جهان‌صنعت از پیامدهای بی‌توجهی به امنیت کودکان در اینترنت گزارش می‌دهد:

محدودسازی به‌جای توانمندسازی

گروه فناوری
کدخبر: 558057
با گسترش استفاده کودکان و نوجوانان از اینترنت، ضرورت آموزش، حفاظت و نظارت آگاهانه والدین به جای محدودیت‌های ساده، برای تضمین امنیت و سلامت فضای آنلاین فرزندان اهمیت یافته است.
محدودسازی به‌جای توانمندسازی

علی حسینی– امروز دیگر کمتر خانه‌ای را می‌توان پیدا کرد که کودکان و نوجوانانش دسترسی به اینترنت نداشته باشند. از همان سال‌های ابتدایی دبستان گوشی‌های هوشمند و تبلت‌ها به بخشی جدانشدنی از زندگی بچه‌ها تبدیل شده‌اند؛ گاهی برای سرگرمی، گاهی برای آموزش و گاهی صرفا به عنوان راهی برای ارتباط با همسالان. این تغییر بزرگ، اگرچه فرصت‌های زیادی برای رشد و یادگیری فراهم کرده اما در عین حال مخاطراتی را هم به همراه آورده که متاسفانه هنوز در کشور ما به‌طور جدی و عملی مورد توجه قرار نگرفته است. وقتی از امنیت کودکان در اینترنت صحبت می‌کنیم، بسیاری ذهن‌شان به سمت «فیلترینگ» یا «محدود کردن دسترسی» می‌رود اما واقعیت این است که مساله بسیار پیچیده‌تر، عمیق‌تر و حساس‌تر از چنین راه‌حل‌های ساده‌انگارانه‌ای است. کودکان و نوجوانان در محیط آنلاین، مثل جهان واقعی نیازمند راهنما، محافظت و آموزش هستند. همانطور که هیچ والد عاقلی فرزندش را تنها و بی‌خبر در خیابانی شلوغ رها نمی‌کند، هیچ منطقی ندارد که بچه‌ها بدون نظارت و بدون آموزش در دنیای بی‌انتهای اینترنت پرسه بزنند. با این حال آنچه می‌بینیم فاصله زیادی با این تصور دارد. بسیاری از والدین یا اصلا از فعالیت فرزندان‌شان در اینترنت خبر ندارند یا اگر هم بدانند، ابزار و دانش کافی برای مدیریت و هدایت آن را ندارند. نتیجه این غفلت چیزی نیست جز مواجهه کودکان با محتواهای خشونت‌آمیز، غیراخلاقی، اخبار جعلی، کلاهبرداری‌های آنلاین یا حتی افراد ناشناسی که می‌توانند برایشان تهدید جدی باشند.

جای‌خالی راه‌حل بومی

در کشورهای مختلف شرکت‌های فناوری و نهادهای آموزشی سال‌هاست که برای این چالش راه‌حل‌هایی ارائه داده‌اند. ابزارهای کنترل والدین، سیستم‌های گزارش‌دهی محتوا، نرم‌افزارهای پایش فعالیت کودکان و حتی آموزش‌های رسمی در مدارس بخشی از این اقدامات است اما در کشور ما این حوزه تقریبا رها شده و هیچ اکوسیستم بومی و مطمئنی برای آن شکل نگرفته است. والدین ایرانی اگر هم بخواهند چنین نظارتی اعمال کنند، ناچارند از نرم‌افزارهای خارجی استفاده کنند که هم به لحاظ زبان و فرهنگ چندان متناسب نیستند و هم به لحاظ امنیتی و حریم خصوصی مطمئن به نظر نمی‌رسند. به همین دلیل، بسیاری از خانواده‌ها یا دست به دامان راهکارهای ناقص می‌شوند یا کلا صورت مساله را پاک می‌کنند و کنترل را به بستن اینترنت یا گرفتن گوشی خلاصه می‌کنند. این روش‌ها البته نه‌تنها نتیجه‌بخش نیستند بلکه معمولا به مقاومت و پنهانکاری نوجوانان هم دامن می‌زنند. واقعیت این است که ابزارهای بومی و ساده برای والدین می‌تواند نقش تعیین‌کننده‌ای داشته باشد. فرض کنید اپلیکیشنی وجود داشت که والدین می‌توانستند به کمک آن، بدون نقض کامل حریم خصوصی فرزندشان بفهمند چه نوع محتوایی بیشتر دیده می‌شود، چه برنامه‌هایی بیشتر استفاده می‌شوند، یا حتی در چه ساعات شبانه‌روز کودک بیش از حد آنلاین است. چنین ابزاری می‌توانست به جای منع مطلق، امکان گفت‌وگوی واقعی بین والدین و فرزند را ایجاد کند. مثلا والدین وقتی ببینند فرزندشان بیش از اندازه در شبکه‌های اجتماعی وقت می‌گذراند، می‌توانند درباره مضرات آن صحبت کنند یا قوانین خانوادگی تنظیم کنند. این تفاوت بزرگی است بین «کنترل کورکورانه» و «هدایت آگاهانه». متاسفانه چنین ابزارهایی در ایران یا وجود ندارند یا اگر هم ساخته شده‌اند به خاطر نبود حمایت، ضعف فنی یا بی‌اعتمادی عمومی به محصولات داخلی هرگز فراگیر نشده‌اند.

سواد رسانه‌ای، درسی که هیچ‌وقت تدریس نشد

نکته مهم دیگر بحث آموزش سواد رسانه‌ای برای نوجوانان است. ما در این زمینه تقریبا در نقطه صفر قرار داریم. سواد رسانه‌ای یعنی توانایی تشخیص محتوای درست از غلط، شناخت اهداف پشت تبلیغات، درک خطرات ارتباط با افراد ناشناس و یادگیری مهارت‌های اساسی برای حضور ایمن در فضای آنلاین. این سواد مانند خواندن و نوشتن باید از کودکی آموزش داده شود. نوجوانی که یاد نگرفته چطور یک خبر جعلی را تشخیص دهد، یا نفهمد که نباید اطلاعات شخصی‌اش را در یک وب‌سایت نامعتبر وارد کند به راحتی قربانی می‌شود. مشکل اینجاست که آموزش رسمی در مدارس ما تقریبا هیچ برنامه‌ریزی جدی در این زمینه ندارد. در بهترین حالت معلمی از سر دلسوزی چند جمله‌ای درباره «مواظب باشید در اینترنت چه می‌بینید» به بچه‌ها می‌گوید و ماجرا تمام می‌شود. در حالی که در کشورهای پیشرفته درس سواد رسانه‌ای به صورت واحد آموزشی در مدارس تدریس می‌شود و حتی والدین هم کارگاه‌های آموزشی ویژه دریافت می‌کنند. این شکاف آموزشی باعث می‌شود نوجوان ایرانی به تنهایی و بدون ابزار دفاعی وارد دنیایی شود که پر از محتواهای اغواکننده و فریبنده است. آیا در چنین شرایطی می‌توان انتظار داشت او تصمیمات سالم و آگاهانه بگیرد؟

سیاستگذاری‌های سطحی

نگاهی انتقادی به این وضعیت نشان می‌دهد ما در سطح سیاستگذاری کلان هم دچار تناقض هستیم. از یک‌سو سال‌هاست بحث محدودسازی اینترنت و فیلترینگ به عنوان «راه‌حل» مطرح می‌شود و از سوی دیگر آموزش و توانمندسازی کودکان و خانواده‌ها به‌طور جدی فراموش شده است. تجربه جهانی نشان داده که هیچ میزان از محدودسازی فنی نمی‌تواند جایگزین آموزش و توانمندسازی شود. کودکان باهوش‌تر از آن هستند که پشت دیوارهای فیلترینگ بمانند؛ دیر یا زود راه‌های دور زدن را پیدا می‌کنند اما آنچه باقی می‌ماند، فقدان آگاهی و آسیب‌پذیری در برابر محتوای مضر است. در این میان نقش خانواده‌ها هم نباید نادیده گرفته شود. بسیاری از والدین خودشان هم دانش کافی درباره اینترنت ندارند. برایشان سخت است بفهمند الگوریتم شبکه‌های اجتماعی چگونه کار می‌کند، چرا کودکان به محتواهای خاصی معتاد می‌شوند یا چه خطراتی پشت بازی‌های آنلاین کمین کرده است. طبیعی است که چنین والدینی نتوانند نقش موثری در هدایت فرزندان ایفا کنند. آیا نهادهای رسمی، رسانه‌ها یا حتی سیستم آموزشی کشور تلاشی کرده‌اند که این والدین را آموزش بدهند؟ پاسخ منفی است. همین خلأ، زمینه را برای فاصله نسلی بیشتر فراهم کرده و نوجوان را عملا در یک جهان موازی بدون ارتباط موثر با والدین قرار داده است. از زاویه‌ای دیگر اگر به آینده نگاه کنیم بی‌توجهی به امنیت کودکان در اینترنت می‌تواند پیامدهای اجتماعی و روانی سنگینی داشته باشد. کودکانی که در معرض مداوم محتوای خشونت‌آمیز یا محتواهای غیراخلاقی قرار می‌گیرند، در بزرگسالی با مشکلات رفتاری و روانی بیشتری روبه‌رو خواهند شد. نوجوانانی که قربانی کلاهبرداری یا سوءاستفاده آنلاین می‌شوند، اعتمادشان به جامعه و حتی به خانواده خدشه‌دار خواهد شد و در سطحی کلان‌تر، جامعه‌ای خواهیم داشت که نسل جدیدش در برابر موج اطلاعات جعلی و دستکاری‌شده، تقریبا بی‌دفاع است. چنین جامعه‌ای به راحتی تحت تاثیر تبلیغات و عملیات روانی قرار می‌گیرد و این خطری است که حتی امنیت ملی را هم تهدید می‌کند.

آینده کودکان، آینده جامعه

با وجود همه این هشدارها همچنان می‌توان امیدوار بود. ظرفیت‌های فناورانه در ایران وجود دارد؛ شرکت‌های دانش‌بنیان و استارتاپ‌های داخلی اگر حمایت شوند، می‌توانند ابزارهای بومی ساده و کارآمد برای والدین طراحی کنند. اپلیکیشن‌هایی که به جای سختگیری‌های غیرمنعطف، بر آموزش و شفاف‌سازی تمرکز داشته باشند، همچنین رسانه‌ها می‌توانند نقش مهمی در ترویج فرهنگ سواد رسانه‌ای ایفا کنند. برنامه‌های تلویزیونی، کمپین‌های مجازی یا حتی بازی‌های آموزشی می‌توانند محتوایی تولید کنند که هم جذاب باشد و هم آموزنده. مهم‌تر از همه نظام آموزشی کشور باید این موضوع را به رسمیت بشناسد و سواد رسانه‌ای را به بخشی جدی از برنامه درسی تبدیل کند. در نهایت باید گفت امنیت کودکان در اینترنت، یک دغدغه لوکس یا فرعی نیست؛ این یک ضرورت حیاتی برای آینده جامعه است. هر روز تاخیر در این زمینه به معنای رها کردن کودکان در برابر خطراتی است که هیچ‌کس حاضر نیست مسوولیت آن را برعهده بگیرد. ما نمی‌توانیم از یک‌سو شعار حمایت از خانواده و نسل آینده بدهیم و از سوی دیگر ساده‌ترین ابزارها و آموزش‌ها را برای حفاظت از آنها فراهم نکنیم. ضروری است تا دست از سیاست‌های سطحی و محدودکننده برداریم و به جای آن راهکارهای واقعی و پایدار مبتنی‌بر آموزش، آگاهی و فناوری بومی ارائه کنیم. آینده کودکان ما، آینده جامعه ماست و اگر امروز برای آن سرمایه‌گذاری نکنیم، فردا هزینه‌ای بسیار سنگین‌تر پرداخت خواهیم کرد.

وب گردی