پارس جنوبی با بهرهگیری از ظرفیتهای داخلی در حال انجام است. بنابراین شاید بتوان راهحلی در قالب تشکیل یک کنسرسیوم تخصصی و مشترک جست. چنین نهادی با تجمیع سرمایه، دانش فنی و هماهنگی اجرایی، میتواند روند پروژهها را تسریع ببخشد و بهرهوری را افزایش دهد.
سپهوند تاکید کرد: بیتردید گازهای مشعل اگر به درستی جمعآوری و مدیریت شوند، نهتنها از هدررفت منابع جلوگیری میشود، بلکه میتوان از آنها در تولید محصولات متنوع بهره برد و منافعی سرشار را نصیب کشور کرد.
لجاجت سیاسی گاز را میسوزاند
حسن مرادی، کارشناس انرژی هم در این رابطه به «جهانصنعت» میگوید: بحث جمعآوری گازهای فلر یکی از مسائل بسیار مهم در حوزه انرژی و مدیریت بهینه آن است. تردیدی نیست گازهایی که به عنوان گاز فلر یا همان گاز ترش شناخته میشوند، در صورت استفاده نشدن مناسب یا تصفیه نشدن، میتوانند موجب خسارتهای جدی به تجهیزات و محیط زیست شوند، به همین دلیل باید تصفیه یا لاجرم سوزانده شوند.
او اضافه میکند: در بسیاری از کشورهای پیشرفته که در این حوزه به بلوغ صنعتی رسیدهاند، این مساله حل شده و با سرمایهگذاریهای کلان، بازیافت و استحصال این گازها در دستور کار قرار گرفته اما در کشور ما، گاز فلر همواره با خاطرهای تلخ همراه بوده؛ خاطرهای که میلیاردها تومان خسارت به بیتالمال وارد کرده است. متاسفانه این خسارات نتیجه سوءمدیریت، بیتجربگی برخی مسوولان و درگیریها و لجبازیهای سیاسی دو جناح بوده که فاجعهای بزرگ را رقم زده است.
این کارشناس انرژی میگوید: واضح است که در جریان برخی قراردادها، احتمالا تخلفاتی مانند دریافت رشوه یا منافع شخصی نیز رخ داده باشد اما آیا این توجیه مناسبی برای زیر سوال بردن و لغو کامل یک قرارداد ملی است؟ متاسفانه همین اتفاق افتاد، نهتنها گازها بازیابی نشدند، بلکه خسارتهای پیشبینیشده در قرارداد، ازجمله از دست رفتن چند ساختمان گرانقیمت شرکت ملی نفت، باعث شد تا میلیاردها دلار از بیتالمال صرف پرداخت غرامت شود. در حالی که حتی اگر در میانه راه، روند اصلاح میشد، ممکن بود طرف مقابل، به دلیل منافع بلندمدت با ما همراهی کند.
مرادی با بیان اینکه بازیابی گاز فلر نیازمند فناوری پیشرفته و سرمایهگذاری گسترده است، تاکید کرد: در مورد اینکه آیا کمبود فناوری عامل اصلی عقبماندگی ما است، معتقدم عامل اصلی کمبود سرمایهگذاری مناسب بوده است. بهرهگیری از این پتانسیل نیاز به برنامهریزی دقیق، طراحی علمی و اراده مالی دارد.
او در پاسخ به این سوال که آیا گاز فلر در سبد انرژی کشور تاثیر دارد یا نه؟ میگوید: پاسخ من قطعا مثبت است. بارها به عنوان کارشناس انرژی هشدار دادهام که باید به یک رویکرد چندبعدی (مولتیاپروچ) در مدیریت انرژی متوسل شویم، به این معنا که همه عوامل و ظرفیتها را باید بررسی کرد و در کنار هم دید.
نماینده پیشین مجلس افزود: برای مثال اگر دولت جایگزینی مناسب برای ۲۵میلیون بخاری غیراستاندارد موجود در کشور فراهم میکرد، طرحی که از دولت دهم آغاز شد و دولتهای بعدی نیز باید ادامه میدادند، امروز بخشی از مشکل اتلاف انرژی حل شده بود. باید به استفاده هوشمندانه از منابع آب نیز توجه کرد. اگر قرار است از آب دریا برای مصرف شهری استفاده کنیم، میتوان خروجی سدها را به منظور تولید برق آبی حفظ و از آبشیرینکنها برای تامین آب شرب استفاده کرد. این خود موجب صرفهجویی چشمگیر میشود.
ناوگان فرسوده حملونقل، چه شهری و چه جادهای نیز باید با سرعت جایگزین شود. نمیتوان با کامیونهایی که ۶۰سال از عمرشان میگذرد، به بهرهوری انرژی امید داشت.
مرادی یادآوری کرد: حدود ۲۵سال پیش بر لزوم جایگزینی چراغهای رشتهای با LED و SMD تاکید داشتم و حتی از جیب خود برای تبلیغ این موضوع هزینه کردم. خوشبختانه اکنون با وجود توسعه مناطق شهری، مصرف انرژی در حوزه روشنایی کاهش یافته است. در نهایت باور من این است که برای حل این بحران، باید از تمام ابزارها، راهکارها و ظرفیتهای ممکن استفاده کنیم. اتکا به یک راهحل واحد، خطایی راهبردی است. گاز فلر تنها یکی از شاخصهای متعدد در مدیریت انرژی است. به عنوان نمونه، سه روز پیش بخشنامهای به آقای پزشکیان ارائه کردم و پیشنهاد دادم در فصل تابستان، پوشیدن کت در ادارات ممنوع شود. این پیشنهاد در ظاهر ساده است اما در ژاپن، چنین اقدام کوچکی منجر به صرفهجویی ۲۰میلیارد دلاری شد، صرفا به خاطر کاهش مصرف انرژی در تهویه مطبوع. پس مجموعه این اقدامات کوچک و بزرگ میتواند ما را از بحرانهای بزرگ بیرون بیاورد. امیدوارم با افزایش بارشها و مدیریت صحیح منابع، در سالهای آینده کمترین چالش را در حوزه انرژی تجربه کنیم.
با جمعبندی دیدگاه کارشناسان در پاسخ به این پرسش که چرا ایران با وجود برخورداری از یکی از بزرگترین منابع نفت و گاز جهان، هنوز نتوانسته به طور کامل از گازهای همراه نفت بهرهبرداری کند، میتوان به این نتیجه رسید بیش از آنکه در قلمرو تکنولوژی و دانش فنی جستوجو شود، باید در حوزه سیاستگذاری اقتصادی، اولویتبندیهای مدیریتی و ناتوانی در تامین منابع مالی پاسخ داده شود. اگر تا پیش از این، گازهای مشعل نمادی از هدررفت انرژی تلقی میشدند، امروز آنها نمادی روشن از یک بیماری ساختاری در حکمرانی انرژی کشور هستند؛ بیماریای که بدون جراحی عمیق در ساختار مدیریت و اقتصاد انرژی درمانپذیر نخواهد بود.