مدیریت جامعه در پساجنگ

مهدیه بهارمست– تهران در روزهای پس از طوفان، لب به سکوت دوخته است؛ سکوتی که بیش از آنکه حامل آرامش باشد، تبلور نوعی بلاتکلیفی است. اگرچه عنوان «آتشبس» برای توقف جنگ بر زبان مسوولان و رسانهها جاری است اما به نظر میرسد این واژه بیشتر نقاب ابهامی است بر گسترهای از دغدغهها، زخمها و سوالهای بیپاسخ که جامعه را احاطه کرده است. از خیابانهای تهران تا سایر شهرهای کشور، نشانههای بازنگشتن زندگی به روال پیشین محسوس است. این نه فقط اشارتی به ویرانیها یا آسیبهای زیرساختی بلکه نشانهای از تزلزل عمیق در ساحتهای فرهنگی، اجتماعی و روانی است. در حال حاضر فضایی شکل گرفته که نه جنگ تمام شده، نه صلحی مطمئن برپا و نه خاطری آسوده در آستان خانهها موج میزند. سایه ترس از شعلهورشدن دوباره جنگ، در کنار تعلیق فعالیتهای اقتصادی، علمی و اداری، جامعه را در وضعیتی معلق فرو برده است. در حالی که مردم بیصبرانه در انتظار عادیشدن اقتصاد، صنایع، دانشگاهها و مشاغل هستند، پرسشی بنیادین در محافل عمومی بالا گرفته است: با این تجربه تلخ نفوذ، ترور و تهدید، امنیت فردا چه معنایی دارد و چشمانداز آینده از چه اتفاقى ممکن است رنگ اعتماد بگیرد؟ دکتر تقی آزادارمکی، جامعهشناس در گفتوگوی پیشرو با واقعبینی و دقتی علمی، لایههای پنهان و آشکار این برهه حساس را میکاود؛ از عدم بازگشت به وضعیت سابق تا بحران مشروعیت روایات رسانهای و شکافهای نوظهور اجتماعی. او معتقد است مدیریت فضای پساجنگ از جنس سکوت خفته نیست بلکه نیازمند بازبینی، نقد درونی و آشتی ملی است؛ از اهمیت تعامل پنج نیروی موثر بر افکار عمومی تا ضرورت داوری منصفانه و عمل به اصل «بخشش عمومی» برای عبور جامعه از لبه پرتگاه. این گزارش به روایت وی، چشماندازی از تاثیرات و تبعات اجتماعی، روانی و ساختاری آخرین بحران بر جامعه ایران پیشرو میگذارد: آیا در سایه استمرار محدودیتهاى اجتماعی میتوان سرانجام به طلوع امید رسید یا جامعه ایرانی محکوم به آن است که هرچه پیشتر رود، جز زخمی عمیقتر حاصل نشود؟
روزهاى پس از جنگ و بلاتکلیفی فراگیر
دکتر تقی آزادارمکی، جامعهشناس از روزهای پس از ۱۲روز جنگ به «جهانصنعت» گفت: روزهایی که اگرچه به ظاهر با آتشبسی شکننده مشخص شدهاند اما حسی از بلاتکلیفی و امتداد بحران در مدیریت عرصههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور مشهود است. ما ۱۲روز جنگ را پشت سر گذاشتیم و اکنون روزهایی از سکوت پس از جنگ را تجربه میکنیم. اگرچه این وضعیت را آتشبس مینامند اما در حقیقت همان سکوت و بلاتکلیفی است که بر مدیریت همه شئون سایه افکنده است.
وی افزود: شاید در اسرائیل نیز وضعیت مشابهی حاکم باشد، آیا این آتشبس ادامه خواهد یافت و به صلح منجر میشود یا چشماندازی از ادامه جنگ در پیش است؟ آثار و تبعات این وضعیت بر تمام عرصهها محسوس است؛ تهران هنوز به وضعیت طبیعی خود بازنگشته و سایر شهرها نیز شرایطی مشابه دارند. این در حالی است که با آغاز آتشبس و ادعای صلح پایدار، انتظار میرفت شرایط به روال سابق بازگردد اما بخش عمدهای از جامعه به شرایط پیشین بازنگشتهاند. ابعاد مدیریتی حوزههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور همچنان با این بلاتکلیفی روبهرو است.
امنیت، آینده و پرسشهای بیپاسخ افکار عمومی
در ادامه آزادارمکی بر این نکته پافشاری کرد که تفکر عمومی بیتغییر نمیماند. او تاکید کرد: قطعا باید تغییری در افکار مردم رخ داده باشد در غیراین صورت جامعه ما دچار توهم و عقبماندگی خواهد بود. پیش از این، ما در حالت انتظاری به سر میبردیم و تصور بروز جنگ را نداشتیم اما زمینههای وقوع چنین رویدادی فراهم بود تا آنکه جنگ اتفاق افتاد. وی در ادامه با طرح سه پرسش مهم، ابعاد نگرانیهای شکلگرفته را برشمرد و تشریح کرد: نخستین سوال این است که چرا رژیم صهیونیستی باید حمله کند و وقوع رویدادهایی همچون ترور فرماندهان و دانشمندان ایرانی چگونه ممکن شد؟ این میزان نفوذ غیرمنتظره، اکنون نقل محافل است. جامعه سوال میکند که چرا با وجود این همه توان، نیرو و هزینه، سیستم امنیت اطلاعات کشور نتوانسته مانع وقوع این حوادث شود؟ این پرسش اصلی است.
این جامعهشناس سپس به مساله فقدان آمادگی دفاعی کشور پرداخت و بیان کرد: پرسش دوم ناظر بر این است که چرا پس از یک یا دو روز نخست، آسمان ایران همچنان بدون پوشش و تدبیر لازم باقی ماند؟ سوال سوم این است که در آینده چه مسیری پیشروی ماست و به چه سویی باید حرکت کنیم؟ صلح قرار است با چه کسی و چگونه برقرار شود؟ با اسرائیل است یا با آمریکا؟ و خواستههای طرف مقابل در این توافق چیست؟
او همچنین ضمن اشاره به مطالبات عمومی برای بازگشت به روال عادی گفت: آغاز مجدد فعالیتهای نظام اداری، حوزه اقتصادی و صنعتی نیز اهمیت دارد. مردم انتظار دارند ادارات باز شوند، وضعیت دانشگاهها روشن شود و صنعت، مشاغل و کارخانهها به روال عادی بازگردند. این انتظارات عمومی جامعه است.
روایتهای ناقص رسانهها
آزادارمکی در پاسخ به پرسشی پیرامون نقش رسانهها و شبکههای اجتماعی در شکلدهی افکار عمومی، ضعفهای چشمگیرى را برجسته کرد و گفت: به دلیل محدودیت دسترسی به فضای مجازی، تحولات بزرگی به چشم نمیخورد. همانند گذشته افکار عمومی امکان جابهجایی آزادانه ندارد و نمیتوان این نقلوانتقال افکار را به وضوح مشاهده کرد. این محدودیت هم بر مشارکت و هم بر قضاوت عمومی اثر گذاشته بهطوری که برای من نیز ادامه رصد و پیگیری روندها دشوار شده است. وی افزود: اگر قرار باشد فضای مجازی آزاد شود و مردم به آن دسترسی پیدا کنند، آنگاه میتوان بهدرستی سنجید که جامعه واقعا چه دیدگاهی نسبتبه دشمن، اسرائیل، آمریکا، دولت و ساختار نظامی و فرماندهی جنگ دارد و چگونه آن را ارزیابی میکند.
در خصوص استمرار یا تشدید این محدودیتها، این جامعهشناس هشدار داد: اطمینانی ندارم در ادامه چه تصمیمى درباره استمرار محدودیتها گرفته مى شود اما به نظر من این رویه صحیح نیست زیرا میتواند فضا را سختتر و بحرانیتر کند. احتمالا از نظر مسوولان بیم آغاز مجدد جنگ وجود دارد و میخواهند مانع تکرار حوادث پیشین شوند و حوزههای مختلف را کنترل کنند. تصور آنها بر این است که هر آن ممکن است آتشبس شکسته و جنگی تازه شعلهور شود.
رسانه ملی و تداوم رویکرد ایدئولوژیک
در تحلیل عملکرد رسانههای داخلی و خارجی، آزادارمکى به صراحت از گسست میان رسانه ملی و جامعه مدنی اشاره کرد: رسانههای خارجی مسیر خود را میروند و به دنبال روایت فروپاشی هستند. رسانه ملی نیز رویکرد خاص ایدئولوژیک پیشین خود را ادامه میدهد و افراطیتر از گذشته رفتار میکند. متاسفانه تغییری در این رویکرد رخ نداده و رسانه ملی گمان میکند که مردم به واسطه تلاشهای آن ایستادگی کردهاند در حالی که چنین نگاهی درست نیست و این کنش جامعه مدنی است که موثر بوده است.
او با اشاره به حذف صدای منتقدان و روشنفکران هشدار داد: رسانه ملی صداوسیما جایگاهی برای جامعه مدنی قائل نیست و نمایندگان آن را به رسمیت نمیشناسد. افرادی مهم و اثرگذار در این عرصه نقشآفرینی کردهاند اما اجازه ورود به عرصه رسانه نمییابند حتی بیانیه آقای خاتمی که نقشی عمده دارد، خوانده نمیشود. روشنفکران، شعرا و نویسندگان بیرون از فضا ماندهاند و تکرار همان شعارها و روضههای قدیمی، بر زبان رسانه ملی جاری است که این امر اثر مخرب بر جامعه دارد.
وی در نهایت با اشاره به خطر نفوذ در رسانه افزود: این رویکرد رسانهای، بینش منفی جدیدی نسبت به رسانه خلق کرده. این روند برای کشور خطرناک است. اکنون رد پاى جاسوسها را نه در سپاه بلکه باید در رسانه نیز دنبال کرد. آنها هستند که مانع تغییر رویه در این حوزه هستند و نمیگذارند رسانه جان بگیرد.
نیروهای تاثیرگذار و افق بلندمدت
نگاه بلندمدت دکتر آزادارمکی بر پنج نیروی تاثیرگذار استوار است و او این پنج نیرو را چنین تشریح کرد: سیاستگذاران ایران، نمایندگان جامعه مدنی، نظامیان، بوروکراتها (دولت) و جامعه ایرانیان خارج از کشور. وى تشریح کرد: این پنج نیرو و نوع تعاملی که در آینده برقرار خواهند کرد، مسیر افکار عمومی را تعیین میکند.
این جامعهشناس ادامه داد: اگر مثلا ایرانیان خارج از کشور که بخش عمدهای از آنها معترض بودهاند، به رفتار گذشته خود بازگردند و نیرویی برای اعتراض پیدا کنند، وضعیت جامعه مثبت نخواهد بود. اگر سیاستمدارانی که اکنون وارد صحنه شدهاند، دوباره مورد اهانت و تحقیر قرار گیرند، شرایط مطلوب نخواهد بود.
وى افزود: اگر این پنج نیرو بتوانند بهصورت تعاملی فعالیت کنند، مسیر نسبتا مثبتی برای عبور از بحران حاصل خواهد شد اما در غیراین صورت، اگر هر یک از میدان کنار گذاشته شده یا مورد بیمهری قرار گیرند- همانگونه که رسانه ملی هماکنون چنین میکند- آنگاه جامعه با بحران انسجام و ظهور شکافهای متعدد روبهرو خواهد بود و وضعیت بحرانیتر خواهد شد.
توصیه پایانی: داوری عادلانه، گذشت ملی و احیای اعتماد عمومی
دکتر آزادارمکی ضمن بیان توصیههایی برای برونرفت از بازتولید بحرانها تصریح کرد: نخست اینکه باید در خصوص وقایع به وقوع پیوسته تحلیل شود یعنی به شخصیتها و نیروهای وفادار کشور اجازه داوری درباره حوادث داده شود تا همه حقایق بررسی گردد و صرفا بر طبل پیروزی مطلق کوبیده نشود و همچنین نباید همه را از خود راند. وى ادامه داد: اشکالاتی در روند جنگ وجود داشته است و هرچند نیاز به افشای عمومی نیست اما باید بررسی عمیق صورت بگیرد که متاسفانه تاکنون آغاز نشده و شاید اکنون هم دیر باشد. او در توصیه دوم خواستار تغییر رفتارهای آسیبزا توسط نهادهای دولتى شد و گفت: باید رفتارهایی که موجب آسیب به جامعه و ایجاد گسست و شکاف اجتماعی میشود اصلاح شوند. عمدهترین نقطه مسالهزا نیز صداوسیما و نهادهای دولتی هستند که باید روش خود را تغییر دهند. سوم، این جامعهشناس بر ضرورت شناخت و احترام به مردم تاکید کرد و گفت:جامعه باید به رسمیت شناخته شود؛ احترام، تقدیر و دوستی با مردم لازم است و نسبت به ایشان باید مهربانانه رفتار کرد. در نهایت لازم است اصل بخشش عمومی به کار گرفته شود. باید نسبت به کسانی که پیش از این تصور میشد دشمن یا بدخواه هستند و در این جنگ خلاف آن اثبات شده، تجدیدنظر انجام گیرد. بخشش عمومی باید تحقق پیدا کند، زندانیان آزاد شوند، حصرها رفع شود و آنان که از کشور رفتهاند و خواهان بازگشت هستند با امنیت خاطر اجازه بازگشت بیابند. در این صورت است که نیرویى عظیم آزاد خواهد شد و این انرژی متراکم میتواند به طور قدرتمند کمک شایانی به خروج ایران از بحران کند.