عقب‌ماندگی‌های زیرساختی و ناتوانی‌های مدیریتی

احسان نیازمند
کدخبر: 583686

احسان نیازمند

احسان نیازمند

یکی از مهم‌ترین عرصه‌های رقابت ژئوپلیتیکی منطقه در سال‌های گذشته تلاش سازمان‌یافته برخی قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای برای کاستن از نقش ایران در شبکه‌های ترانزیتی اوراسیا بوده است. این رقابت تنها جنبه سیاسی ندارد بلکه به‌طور مستقیم بر آینده اقتصاد ایران، جایگاه کشور در زنجیره تامین جهانی و سهم ما از بازار رو ‌به گسترش تجارت بین‌قاره‌ای اثر می‌گذارد. با وجود این تلاش‌ها، نگاهی دقیق به جغرافیا و اقتصاد حمل‌ونقل نشان می‌دهد که ایران همچنان بهینه‌ترین و کارآمدترین بستر اتصال اروپا و آسیاست؛ مسیری که اگرچه رقبایی برای آن تراشیده می‌شود اما همچنین پتانسیلی بی‌بدیل دارد.

یکی از نمونه‌های بارز این روند تغییراتی است که در طرح کلان جاده جدید ابریشم یا ابتکار کمربند و جاده چین ایجاد شد. در حالی که مسیر تاریخی این شاهراه ترانزیتی در طول سده‌ها از فلات ایران عبور کرده بود و تهران نیز با امضای سند همکاری ۲۵ساله انتظار نقش‌آفرینی گسترده‌تری در این طرح داشت، چین در عمل ترجیح داد پاکستان را به‌عنوان مسیر جایگزین برجسته کند. این تصمیم اگرچه هنوز به‌طور کامل عملیاتی نشده و با چالش‌های امنیتی و مالی در پاکستان روبه‌رو است اما پیام روشنی داشت؛ رقابت برای ترانزیت، رقابتی جدی و بی‌تعارف است و هر کشوری که زیرساخت بهتری فراهم کند، شفافیت بیشتری ارائه دهد و اختلالات کمتری داشته باشد، سهم بیشتری می‌گیرد حتی اگر مسیر طبیعی نباشد.

نمونه دیگر این تلاش‌ها، موضوع کریدور زنگزور در شمال ایران است؛ طرحی کوتاه اما پرحاشیه که با طولی کمتر از ۵۰کیلومتر تلاش دارد ارمنستان و جمهوری آذربایجان را از طریق ترکیه به شبکه ترانزیتی اروپا متصل کند. هرچند این کریدور از نظر مقیاس اقتصادی، ظرفیت محدودی دارد و نمی‌تواند رقیبی جدی برای مسیرهای اصلی منطقه باشد اما پیامد ژئوپلیتیکی آن قابل‌چشم‌پوشی نیست: این کریدور تلاشی است برای دور زدن ایران و ایجاد مسیری نمادین که جایگاه کشور را در معادلات منطقه‌ای به چالش بکشد.

با وجود همه این فشارها، ایران مزیت‌های ذاتی خود را از دست نداده است. موقعیت جغرافیایی کشور، طول و عرض سرزمین، دسترسی همزمان به آب‌های آزاد جنوب و مرزهای گسترده شمالی، وجود شبکه‌ای از بنادر، مسیرهای ریلی و جاده‌ای در حال توسعه، همگی ظرفیت‌هایی بوده که کمتر کشوری در منطقه از آن برخوردار است. حتی کشورهایی که امروز تلاش می‌کنند مسیرهای جدید تعریف کنند، خود اذعان می‌دارند که کوتاه‌ترین و مقرون‌به‌صرفه‌ترین مسیر همچنان از ایران عبور می‌کند اما آنچه مانع تحقق این ظرفیت‌ها شده نه جغرافیا بلکه کاستی‌های زیرساختی و مدیریتی داخلی است.

فرصت‌های بزرگ ترانزیتی زمانی تبدیل به درآمد پایدار می‌شوند که یک کشور بتواند حمل‌ونقل سریع، ارزان، ایمن و قابل‌پیش‌بینی ارائه دهد. ایران متاسفانه در برخی بخش‌ها از جمله تکمیل کریدورهای ریلی، نوسازی ناوگان حمل‌ونقل، توسعه بنادر و ایجاد یک نظام هماهنگ لجستیکی با عقب‌ماندگی‌هایی جدی روبه‌رو است. همین کاستی‌ها باعث شده رقبای منطقه‌ای از خلأهای موجود بهره ببرند و مسیرهای جایگزین حتی اگر غیربهینه باشند را به‌عنوان گزینه قابل‌قبول به بازیگران جهانی عرضه کنند.

اکنون زمان آن رسیده که نگاه به ترانزیت نه به‌عنوان یک موضوع جانبی بلکه به‌مثابه یک منبع قدرت اقتصادی و سیاسی بازتعریف شود؛ قدرتی که ظرفیت آن را دارد تا اقتصاد ایران را از نفت بی‌نیاز کند. در جهانی که تجارت، انرژی و زنجیره تامین دستخوش تغییرات سریع است، کشوری موفق خواهد بود که زیرساخت‌های خود را به‌سرعت ارتقا دهد و مزیت‌های طبیعی‌اش را به مزیت‌های واقعی تبدیل کند. ایران اگر بتواند گلوگاه‌های زیرساختی خود را برطرف کند نه‌تنها جایگاه تاریخی خود را بازمی‌یابد بلکه می‌تواند به یکی از محورهای اصلی اقتصاد اوراسیا بدل شود؛ جایگاهی که نه قابل دور زدن خواهد بود و نه قابل حذف.

وب گردی