مانورمدرکگرایی در کشور

جهان صنعت– مدرکگرایی و نشستن عناوینی مانند «دکتر» در کنار اسم افراد، برای بسیاری در جایگاههای شغلی مختلف در جامعه ما امروزه به اندازهای اهمیت پیدا کرده است که خیلیها با کمترین سواد و تحصیلات، خود را به هر دری میزنند تا مدرک دکترای بگیرند و دیگران آنها را آقا یا خانم دکتر خطاب کنند، در صورتی که نه سواد و تخصص آن دکترای را دارند و نه زحمتی برای رسیدن به چنین جایگاهی متحمل شدهاند. این روزها ادعای علیرضا بیرانوند، دروازهبان تیم ملی درباره دانشجوی دکترای بودن هم بحث مدرکگرایی و اصرار برای دکترای گرفتن را دوباره بر سر زبانها انداخته است. متاسفانه صورتگرایی در جامعه ما خیلی اهمیت پیدا کرده و این معضل در همه زمینهها وجود دارد و یکی از این موارد هم به مدرک تحصیلی افراد مربوط میشود.
یک نفر از بیرانوند بپرسد تو چه نیازی به دکترای داری؟
سعید معیدفر، جامعهشناس با اشاره به اینکه سطح تحصیلات دانشگاهی افراد و تخصص آنها در جامعه چقدر با هم همخوانی دارد، گفت: متاسفانه ما در تهی کردن مفاهیم و مولفههایی که میتواند برای رشد و توسعه جامعه و کشور مفید و مهم باشد، ید طولایی داریم. ما فقط صورت خیلی از چیزهایی که در دنیای مدرن به عنوان ابزاری برای تحرک، رشد، بهبود، رفاه و برای سلامت جامعه مطرح میشود را گرفتهایم ولی متاسفانه از محتوا تهی کردیم و در بحث تحصیلات دانشگاهی و تخصصهای مختلف هم وضعیت به همین شکل است. خیلی از این سازمانها، نهادها، وزارتخانهها و حتی نظامهای تعلیم و تربیت و امثال این کارکردهای خیلی مهمی در رشد و توسعه کشور داشتند و ما در حال حاضر با منصوب شدن افرادی که سواد و تخصص لازم را نداشتند، اینها را از معنا تهی کردیم و در این حال برای کشور شده است؛ منابع، امکانات و فرصتها را بلعیده و در آخر هم حرفی برای رشد و توسعه و بهبود وضعیت مردم حاصل نشده و یکی از موارد هم همین عطش مدرکگرایی است.
وی افزود: در نظامات توسعهای اصل بر این است که افراد بتوانند رشد کنند و توانایی و توانمندیهایی پیدا کنند و گفته میشود به میزانی که در یک کشور افراد از این توانمندیها برخوردار باشند، میتوانند به رشد و توسعه آن کشور کمک کنند. یک نظام ارتقا و تحرک اجتماعی پیشبینی شده است که در این نظام ارتقا فرد باید تلاش کند، زحمت بکشد و حداقل در دو عرصه بتواند به موفقیتهایی دست پیدا کند.
معیدفر بیان کرد: برخلاف گذشته که همه چیز مثل شغل که از پدر به فرزند منتقل میشد و از قبل برای فرد تعیین شده بود و نیاز نبود فرد خیلی تلاش کند اما در جهان معاصر افراد به میزانی که تلاش کنند، میتوانند پاداش بگیرند و پاداش هم ارتقای اجتماعی است. افراد یا در حوزه کسب و کار یا در حوزه آموزش و
تعلیم و تربیت توانمندیهایی به دست میآورند و هر دوی اینها دو مسیری هستند که میتوانند افراد را رشد دهند و متناسب با آن رشد، جامعه هم پیشرفت کند و این چیزی است که بنمایه بحث آموزش محسوب میشود. اینکه پدر و مادر فرزند خود را از کودکی به مدرسه میفرستند و به او میگویند که «درس بخوان و تلاش کن تا بتوانی کنکور بدهی و به دانشگاه بروی و مدارج علمی را بالا رفته و موفق شوی»، همه اینها به خاطر این است که جامعه رشد و توسعه پیدا کند چون جامعه توسعهیافته افراد توسعهیافته دارد.
او ادامه داد: امروزه در کشور ما وقتی سوار اسنپ میشوی یا برای خرید به مغازه میروی برای احترام به تو «دکتر» یا «مهندس» میگویند، یعنی این عناوین آنقدر ابتذال پیدا کردهاند، در حالی که در کشورهای توسعه یافته معمولا این عناوین دیگر به کار نمیرود؛ مثلا در رشته من یعنی جامعهشناسی حتی افراد سرشناس هم بدون عناوین دکتر، فقط همدیگر را به اسم میشناسند و صدا میزنند. متاسفانه در مملکت ما این فرم، عنوان و اسم است که اهمیت پیدا کرده و محتوای علم، سواد و تخصص افراد از بین رفته است.
این جامعهشناس با اشاره به حواشی بیرانوند بیان کرد: فرمگرایی و اسمگرایی بلای جان این مملکت شده و به همین دلیل کسی که حتی نیاز ندارد دنبال این است که مدرک دکترای بگیرد و به او دکتر بگویند؛ مثلا آقای X که آمده و در مصاحبه گفته است من عنوان دکترای دارم، اصلا باید بگویم که شما چه نیازی به این عنوان داری؟ تو که بهترین فوتبالیست هستی و در واقع از نظر فوتبال آنقدر اسم و رسم داری که نیازی به این اسم «دکتر» نداری اما متاسفانه آنقدر فرمگرایی اهمیت پیدا کرده که فوتبالیستهایی مثل ایشان فقط میخواهند در کنار آن موقعیت برجستهای که در حرفه و رشته خود دارند، یک عنوان «دکتر» هم به آن اضافه کنند و این نشاندهنده کشور و جامعهای است که چیزها تهیشده و فرمگرایی در آن بیداد میکند.
وی افزود: مشکلی که متاسفانه وجود دارد، گاهی سوءکارکردهایی است که هر کدام از این نظامهای ارتقای اجتماعی ایجاد میکنند و معمولا این سوءکارکردها در کشورهایی مثل ما اتفاق میافتد چون نظام کسب و کار با فساد و رانت همراه میشود و عدهای به جای تلاش کردن و زحمت کشیدن با استفاده از شیوههای رانتی و فسادی، خود را در موقعیتهای اقتصادی بالا قرار میدهند. عدهای هم در سیستم تعلیم و تربیت این کار را میکنند، یعنی به جای اینکه دود چراغ بخورند و زحمت بکشند و مدارج علمی را به طور واقعی طی کنند، در پی این هستند که میانبر بزنند و با انواع و اقسام حیلهها، کلکها و ترفندها خودشان را به جایگاه مدنظرشان برسانند.
معیدفر در رابطه با ضعفهای آموزشی گفت: در همین جامعه میبینیم که خانوادههایی به همراه بچههای خود برای ورود به دانشگاه خیلی زحمت میکشند و حتی اجازه بچگی کردن به فرزند خود نمیدهند و فقط به فکر این هستند که فرزندشان با ورود به دانشگاه و درس خواندن عناوین خوبی به دست بیاورد و این عناوین به کار جامعه بیاید و این افراد متخصصانی بشوند که به درد جامعه بخورند و بتوانند مسائل جامعه را حل کنند و در نهایت باعث پیشرفت و توسعه جامعه شوند. در کنار موضوع فوق، متاسفانه سیستم ارتقا یکسری کارکردهای منفی پیدا کرده است. در کشور ما برای اینکه بچهها را به سمت تحصیل و دانشگاه برانگیزیم به آنها میگوییم دکتر یا مهندس شوند و با همین دو عنوان بچهها را مجبور میکنیم که تلاش کنند و در نتیجه این عناوین اهمیت پیدا میکند و کمکم از بستر و بنمایه خود جدا میشود و به بچه تلقین میکند همینقدر که یک عنوان «دکتر» پیدا کنم، محل اعتبار میشود.
وی افزود: افراد در جامعه امروز به انحای مختلف تلاش میکنند که یک عنوان «دکتر» به دست بیاورند. همه نمیتوانند دکتر و مهندس شوند و برای کسب این عناوین هم باید استعدادش را داشته باشند و هم اینکه به اندازه تلاش کنند و چون چنین تقاضایی به مرور در جامعه زیاد میشود و این ذهنیت وجود دارد که دکتر و مهندس بودن فینفسه خوب است، بنابراین دستگاههای آموزشی همینطور الکی هر روز از مردم پول میگیرند و به این افراد مدرک میدهند و میگویند تو میخواهی دکتر یا مهندس شوی، خب بسمالله فلانقدر هزینه کن و مدرک بگیر. متاسفانه الان متوجه نیستیم که عناوین دکتر و مهندس فعلی و مدرکهایی که مرتبط با آن صادر میشود، به جای اینکه به رشد و توسعه کشور منجر شود، از جوانب مختلف بلای خانمانسوز کشور میشود. وقتی مردم جامعه ببینند هر فرد بیسواد و بیاستعدادی عنوان دکتر و مهندس دارد، بقیه افراد جامعه کمکم بیانگیزه میشوند و میگویند چرا ما برای رسیدن به این عنوان تلاش کنیم، زحمت بکشیم و دود چراغ بخوریم، در حالی که این آقا که هیچ زحمتی نکشیده به این عنوان دکتر و منصب مربوط به آن رسیده است. خب میروم و در یکی از همین جاها ۱۰ _ ۲۰ _ ۳۰ _۴۰ میکنم و چهار تا تست میزنم و بعدا هم چون عرضه زیاد است، به هر ترتیب اسمم بالا میآید و مقاله و پایاننامه هم میخرم تا نهایتا بتوانم به عنوان دکتر دست پیدا کنم و این باعث بیانگیزگی و از بین رفتن زمینههای توسعه و رشد میشود.
این جامعهشناس اظهار کرد: در کشور باید یک نوع تناسب میان این مدارج و این عناوین با نیازهای کشور وجود داشته باشد. اساسا نخبگان خودمان را هم که زحمت کشیدهاند، نمیتوانیم جذب کنیم. اکنون بسیاری از فارغالتحصیلان دانشگاههای مهم کشور در رویای رفتن از این مملکت هستند چون میدانند در این مملکت با وجود زحمتی که برای درس خواندن و گرفتن مدرک خود کشیدهاند نمیتوانند کاری به دست بیاورند. اکنون هم تعادلی بین این نوع مدارک و این سلسله مراتب ارتقا با واقعیتهای موجود اجتماعی و اقتصادی جامعه وجود دارد و همه این موارد آسیبزا است. حالا به موارد فوق این را هم اضافه کنید که عناوین دکتر و مهندس برای یک عده مهم شود و به جای تلاش برای به دست آوردن عنوان، از راههای فرعی و کوچه پسکوچهها و از شیوههای نادرست ارتقای اجتماعی استفاده کنند و مثلا بروند و مدرک بخرند یا تعداد دانشگاهها با اسامی مختلف زیاد شوند و انواع و اقسام مدارک مثل ریگ بیابان ریخته است. به قول یک نفر امروز اگر در خیابان بگوییم «آقای دکتر» تقریبا نصف جمعیت برمیگردند و ما را نگاه میکنند؛ مثل اینکه همه دکتر و مهندس شدهاند و عناوینی چون «دکتر» آنقدر به ابتذال کشیده و سکه بیارزشی شده است که به هر کسی یکی از این عنوانهای دکتر یا مهندس دادهاند.
او ادامه داد: فرمگرایی فعلی که در جامعه حاکم شده موجب بیانگیزگی دانشآموزان شده است، معدل آنها بسیار پایین آمده و افت تحصیلی و آموزشی زیادی پیدا کردهایم چون عناوینی مثل «دکتر» و دارندگان این عناوین خیلی فراوان شده است و از طرف دیگر بازار کار مناسبی هم برای آینده دانشآموزان فراهم نیست. هر چه به عقبتر برویم میبینیم که معدل دانشآموزان بالاتر بوده و تلاش بیشتری برای درس خواندن، ورود به دانشگاه و کسب مدارج علمی صورت میگرفته اما امروزه جایگزینی فرم بر محتوا مشاهده میشود و عین این قضیه بعد از اینکه افراد مدرک خود را بگیرند و در سیستمهای اجرایی و مدیریت کشور و هر جای دیگر رقم میخورد؛ مثلا از عنوان استاد، مدیرکل، کارشناس، کارشناس ارشد و… فقط فرم و اسم باقی مانده و محتوای آن تهی شده است و افراد با این فرمگرایی و مدرکگرایی در جایگاههای مختلف شایستگی لازم را برای عنوان خود ندارند و طبیعی است که این روند در آینده هم ادامه پیدا میکند و هر روز بهجای اینکه سیستم ارتقای اجتماعی که کارکرد توسعه داشته را به ضد خودش تبدیل کرده و در خلاف مسیر توسعه حرکت میکند، در نهایت باعث بدبختی، فلاکت، سوءمدیریت و عقبماندگی جامعه میشود. در حالی که ممکن است کشور نسبت به گذشته دهها برابر دکتر و مهندس داشته باشد ولی دهها برابر عقبماندهتر از گذشته خواهد بود چون افرادی که با عنوان «دکتر» یا هر عنوان تخصصی دیگری که مسوولیت دارند، شایستگی منصب خود را نداشته و فقط با گرفتن عنوان «دکتر» و مدرک «دکترای» به آن منصب رسیدهاند. همین الان یکی از دلایل افت تحصیلی مدارس هم خواهناخواه همین فارغالتحصیلان دانشگاهی هستند که به عنوان دبیر، آموزگار و معلم به کلاس درس مدارس رفتهاند و بسیاری از این افراد شایستگی لازم برای انجام این مشاغل را ندارند. امروزه به خاطر افت تحصیلیهای دانشآموزان مراکز غیرانتفاعی و… هم زیاد شده و در جمع همه چیز در جهت تهی شدن محتوا پیش میرود و این چیزی است که از عواقب این نوع فرمگرایی و مدرکگرایی به حساب میآید.
این استاد دانشگاه با اشاره به تبعات عناوینی مانند دکترای و مهندس بیان کرد: آموزش عالی ما به ویژه در دهههای اخیر خصوصا از دوره انقلاب فرهنگی که تحت عنوان «انقلاب فرهنگی» آمدیم و تلاش کردیم به نحوی بگوییم که اساس بر تخصص صرف نیست، بلکه تعهد هم مهم است، اشاره کردیم که یک معلم، یک مدیر یا یک استاد باید ابتدا متعهد و بعد متخصص باشد، در صورتی که باید بگوییم این افراد در عین حال که متخصص هستند باید متعهد هم باشند. این بلایی بود که بر سر جامعه آمد و نتیجهاش این شد که تخصص به مرور ضعیف و ضعیفتر شد و تعهد قوی و قویتر و البته این تعهد هم دیگر تعهد به جامعه و رشد و تعهد الهی و انسانی نیست بلکه صرفا اعلام این است که من با هر آنچه که سیستم و نظام بگوید خوبم و فقط به صورت قضیه اهمیت داده شد.
وی افزود: تعهد در حال حاضر به این معناست که چهار تا شعار الکی بدهی و بگویی من متعهدم. اکنون در مجلس، دستگاه اداری، دانشگاه و دیگر سیستمهای اجرایی خودمان میبینیم که چه اتفاقاتی میافتد؛ دانشجویان زرنگ و درسخوان من از این مملکت بیرون رفتهاند یا در دانشگاه نیستند و برعکس خیلی از دانشجویان تنبل من امروز در دانشگاهها کار میکنند چون آن دانشجویان زرنگ نمیتوانستند صورت و ظاهر خود را طور دیگری نشان دهند ولی دانشجوی تنبل خود را چاکر و نوکر و وابسته میدانست و خیلی راحت در دانشگاه جا خوش کرده و محصولات سیستم اینچنینی، همین مواردی است که میبینیم در خدمت رشد و توسعه جامعه نیستند. این سیستم بندهپروری و مریدپروری و تاکید بر اینکه فرد به جای تخصص باید تعهد داشته باشد و تعهد بر تخصص اولویت دارد، چیزی است که مثل خوره مراکز آموزشی ما را میخورد و نتایج بسیار منفی برای کشور و ارتقای اجتماعی کشور به دنبال دارد.