صیانت از دارایی باقیمانده
واقعیت تلخ این است که جامعه ایرانی بخش قابلاعتنایی از داراییهای خود را از دست داده است و بیم آن میرود با ادامه سیاستهای فعلی آنچه باقی مانده است نیز از دست برود. در نیمقرن تازهسپریشده منابع آب ایران بهدلیل سیاستهای کلان اشتباه در تامین آن و چگونگی استفاده از آب هدر رفته و کار به جایی رسیده است که دولت نمیتواند برای شهروندان به اندازه کافی آب آشامیدنی تامین کند. استفاده بیرویه از منابع گاز و سرمایهگذاری ناکافی در این بخش در دولتهای پیشین کار را به جایی رسانده که در زمستان امسال ممکن است فاجعه رخ دهد. جادهها، نیروگاهها، فرودگاهها، سدها و دیگر زیرساختهای فیزیکی بهمرور زمان و بهدلیل سرمایهگذاری ناکافی در مدار فرسودگی قرار دارند. باید کاری کرد که ایران آینده سرزمین بیآب، برق و گاز نشود. چه باید کرد؟ یک راه درست و اصولی این است که ایرانیان برای جبران فرسودگیها و هدررفتنها با شتابی کافی به جذب سرمایه اقدام کنند. تامین سرمایه از داخل که باید از پسانداز مردم یا پسانداز دولت باشد در روزهای سخت به سر میبرد. شهروندان ایرانی فاقد درآمد لازم برای پسانداز شدهاند. دولت نیز بهدلیل اینکه قدرت و اختیاری در تامین و صادرات نفت ندارد و نیز بودجهبندی کلان کشور از دستش خارج شده فاقد تامین سرمایهگذاری است، از سوی دیگر شرایط سیاست خارجی نیز گونهای شده که جذب سرمایه خارجی ناممکن شده است. صیانت از دارایی باقیمانده ایرانیان اکنون باید در صدر فعالیتهای دولت باشد و اگر توانایی فنی و فکری باقی مانده آن را در دستور کار قرار دهد.
شهروندان ایرانی که امروز در این سرزمین کهنسال ساکن هستند و نیز البته همه ایرانیان سراسر دنیا وظیفه دارند برای اینکه سرزمینی به نام ایران و شهروندانی به نام ایرانیان باقی بماند از داراییهای موجود برای نسل آینده صیانت کنند. این بیانصافی بزرگی در حق ایرانیانی است که امروز کودک و نوجوان هستند و در آینده نزدیک باید از این آب و خاک برای خود و خانواده خود کسب درآمد کرده و زندگی را ادامه دهند. آیا چنین اتفاقی میافتد یا اینکه خدای ناکرده بهسوی سرزمین سوخته پیش میرویم؟ نهادهای مختلف اگر میخواهند این سرزمین را جوری تحویل نسل بعدی دهند که بشود در آن زندگی کرد باید ببینند راهی که تا امروز آمده و به شرایط دشوار رسیدهاند چه کاستیهایی داشته و در کجاها به بیراهه رفتهاند و آنها را تکرار نکنند. واقعیت این است که نگاه تضاد با دنیا یکی از سدهای راه برای صیانت از دارایی کشور بوده و هست. نمیتوان با بخش آباد و آزاد دنیا در جنگ و ستیز بود و با بخش عقبافتاده دنیا در آشتی و انتظار داشت که از دارایی کشور صیانت کرد. ایران بهلحاظ تاریخی از نظر اکثریت شهروندان به غرب نزدیکتر است تا به شرق. تجربه نشان داده است که تکیه به نگاه متضاد و تکیه بر شرق خودخواه و غیراصیل نمیتواند ایران را به شرایط روزآمد برساند. حقیقت گزنده این است که در شرایط سرازیری، وقت کافی برای جمع و جور شدن باقی نمیماند و تا چشم بر هم بزنیم باقیمانده دارایی کشور نیز هدر میرود.