بهینه‌سازی مصرف سوخت در ایران:

وعده‌های بی‌انتها، واقعیت‌های فرسوده

فرزین سوادکوهی
کدخبر: 554695
هینه‌سازی مصرف سوخت در ایران با وجود وعده‌های مکرر و طرح‌های فراوان، به دلیل ناکارآمدی در اجرای برنامه‌ها و مشکلات ساختاری، همچنان با چالش‌هایی جدی مواجه است.
وعده‌های بی‌انتها، واقعیت‌های فرسوده

فرزین سوادکوهی– در دهه۸۰، وعده داده شد سالانه ۲۰۰‌هزار خودروی فرسوده از رده خارج شود. هدف این بود که مصرف سوخت کاهش یابد و آلودگی هوا کنترل شود اما در عمل کمتر از نیمی از این هدف محقق شد. در سال۱۳۹۳هم دولت یازدهم وعده‌ای جسورانه داد و آن اینکه تا سال۱۴۰۰، مصرف سوخت خودروهای سبک باید ۵۰‌درصد کاهش پیدا کند اما این وعده هم هرگز رنگ واقعیت به خود ندید. کمبود منابع مالی و ناتوانی خودروسازان باعث شد طرح به‌تدریج زمینگیر شود و خودروهای فرسوده همچنان در خیابان‌ها باقی بمانند.

گزارش‌های رسمی نشان داد که در پایان سال۱۴۰۰، شدت مصرف انرژی ایران همچنان حدود سه برابر میانگین جهانی است.

بیش از دو دهه است که مسوولان از لزوم «بهینه‌سازی مصرف سوخت» و «اسقاط خودروهای فرسوده» سخن می‌گویند. طرح‌های رنگارنگ، سازمان‌های عریض و طویل و بودجه‌های میلیاردی همه روی کاغذ زیبا به‌نظر می‌رسند اما در میدان عمل، نه مصرف سوخت کاهش یافته و نه هوای شهرها پاک‌تر شده است. روایت این گزارش، مرور وعده‌هایی است که داده شدند اما هیچ‌گاه به سرانجام نرسیدند.

با روی کار آمدن دولت سیزدهم، بار دیگر از طرحی بزرگ سخن گفته شد. در شهریور۱۴۰۱ قرار شد با اجرای طرح جایگزینی خودروهای فرسوده، خودروهای نو در عرض ۹۰روز به متقاضیان تحویل داده شوند اما این وعده هم روی کاغذ باقی ماند. بسیاری از مردم بیش از پنج‌ماه در انتظار ماندند و حتی برخی هنوز نتوانسته‌اند مراحل پرداخت یا تحویل خودرو را کامل کنند.

سال۱۴۰۲ هم با یک حاشیه مهم همراه بود: انتقال سامانه مدیریت طرح از وزارت راه به وزارت صمت. سامانه قبلی از بهمن۱۴۰۱ مسدود شد و سامانه جدید با تاخیر در فروردین۱۴۰۲ راه افتاد. در این مدت مدارک بسیاری از متقاضیان ناقص یا گم شد. نتیجه چه بود؟ توقف چندماهه در طرحی که قرار بود با «سرعت» پیش برود.

امروز در سال۱۴۰۴، مسوولان همچنان وعده می‌دهند که روند اسقاط و جایگزینی «سرعت بیشتری خواهد گرفت» اما گزارش‌های میدانی و روایت مردم نشان می‌دهد که مشکلات سامانه‌ها، معطلی‌های طولانی و تاخیر در تحویل خودرو همچنان ادامه دارد.

یادمان نرفته که در سال۱۴۰۲ مدیر فروش ایران‌خودرو گفت که میانگین زمان از ارسال پیامک اسقاط تا تحویل خودرو حدود ۵ماه طول می‌کشد اما هرگز این راحتی را مردم احساس نکردند.

رییس ستاد نوسازی ناوگان حمل‌ونقل هم اظهار کرد که انتقال سامانه به وزارت صمت باعث وقفه در اجرای طرح شد، اما از فروردین۱۴۰۲ سامانه جدید راه‌اندازی شده.

مردم اما روایت دیگری دارند. برخی از آنها می‌گویند خودروی فرسوده‌ام را اسقاط کردم، برنده قرعه‌کشی هم شدم اما ماه‌هاست امکان واریز پول ندارم چون درگاه پرداخت برایم باز نشده.

یا مثلا گفته‌اند: قرار بود ظرف سه‌ماه خودروی جدید تحویل دهند، الان شش‌ماه گذشته و هیچ خبری نیست.

یا در گزارش‌های مردمی گفته شده نه‌تنها سوخت کم نشده بلکه هزینه‌هایمان چند برابر شده و هنوز خودرو نداریم.

این تضاد میان روایت رسمی و واقعیت اجتماعی، یکی از دلایل اصلی فرسایش اعتماد عمومی است.

اما پیامدهای اهمال و ناکارآمدی چیست؟ این ناکامی‌ها تنها به‌معنای تاخیر در تحویل خودرو نیست. تبعات آن گسترده‌تر از این حرف‌هاست.

از هدررفت منابع ملی بگیر تا مخاطرات زیست‌محیطی و تا بی‌اعتمادی مردم. میلیاردها لیتر بنزین و گازوئیل به جای صرفه‌جویی، در خودروهای فرسوده دود می‌شوند.

تهران، مشهد، اصفهان و اهواز هر سال با بحران شدید آلودگی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. بخش بزرگی از این آلودگی ناشی از خودروهای فرسوده و مصرف بالای سوخت است.

به‌دلیل مصرف بی‌رویه، ایران در مقاطعی مجبور به واردات بنزین شده؛ موضوعی که با وجود ذخایر عظیم انرژی، نشانه‌ای آشکار از سوءمدیریت است.

بی‌اعتمادی اجتماعی درست همینجاست که مزیدی بر علت می‌شود. وقتی وعده‌های مکرر بی‌سرانجام می‌مانند، مردم دیگر باور نمی‌کنند که اصلاحی در راه باشد.

پرسش اما اینجاست که واقعا چرا ناکام مانده‌ایم؟ وقتی انرژی تقریبا رایگان است، انگیزه‌ای برای صرفه‌جویی باقی نمی‌ماند. بنابراین یارانه‌های سنگین سوخت اقتصاد ناسور شده امروز کشور را خواهد آزرد.

خودروسازی ناکارآمد هم یک ماجرای تاسف‌بار است. تولید خودروهای پرمصرف و آلاینده همچنان ادامه دارد. هیچ فشار واقعی برای اصلاح صنعت وجود ندارد.

ساختارهای موازی و ناکارآمد هم که همیشه مشکل‌ساز بوده است. سازمان‌ها و ستادهای متعدد بدون هماهنگی و پاسخگویی به کار خود مشغولند.

غلبه تبلیغات بر عمل هم به‌طور مرتب از سوی جامعه هدف احساس می‌شود. بنابراین جای تعجب نیست که طرح‌ها بیشتر در قالب همایش‌ها و وعده‌های رسانه‌ای مانده‌اند تا اجرا.

راه برون‌رفت از شعار تا عمل این است که اگر قرار باشد تغییری واقعی رخ دهد، باید چند اصل رعایت شود. اول اینکه، اصلاح واقعی یارانه‌ها باید محقق شود. با طراحی هوشمند که فشار بر طبقات ضعیف وارد نکند اما مصرف بی‌رویه را کنترل کند.

دیگر اینکه الزام خودروسازان به استاندارد مصرف سوخت اجرایی شود. همچنین تولید خودروهای پرمصرف باید ممنوع یا جریمه‌دار شود.

تقویت حمل‌ونقل عمومی هم باید در دستور کار مسوولان قرار گیرد. توسعه مترو و اتوبوس‌های برقی یا کم‌مصرف تنها راه پایدار کاهش مصرف است.

شفافیت و پاسخگویی که به‌شدت جای خالی‌اش احساس می‌شود باید به ترتیبی روشن و مشخص قوام یابد. هر طرح باید جدول زمانی مشخص و قابل ارزیابی عمومی داشته باشد.

این باید‌ها باید در فرهنگ‌سازی هم اعمال شود چراکه مشارکت مردم تنها وقتی ممکن است که بدانند چرا صرفه‌جویی مهم است و چه نتیجه‌ای دارد. ایران سال‌هاست درگیر بهینه‌سازی مصرف سوخت است اما نتیجه این همه تلاش و هزینه، چیزی جز وعده‌های بی‌انتها و واقعیت‌های فرسوده نبوده است. خودروهای دودزا همچنان در خیابان‌ها جولان می‌دهند، شدت مصرف انرژی سه برابر میانگین جهانی است و مردم هم از وعده‌های بی‌سرانجام خسته شده‌اند.

اگر قرار است این چرخه معیوب شکسته شود، باید از تبلیغات و شعار فاصله گرفت و وارد میدان عمل شد؛ وگرنه ماجرای بهینه‌سازی مصرف سوخت همچنان یکی از نمونه‌های کلاسیک سوءمدیریت در ایران باقی خواهد ماند.

منبع: نفت خبر

وب گردی