جهان‌صنعت دلایل خشک شدن تالاب‌ گاوخونی را بررسی کرد:

مرگ آرام رویای کویر

فاطمه عباسی
کدخبر: 569236
خشک شدن تالاب‌های ایران، به ویژه گاوخونی، ناشی از کمبود بارش و بهره‌برداری بی‌رویه انسان است و هشداری جدی برای آینده زیست‌بوم کشور به شمار می‌رود.
مرگ آرام رویای کویر

فاطمه عباسی– خشک شدن تالاب‌های ایران؛ از کمبود بارش تا بهره‌برداری بی‌رویه انسان هشداری جدی است که بی‌توجهی به آن تیشه‌ای بر ریشه زندگی و زیست‌بوم کشور می‌زند. گاوخونی دیگر آینه آسمان نیست. در بستر ترک‌خورده‌اش جز غبار و خاطره چیزی نمانده است. نیلوفرها خشکیده‌اند، پرنده‌ها کوچ کرده‌ و صدای باد، گویی نجوایی برای خداحافظی با روح آبیِ سرزمینی است که تشنه مانده. روستاییان می‌گویند بادی که از سمت تالاب می‌وزد، حالا بوی خاک سوخته می‌دهد. زمین‌ها ترک خورده، دام‌ها تلف شده و نان مردم با نمک و غبار آمیخته است. تالاب که خشک شود، زندگی هم آرام‌آرام از روستا رخت برمی‌بندد.

خشکی تالاب گاوخونی تنها مرگ یک پهنه آبی نیست بلکه نشانه خاموش شدن تدریجی زیست‌بوم مرکزی ایران است. از نابودی تنوع زیستی تا طوفان‌های نمک و مهاجرت‌های اجباری، وضعیت امروز این تالاب هشداری برای فردای همه ماست. برای بررسی کارشناسانه این فاجعه زیست‌محیطی به سراغ اسماعیل کهرم، کارشناس ارشد محیط‌زیست کشور رفتیم تا ابعاد مختلف و راه‌حل‌های احتمالی مواجهه با آن را شناسایی کنیم.

خشکی آسمان، خاموشی زمین

اسماعیل کهرم در خصوص علل و فرآیند این بحران گفت: «با کمال تاسف، امروز تمام تالاب‌ها و باتلاق‌های کشور ما در معرض خشک شدن قرار دارند. این پدیده چندین علت دارد و نمی‌توان آن را صرفا به یک عامل محدود دانست.»

او توضیح داد که ایران کشوری خشک و نیمه‌خشک بوده و میزان بارندگی در آن به‌طور طبیعی پایین‌تر از میانگین جهانی است. متوسط بارش در جهان حدود ۸۰۰ میلیمتر در سال بوده در حالی که این رقم در ایران تنها حدود ۲۴۰تا ۲۵۰میلیمتر است یعنی تقریبا یک‌سوم میانگین جهانی. روند کاهشی بارش در دهه‌های اخیر نیز این وضعیت را تشدید کرده و مناطقی چون گاوخونی و دریاچه ارومیه را به کانون‌های خشکسالی تبدیل کرده است. وی افزود: «از سوی دیگر گرمایش زمین موجب بی‌نظمی در الگوهای بارش جهانی شده است. در حالی که برخی مناطق مانند اروپای مرکزی و بخش‌هایی از غرب ایالات‌متحده با بارش‌های سیل‌آسا و بی‌سابقه روبه‌رو بوده، بخش‌های دیگر جهان مانند ایران با خشکی و کاهش نزولات آسمانی مواجه‌ هستند. این عدم توازن در توزیع بارش، نشانه‌ای از تغییرات عمیق اقلیمی در سطح کره زمین است.»

کهرم با اشاره به تحقیقات جدید افزود: «بررسی‌ها نشان می‌دهد حتی اگر شرایط اقلیمی در سال‌های آتی بهبود نسبی پیدا کند، بدون مدیریت صحیح منابع آب، تالاب‌ها و زیست‌بوم‌های ایران باز هم با تهدید مواجه خواهند بود. ما باید پیش از آنکه تالاب‌ها به‌طور کامل از بین بروند، اقدامات فوری و پایدار انجام دهیم.

حقابه‌ تالاب‌ها کجا می‌رود؟

او در خصوص نقش مدیریت نامناسب منابع آبی بیان کرد: «خشک شدن تالاب‌های کشور تنها نتیجه گرمایش جهانی نیست؛ ما خود نیز در این فرآیند نقش مخرب داشته‌ایم. در بسیاری از مناطق، آب تالاب‌ها برای مصارف کشاورزی و دامداری برداشت شده است. برای مثال، آب دریاچه پریشان تا ۴۰کیلومتر منتقل می‌شود تا نیازهای کشاورزی تامین شود، طبیعی است که در چنین شرایطی دریاچه خشک می‌شود.»

کهرم ادامه داد: «حقابه تالاب‌ها نیز در بسیاری از مناطق رعایت نمی‌شود. نمونه بارز آن دریاچه ارومیه است؛ جایی که رودخانه‌هایی چون باراندوزچای که باید آب را به دریاچه برسانند توسط کشاورزان و دامداران در مسیر برداشت می‌شوند. حتی محصولاتی که در ظاهر ارتباطی به منابع آبی این مناطق ندارند مانند تولید گوشت یا لبنیات برای رستوران‌های بزرگ کشور در واقع از همان حقابه‌های حیاتی استفاده می‌کنند. این موضوع نشان می‌دهد که علاوه بر گرمایش زمین، ما نیز با بهره‌برداری بی‌رویه و نادرست، تالاب‌هایمان را به این وضعیت رسانده‌ایم.»

او افزود: «تالاب داوودآباد در اراک نیز نمونه‌ای دیگر است.آب این تالاب برداشت و برای زراعت و دامداری استفاده شده است. اگر ما همین روند را ادامه دهیم، حتی تالاب‌هایی که امروز هنوز آب دارند، ظرف چند سال آینده به وضعیت گاوخونی دچار خواهند شد.

بی‌آبی و آغاز زنجیره بی‌پایان بحران‌ها

کهرم اظهار داشت که در کنار عوامل طبیعی و انسانی، کم‌توجهی تصمیم‌گیران نیز در این بحران نقش اساسی دارد. «سال‌ها پیش در جلساتی که با کشاورزان برگزار شد به جای محدودسازی برداشت آب به آنان گفته شد «بکنید، آب هست!»؛ یعنی حتی آخرین ذخایر زیرزمینی نیز به مصرف رسید. نتیجه چنین رویکردی همان است که امروز می‌بینیم؛ فرونشست زمین، نابودی تالاب‌ها و تهدید جدی منابع زیستی کشور.»

او یادآور شد: «خشک شدن تالاب‌ها صرفا از بین رفتن یک پهنه آبی نیست بلکه حذف زیست‌بوم‌های حیاتی است که تعادل اکولوژیکی را حفظ می‌کردند. خداوند در قرآن می‌فرماید: «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‌ءٍ حَیٍّ»- ما از آب، هر چیزی را زنده گردانیدیم. بی‌آبی، در حقیقت به معنای نابودی حیات است.»

کهرم افزود: «مهاجرت‌های گسترده، تغییر الگوی معیشت روستایی، افزایش گردوغبار، و تهدید مستقیم سلامت انسان‌ها در انتظار ماست. مفاهیمی چون «آبادانی» و «زندگی» بدون آب بی‌معنا می‌شوند. خشک شدن تالاب‌ها نخستین هشدار است؛ پس از آن، جنگل‌ها، مراتع و حتی سکونتگاه‌های انسانی در معرض خطر قرار خواهند گرفت.»

او تاکید کرد: «این بحران زنگ هشداری است برای کل کشور؛ اگر اقدامی فوری صورت نگیرد، پیامدهای آن فراتر از تالاب‌ها خواهد بود و همه زیست‌بوم‌های ایران را تهدید خواهد کرد.

بی‌توجهی به بحران آب؛ تیشه بر ریشه زندگانی

کهرم تصریح کرد: «اگرچه گرمایش جهانی پدیده‌ای اجتناب‌ناپذیر است اما سوءمدیریت منابع آبی و بی‌توجهی به حقابه تالاب‌ها، نقش تعیین‌کننده‌ای در وضعیت کنونی دارد. گاوخونی و سایر تالاب‌های ایران امروز هشداری زنده‌اند؛ هشدار از خشکی، از بی‌آبی، از تصمیم‌های انسانی که بدون نگاه به آینده گرفته شده است.»

وی افزود: «ما هنوز می‌توانیم با بازنگری در سیاست‌های سدسازی، اجرای دقیق حقابه تالاب‌ها، اصلاح الگوی کشت و بازگرداندن جریان طبیعی آب، بخشی از حیات را به این سرزمین بازگردانیم. اگر این اقدامات انجام نشود، پیامدها فراتر از از دست رفتن تالاب‌ها خواهد بود: افزایش مهاجرت‌های اجباری، نابودی پوشش گیاهی، از بین رفتن گونه‌های جانوری و حتی تهدید امنیت غذایی مناطق مرکزی ایران، تنها بخشی از آثار بلندمدت این بحران است.»

کهرم ادامه داد: «اگر آب بازگردد، پرنده‌ها دوباره به تالاب‌ها بازمی‌گردند، گیاهان جان دوباره می‌گیرند و مردم دوباره می‌توانند زندگی آرام‌تری داشته باشند اما اگر همین مسیر ادامه یابد، فردا حتی نام تالاب‌ها نیز در کتاب‌های درسی باقی نخواهد ماند و نسل‌های آینده تنها روایت خشک‌شدن این پهنه‌های آبی را خواهند شنید.»

وی گفت: «ما با بی‌توجهی به منابع حیاتی خود، خودمان تیشه بر ریشه حیات زده‌ایم و هر تاخیر بیشتر در اصلاح این روند، خسارات جبران‌ناپذیرتر خواهد شد.» او خاطرنشان کرد: «حفاظت از آب و تالاب‌ها نه فقط یک ضرورت محیط‌زیستی بلکه پیش‌شرط بقا و زندگی در ایران است. هر قطره آبی که از دست می‌رود نه‌تنها تالاب‌ها را تهدید می‌کند بلکه ریشه‌های زندگی را در سراسر این سرزمین می‌خشکاند. ما نه‌تنها قربانی تغییرات اقلیم شده‌ایم بلکه با تصمیم‌های نادرست، خود نیز تیشه به ریشه زیست‌بوم خویش زده‌ایم.»

حیات بشری در سایه حیات طبیعت

در پایان باید یادآور شد که خشک شدن تالاب‌ها به‌ویژه تالاب گاوخونی نه‌تنها یک فاجعه محیط‌زیستی است بلکه زنگ خطری جدی برای امنیت زیستی، اقتصادی و اجتماعی کشور به شمار می‌رود. این بحران نشان می‌دهد که عوامل طبیعی مانند خشکسالی و کاهش بارش و عوامل انسانی چون بهره‌برداری بی‌رویه از منابع آبی و مدیریت نادرست دست‌به‌دست هم داده‌اند تا اکوسیستم‌های حساس ایران در معرض تهدید قرار گیرند. اگر این روند ادامه یابد کاهش تنوع زیستی، نابودی پوشش گیاهی و مهاجرت‌های اجباری تنها بخشی از پیامدهای بلندمدت خواهند بود.

حقابه تالاب‌ها باید به عنوان یک اصل غیرقابل چشم‌پوشی در سیاستگذاری‌های کشاورزی و توسعه‌ای رعایت شود. بدون بازگرداندن جریان طبیعی آب و اصلاح الگوی کشت، تلاش‌ها برای احیای تالاب‌ها تنها جنبه نمایشی خواهد داشت و بحران‌های محیط‌زیستی تشدید می‌شوند. به عبارت دیگر نجات تالاب‌ها مستلزم برنامه‌ریزی بلندمدت، پایش دقیق منابع آب و همکاری فعال دولت، کشاورزان و جامعه محلی است.

این بحران همچنین پیامدهای اجتماعی و اقتصادی مهمی دارد. خشک شدن تالاب‌ها زندگی روستاییان را تهدید، معیشت دامداران و کشاورزان را مختل می‌کند و سلامت عمومی را در برابر گرد و غبار و آلودگی‌های محیطی به خطر می‌اندازد. علاوه بر این فرونشست زمین و از بین رفتن منابع آبی موجب افزایش هزینه‌های بازسازی و مدیریت بحران خواهد شد که فشار مضاعفی بر اقتصاد محلی و ملی وارد می‌کند.

در نهایت حفاظت از تالاب‌ها تنها یک اقدام محیط‌زیستی نیست بلکه شرط بقا و استمرار زندگی در مناطق مرکزی ایران است. هر تاخیر در اصلاح سیاست‌های آبی، تداوم برداشت غیرمجاز آب و بی‌توجهی به تغییرات اقلیمی، خسارات جبران‌ناپذیری بر زیست‌بوم و معیشت مردم وارد خواهد کرد. به همین دلیل اقدامات فوری، پایدار و جامع برای بازگرداندن جریان آب، احیای پوشش گیاهی و بازگرداندن تنوع زیستی ضروری و حیاتی است. تالاب‌ها می‌توانند دوباره آینه آبی کویر باشند اما تنها با مدیریت صحیح و اراده ملی، آینده‌ای روشن برای این اکوسیستم‌ها قابل تحقق است. امروز تالاب گاوخونی آینه‌ای از سرنوشت همه تالاب‌های ایران است اگر صدای خشکی آن شنیده نشود فردا نوبت بختگان، انزلی، پریشان و تمامی تالاب‌های زیبای کشور خواهد بود. حفظ این پهنه‌ها تنها وظیفه محیط‌بانان نیست بلکه مسوولیتی بزرگ است که بر دوش همه افراد از جمله مسوولان سنگینی می‌کند. در واقع نهادهای دولتی و محیط دوستان باید با ارائه برنامه‌های جامع از چنین فجایعی جلوگیری کنند.

وب گردی