شراکت یا سرگردانی
احسان کشاورز- روابط ایران و چین سالهاست که میان دو روایت متضاد در نوسان است: از یکسو امید به «شراکت راهبردی» و ظرفیتهای ژئوپلیتیکی و انرژیمحور که میتواند مسیر توسعه ایران را متحول کند و از سوی دیگر واقعیتی پیچیده، پرریسک و چندلایه که نه با شعار پیش میرود و نه با انتظارات عمومی تطابق دارد. چین امروزه مهمترین خریدار نفت ایران است. قدرتی اقتصادی با وزن تعیینکننده در آسیا و بازیگری که در دهههای اخیر روابط خود را با کشورهای منطقه -از عربستان و امارات تا قطر- برپایه سرمایهگذاریهای بزرگ، زیرساختی و بلندمدت پیش برده است. ایران اما در این منظومه چه جایگاهی دارد؟
پروندههایی چون پروژههای نیمهتمام، عدم حضور شرکتهای بزرگ چینی، یا ظرفیتهای عقیمماندهای مانند سند ۲۵ساله، همگی نشانههای یک مشکل مشترک هستند؛ نبود یک رابطه پایدار، تعریفشده و مبتنیبر منافع مشترک. اینجاست که پرسش اصلی دوباره خود را نشان میدهد: ایران و چین در سیاست خارجی یکدیگر دقیقا کجا ایستادهاند؟ تا زمانیکه پاسخ این پرسش روشن نشود، عضویت در پیمانهایی همچون شانگهای یا تلاش برای همکاریهای اقتصادی گسترده، صرفا یک نشانه ژئوپلیتیکی خواهد بود، نه سکویی برای توسعه.
در همین زمینه امیر خسروی، متخصص اقتصاد سیاسی بینالملل، در گفتوگو با «جهانصنعت» اظهار کرد: روابط ایران و چین تنها زمانی میتواند به مرحله عملیاتی برسد که جایگاه دو کشور در سیاست خارجی یکدیگر بهصورت دقیق و شفاف تعریف شود. وی با اشاره به اینکه چین کشوری با «ریسک نزدیک به صفر» است، افزود که پکن حاضر نیست روابط اقتصادی خود را فدای تنشهای امنیتی کند. خسروی تاکید کرد که چینیها در ایران بیشتر تجارت میکنند، نه سرمایهگذاری زیرا موانع داخلی، نبود تضمین بازگشت سرمایه، ریسکهای اقتصادی و سیاسی و عدم شفافیت نهادی، فضای سرمایهگذاری را برای شرکتهای بزرگ چینی نامطمئن کرده است. به گفته او بدون اصلاحات داخلی، نه سند ۲۵ساله و نه عضویت در شانگهای، دستاورد ملموسی برای ایران نخواهد داشت.
چین و ایران؛ جذاب اما دور از دسترس
آیا ایران از نگاه یک قدرت اقتصادی مانند چین، مقصد جذابی برای سرمایهگذاری است یا صرفا کشوری با ظرفیتهای بزرگ اما دستنیافتنی؟ این پرسش نقطه شروع هر تحلیل جدی درباره مناسبات تهران- پکن است زیرا چین برخلاف بسیاری از بازیگران جهانی، نگاه کاملا عملگرایانه به سرمایهگذاری دارد و تصمیماتش نه سیاسی بلکه عمدتا تابع ارزیابی ریسک، بازده و ثبات طرف مقابل است. وقتی پرسش را از زاویه چین مینگریم، ناگهان مساله پیچیدهتر میشود: ایران از یکسو صاحب منابع عظیم انرژی، موقعیت ژئوپلیتیک کمیاب و بازار بکر برای مشارکتهای بلندمدت است، از سوی دیگر با ریسکهای حقوقی، بانکی، سیاسی و بینالمللی مواجه است که هر سرمایهگذار خارجی را مردد میکند. پرسش کلیدی همینجاست: آیا جذابیت ژئوپلیتیکی و انرژیمحور ایران میتواند بر سنگینی ریسکهای سیاسی و تحریمی غلبه کند؟
امیر خسروی در پاسخ به این پرسش که آیا ایران در گذشته، حال یا آینده میتوانسته مقصد جذابی برای سرمایهگذاری چین باشد، توضیح داد: «اگر بخواهیم بهصورت کلی نگاه کنیم، ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که سرمایهگذاری خارجی در ایران براساس قانون سال۱۳۳۴ و همچنین قانونی که در سال۱۳۸۱ در مجلس تصویب شد، تنظیم میشود؛ قانونیکه هدف آن تسهیل سرمایهگذاری خارجی در کشور بود. با این حال همچنان موانع جدی وجود دارد و تجربه چین نیز از این قاعده مستثنا نیست. درواقع عدم موفقیت ایران در جذب سرمایهگذاری خارجی شامل چین هم میشود و ریشه این مساله را باید در عوامل داخلی و بینالمللی جستوجو کرد.
وی اظهار کرد: «این نکته نیز اهمیت دارد که میان سیاست داخلی و سیاست خارجی پیوستگی وجود دارد. در روابط بینالملل یکی از مفروضهای مهم این است که سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است یعنی سیاست داخلی هر کشور در نهایت رفتار آن را در عرصه بینالملل شکل میدهد. بنابراین اگر از این مقدمه آغاز کنیم، مهمترین گزاره این است که عدم تحقق سرمایهگذاری خارجی چین در سطحی متناسب با ظرفیتها و اراده موجود در دو کشور، به همین عوامل داخلی و بینالمللی بازمیگردد.
این متخصص اقتصاد سیاسی بینالملل افزود: «در بُعد داخلی، ایران با ریسکهای متنوع اقتصادی و سیاسی مواجه است که فضای سرمایهگذاری را برای طرف خارجی پرریسک میکند. علاوهبر این، موانع حقوقی و مشکلات نظام بانکی -از تامین ارز گرفته تا محدودیتهای دیگر- همچنان پابرجاست.
خسروی ادامه داد: «در سطح بینالمللی نیز تحریمها مهمترین مانع بهشمار میروند بهویژه آنکه سیاست خارجی ایران در سالهای اخیر با ابهام در اولویتها و جهتگیریها همراه بوده است. مجموعه این شرایط باعث میشود که پکن تمایل جدی برای سرمایهگذاری در ایران نداشته باشد. با این حال این موضوع از جذابیت بالقوه ایران نمیکاهد. ایران کشوری برخوردار از منابع زیرزمینی گسترده بهویژه در حوزه انرژی و دارای موقعیت ژئوپلیتیکی مهم است؛ عواملی که میتواند در صورت وجود شرایط مناسب، ایران را به شریک ممتازی برای چین تبدیل کند.
رابطهای نوپا که هرگز بالغ نشد
چرا با وجود ادعاهای مکرر مبنیبر «شراکت راهبردی، روابط ایران و چین هیچگاه به یک رابطه اقتصادی پایدار تبدیل نشد؟ این پرسش نقطه ورود به یکی از واقعیترین بخشهای روابط خارجی ایران است. ظاهر ماجرا ممکن است نشان دهد که دو کشور ظرفیتهای مکمل دارند و میتوانند شرکای طبیعی یکدیگر باشند اما دادهها و تجربه تاریخی چیز دیگری میگویند. روابط ایران و چین برخلاف تصور عمومی، سابقه طولانی ندارد و عملا از دهه۷۰ میلادی آغاز شده است؛ آنهم در شرایطی که چین تازه در حال بازگشت به عرصه جهانی بود. از سوی دیگر مجموعهای از موانع داخلی مانند ریسکهای سیاسی و اقتصادی، ضعف نظام بانکی و عدم شفافیت اداری، در کنار تحریمها و ابهام در سیاست خارجی دو کشور، عملا اجازه نداده این روابط به مرحله بلوغ برسد. پرسش اصلی اینجاست: آیا روابطی که دیر آغاز شده و پر از مانع است، میتواند بهراستی پایدار شود؟
امیر خسروی در پاسخ به این پرسش که چرا طی سالهای گذشته رابطهای پایدار و باثبات در عرصه اقتصادی و تجاری میان ایران و چین شکل نگرفته است، توضیح داد: «واقعیت ماجرا این است که وقتی چین را بررسی میکنیم، باید به این نکته توجه داشته باشیم که با وجود تاریخ طولانی دولت در این کشور، بازگشت آن به عرصه جهانی از سال۱۹۷۱ به بعد صورت گرفت. درواقع نخستین روابط ایران و چین نیز از همین سال آغاز شد و سپس در سالهای بعد -بهویژه دهه۹۰ میلادی- روابط تجاری دو کشور تقویت شد. بنابراین باید بپذیریم که این روابط اساسا نوپا و تازهتاسیس و این مساله نکته مهمی است که در تحلیل روابط دو کشور باید در نظر گرفته شود.
وی اظهار کرد: «علت گسترش نیافتن این روابط نیز همانطورکه در سوال قبلی اشاره شد، ریشه در دو بُعد داخلی و بینالمللی دارد. در بعد داخلی موانع حقوقی، ریسکهای سیاسی، مشکلات بانکی، نبود شفافیت بوروکراتیک و مسائل مشابه، نقش مهمی ایفا میکنند.
این متخصص اقتصاد سیاسی بینالملل افزود: «در بعد بینالمللی نیز میتوان به موضوعاتی مانند تحریمها و همچنین جایگاه مبهم دو کشور در سیاست خارجی یکدیگر اشاره کرد. بهبیان دیگر هنوز مشخص نیست که ایران چه جایگاهی در سیاست خارجی چین و چین نیز چه جایگاهی در سیاست خارجی ایران دارد. این ابهام مانعی جدی برای شکلگیری روابط پایدار بهشمار میرود.
خسروی ادامه داد: «در مجموع همه این عوامل باعث شده که حجم تجارت کنونی میان دو کشور حدود ۱۴میلیارد دلار باشد یعنی حدود ۵/۸میلیارد دلار واردات ایران از چین و حدود ۵/۴ تا ۵میلیارد دلار صادرات ایران به چین. این سطح مبادلات در مقایسه با روابط چین با بسیاری از کشورهای دیگر بسیار کمتر است. بنابراین چه از منظر تجارت و چه از منظر سرمایهگذاری، میتوان گفت روابط ایران و چین در حد توسعهیافتگی مطلوب قرار ندارد.
سیاست روشن، ریسکهای پنهان
چرا فعالان اقتصادی احساس میکنند چینیها رفتار مشخص و ثابتی در تجارت با ایران ندارند؟ آیا چین واقعا هر بار سیاست متفاوتی اتخاذ میکند یا این تغییرات نتیجه مستقیم بیثباتی و ریسکهای طرف ایرانی است؟ این پرسش مرکز یکی از بحثبرانگیزترین تحلیلها درباره روابط تهران-پکن است. چین کشوری با سیاست خارجی حسابشده و پایدار است؛ تصمیمهایش را بر پایه ریسک، ثبات و منافع بلندمدت اتخاذ میکند. بنابراین اگر رفتار چین در قبال ایران دائما «متغیر دیده میشود، باید پرسید تغییر واقعی در کدامسو رخ میدهد؟ در طرف چینی یا در فضای داخلی ایران؟ اینجاست که تفاوت میان سیاست اعلامی و سیاست عملی دو کشور اهمیت پیدا میکند. چین در منطقه دنبال ثبات و تجارت است، نه امنیتسازی اما ایران منطقهای پرریسک و درگیر تنشهای امنیتی است. تضاد این دو منطق، ریشه اصلی رفتارهای ظاهرا متغیر چین نسبتبه ایران است.
امیر خسروی در پاسخ به این پرسش که آیا چینیها فاقد یک سیاست مشخص در رابطه با تجارت با ایران هستند یا اینکه این تغییر رفتار ناشی از تحولات داخل ایران است، توضیح داد: بهنظر من اگر مقدمهای را که در سوال اول عرض کردم -یعنی اینکه موانع سرمایهگذاری چین در ایران خارج از موانع کلی سرمایهگذاری خارجی در کشور نیست- مبنای تحلیل قرار دهیم، اساسا با سایر کشورها نیز همین مساله را داریم. کسانی که ادعا میکنند حجم سرمایهگذاری چین باید بسیار بالاتر میبود، میتوانند به نمونههایی مانند هند و پروژه بندر چابهار، یا سیاست سرمایهگذاری خارجی برخی کشورهای دیگر در ایران نگاه کنند؛ هیچکدام از اینها نیز رشد قابلتوجهی نداشتهاند بنابراین همان عوامل و همان مشکلات در اینجا نیز وجود دارد.
وی اظهار کرد: در مورد چین اراده همکاری روی کاغذ هم در ایران و هم در چین وجود دارد و گفتوگوها و مذاکراتی که در این سالها انجام شده نیز این را تایید میکند که روابط باید گسترش پیدا کند اما گفتن اینکه روابط باید گسترش یابد با تحقق واقعی این گسترش دو مساله متفاوت است. بهنظر میرسد در سالهای آینده دو کشور با یک تصمیم مهم روبهرو هستند: اینکه مشخص کنند چه جایگاهی در سیاست خارجی یکدیگر دارند.
این متخصص اقتصاد سیاسی بینالملل افزود: چینیها در منطقه خاورمیانه بهشدت بهدنبال جلوگیری از درگیری و اجتناب از ورود به مسائل امنیتی هستند و تمرکز اصلیشان گسترش روابط تجاری است. از نگاه چین این کشور یک بازیگر با ریسک بسیار پایین است و حاضر نیست روابط اقتصادی و تجاری خود را فدای پروندههای امنیتی کند بنابراین اگر ما در منطقه دچار درگیریهای امنیتی هستیم و انتظار داشته باشیم چین نیز در این بازی امنیتی نقش فعال ایفا کند، چنین انتظاری معمولا با شکست مواجه میشود.
خسروی ادامه داد: براساس تحلیل شخصی من همراه با شواهد موجود، همچنان نامشخص بودن جایگاه ایران در سیاست خارجی چین و همچنین جایگاه چین در سیاست خارجی ایران، بر روابط تجاری تاثیر مستقیم دارد. چین در عربستان، امارات، قطر و میادین نفتی و گازی آنها سرمایهگذاری وسیع انجام داده است. در حوزه معادن نیز همکاریهای گستردهای با سعودیها دارد اما در مورد ایران تمرکز چین عمدتا بر تجارت است نه سرمایهگذاری. بنابراین ما باید موانع سرمایهگذاری را کاهش دهیم نه فقط برای چین بلکه برای تمام کشورها. هرچقدر این موانع کمتر شود، امکان افزایش سرمایهگذاری بیشتر فراهم خواهد شد.
وی اظهار کرد: در این میان ایران حتی در دوران تحریم نیز میتوانست با بهرهگیری از مدلهای مختلف سرمایهگذاری -از پروژههای مشترک گرفته تا BOT و سایر روشها- از فناوری سطحبالای چین بهره ببرد و اندازه اقتصاد خود را بزرگتر کند. چند پیشنهاد عملیاتی هم وجود دارد: نخست اینکه ایران باید جدیت بیشتری در موضوع ابتکار کمربند و جاده(BRI)، تکمیل خطوط ریلی و ایجاد نهادهای بوروکراتیک مرتبط با همکاری با چین نشان دهد. دوم اینکه باید بدانیم ریسکهای چین طی سالهای اخیر افزایش یافته بهویژه پس از روی کار آمدن ترامپ در آمریکا که ریسک ورود شرکتهای چینی به پروژههای زیرساختی را بالا برد.
این متخصص اقتصاد سیاسی بینالملل تاکید کرد: امکاناتی نظیر عضویت ایران در اتحادیه اقتصادی اوراسیا، عضویت در سازمان شانگهای و همینطور سند همکاری ۲۵ساله، همگی ظرفیتهایی هستند که امکان گسترش روابط را فراهم میکنند شرط اما آن است که این اراده هم در ایران و هم در چین از سطح گفتار به مرحله اقدام عملی برسد. در سالهای آینده ما باید بهصورت شفاف تعیین کنیم که چین چه جایگاهی در سیاست خارجی ایران دارد و ایران چه جایگاهی در سیاست خارجی چین.
رابطهای در سایه بیاعتمادی
آیا رابطه اقتصادی چین با ایران نوعی استعمار جدید است؟ این پرسش سالهاست در افکار عمومی تکرار میشود؛ از بحث خامفروشی نفت با تخفیف بالا گرفته تا پروژههایی که نیمهتمام رها شدهاند اما پشت این تصورات یک واقعیت مهم وجود دارد: در روابط بینالملل هیچ کشوری «نیکوکار نیست؛ همه کشورها بهدنبال افزایش قدرت و منافع خود هستند از چین گرفته تا ایالاتمتحده و حتی قدرتهای منطقهای کوچکتر. پرسش اصلی این نیست که آیا چین سلطهجو است؛ سوال واقعی این است که ایران در این بازی چقدر قدرت دارد؟ کشوری که نتواند اقتصاد خود را پیچیده و شفاف کند، در زنجیره ارزش جهانی جایگاهی پیدا نمیکند و طبیعتا در روابط اقتصادی نیز طرف ضعیفتر است. چین با کشورهای عربی منطقه میلیاردها دلار سرمایهگذاری میکند اما در ایران عمدتا تجارت انجام میدهد زیرا ریسک، ابهام و نبود تضمین بازگشت سرمایه، پروژهها را برایش غیرجذاب میکند. به بیان دیگر مساله بیشتر داخلی است تا خارجی.
امیر خسروی در پاسخ به این پرسش که آیا چین در روابط اقتصادی با ایران نگاه سلطهجویانه یا استعماری دارد و آیا رفتار این کشور ناشی از چنین دیدگاهی است، توضیح داد: در روابط بینالملل دیدگاههای مختلفی وجود دارد اما یک واقعیت مشترک میان همه نظریهها این است که تمام کشورها بهدنبال اعمال نفوذ یا ایجاد نوعی رابطه نابرابر با دیگر کشورها هستند. نه چین از این قاعده مستثناست، نه ایالاتمتحده و نه هیچ قدرت دیگری. بنابراین زمانیکه شما درباره مسائل اقتصادی بهویژه حوزه تولید، زنجیره ارزش و قرار گرفتن در یک زنجیره تامین صحبت میکنید، باید بدانید که این موضوع قبل از هرچیز به توانایی شما برای پیچیدهتر کردن اقتصاد داخلیتان بستگی دارد. این سیاست داخلی شماست که تعیین میکند چگونه وارد زنجیره ارزش جهانی میشوید.
وی اظهار کرد: تمام کشورها تلاش میکنند بیشترین بهره را از روابط اقتصادی خود ببرند و نمیتوان این را بهعنوان ایراد به آنها وارد کرد. مساله اصلی این است که شما بتوانید از ظرفیتهای موجود به بهترین شکل استفاده کنید. بسیاری از محدودیتهای فعلی، علاوهبر تحریمها که عامل مهمی است، دلایل داخلی دارد. تا زمانی که این مشکلات داخلی حل نشود، حتی حذف کامل تحریمها هم نمیتواند برخی تجارب ما را توسعه دهد.
این متخصص اقتصاد سیاسی بینالملل افزود: روابط ایران و چین نیز تابع همین واقعیت است. در روابط بینالملل، احترام و توجه به کشورها زمانی افزایش مییابد که آن کشور قدرت بیشتری پیدا کند. تا وقتی که یک کشور قدرت بازیگری در عرصه جهانی پیدا نکند، نمیتواند انتظار داشته باشد که طرف مقابل بهدنبال روابط عمیق و پایدار با او باشد.
خسروی ادامه داد: در مورد پروژههای نیمهتمام چین در ایران – از راهها و مسیرهای لجستیکی تا خطوط ریلی و پروژههایی نظیر آزادراه تهران- شمال- واقعیت این است که برای تحلیل این وضعیت باید به یک فرض اساسی توجه کرد: یا این پروژهها برای طرف چینی منفعت مشخصی نداشته یا پس از مدتی ریسک همکاری در آنها بیش از حد افزایش یافته است. بخش مهمی از این رفتار به فرهنگ سیاسی و مدل سیاست خارجی چین بازمیگردد. چینیها کشوری با ریسک بسیار پایین، یا نزدیک به صفر هستند و سیاست آنها مبتنیبر «خیزش آرام و پرهیز از هرگونه درگیری است. عدم تکمیل پروژهها را باید در همین چارچوب تحلیل کرد.
وی اظهار کرد: اگر با مجریان این پروژهها گفتوگو کنید، معمولا با یک پاسخ تکراری روبهرو میشوید: نبود شفافیت نهادی، ریسکهای اقتصادی و سیاسی متعدد، نبود تضمین بازگشت سرمایه و موانع مشابه باعث شده که بسیاری از طرحها نیمهتمام بماند. افزونبر این، موضوع اتصال زیرساختی -یا کانکتیویتی- بیش از آنکه یک مساله خارجی باشد، یک چالش داخلی است. اگر قرار باشد چینیها، هندیها، روسها یا هر کشور دیگری در ایران سرمایهگذاری زیرساختی انجام دهند، نخست باید یک تضمین منطقی برای بازگشت سرمایه دریافت کنند. بدون این تضمین، طبیعتا ممکن است پروژه نیمهتمام بماند.
این متخصص اقتصاد سیاسی بینالملل افزود: براساس آمارهایی که در سال۱۳۹۵ منتشر شد، از حدود ۷۰۰پروژه تعریفشده در ایران، نزدیک به ۳۰درصد آنها ظرف کمتر از یکسال رها شدهاند. در بسیاری از این موارد، یا سرمایهگذار خارجی پروژه را ادامه نداده یا پروژه به یک شرکت داخلی واگذار شده است. این نشان میدهد که سرمایهگذاری خارجی -و بهویژه سرمایهگذاری چین- تابع همان منطق کلی روابط اقتصادی است: هیچ کشوری تا زمانی که منافعش بهطور شفاف تعریف نشده و ریسکها قابلپیشبینی نباشد، سرمایهگذاری قابلتوجهی انجام نمیدهد همانطورکه هیچ فردی حاضر نیست وارد بازاری شود که ریسکهای شدید و غیرقابلکنترل دارد. در سطح بینالمللی این ریسکها چند برابر و تحملپذیری کشورها برای آنها بسیار کمتر است.
بازاری شلوغ بدون بازیگر بزرگ
آیا واقعا چین در ایران پروژههای نیمهتمام و بدهیهای ادعایی بر جای گذاشته است؟ یا اینکه ریشه این تصور در یک واقعیت سادهتر نهفته است: اصلا سرمایهگذاری بزرگی وجود نداشته که ناتمام بماند.
امیر خسروی در پاسخ به این پرسش که آیا شرکتهای چینی در ایران بدهکارند یا منابعی دریافت کرده و پروژهها را انجام ندادهاند، توضیح داد: جنس حضور چینیها و شرکتهای چینی در ایران اساسا تابعی از سرمایهگذاری نیست. همانطورکه در مورد بسیاری از کشورهای دیگر نیز سرمایهگذاری مستقیم خارجی یا FDI در ایران عملا وجود ندارد، حضور شرکتهای چینی نیز از همین الگو پیروی میکند. درواقع میزان سرمایهگذاری خارجی در ایران بسیار کمتر از اهداف برنامههای توسعه بوده و شرکتهای چینی نیز از این قاعده مستثنا نیستند.
وی اظهار کرد: نکته دوم این است که شرکتهای بزرگ چینی در ایران حضور ندارند. عمده شرکتهایی که در ایران فعالیت میکنند، شرکتهای واسط هستند یعنی شرکتهایی که به نمایندگی از بنگاههای بزرگ چینی عمل میکنند، یا اساسا تجار و شرکتهای خردی هستند که صرفا در پی تجارت هستند بنابراین آنچه میان ایران و چین جریان دارد بیشتر تجارت است، نه سرمایهگذاری.
این متخصص اقتصاد سیاسی بینالملل افزود: موانعیکه پیشتر درباره آنها صحبت شد- از ریسکهای سیاسی و اقتصادی تا مشکلات بانکی و حقوقی- بیش از همه متوجه شرکتهای بزرگ است. شرکتهای خرد اما حتی در شرایط سخت تحریمی نیز در ایران فعال خواهند ماند زیرا از نظر آنها این فعالیت همچنان توجیهپذیر است. همانطورکه گفتم، ریسکپذیری در سطح فردی بهمراتب بیشتر از ریسکپذیری در سطح شرکتهای بزرگ چندملیتی است.
خسروی ادامه داد: شرکتهایی که حجم تجارتشان با کشورهای تحریمکننده – بهویژه ایالاتمتحده- چندین برابر روابط اقتصادیشان با ایران است، طبیعتا حاضر به سرمایهگذاری در ایران نخواهند بود. همین شرکتها اما ممکن است از طریق بازیگران کوچکتر، واسطهها و تجار خرد با ایران ارتباط تجاری داشته باشند. بنابراین تصور اینکه چین به ایران بدهکار است یا پروژههایی را نیمهتمام رها کرده، برمبنای تبلیغات یا برداشتهای عمومی شکل گرفته است درحالیکه واقعیت این است که اساسا سرمایهگذاری مستقیم گستردهای وجود نداشته که بخواهد رها شود.
