سرمایهگذاری در سایه عقبماندگی

احسان کشاورز- در روزهایی که بحرانهای اقتصادی یکی پس از دیگری بر کشور سنگینی میکند، طرفداران جریانهای مختلف سیاسی با تکیه بر آمارهای منتخب سعی دارند با «تفسیر» دلخواه خود از اخبار درست، ذهن مخاطب را به مسیر دیگری ببرند. اما حقیقت چیست؟ کافی است کمی دقیق شویم تا ببینیم چگونه برخی با گرهزدن اطلاعات و بازی آماری، واقعیت را به حاشیه میرانند.
یکی از این آمارهایی که به شکل اسطورهای و البته تراژیک در گفتار سیاسیون تکرار میشود، «رشد تشکیل سرمایه ثابت ناخالص است؛ شاخصی که دوام یا زوال اقتصاد ایران تا حد زیادی به آن وابسته است. این متغیر در زبان اقتصاددانان به معنای «خلق سرمایه جدید» است، نه جابهجایی مالکیت یا خرید و فروش دارایی. هر زمان که این شاخص رشد میکند یعنی زیرساخت تازهای برای تولید ساخته شده؛ از کارخانه و ماشینآلات گرفته تا نیروگاه، شبکه آب و حملونقل.
از سال۱۳۸۸ تا ۱۴۰۲، داستان رشد تشکیل سرمایه ثابت ناخالص در ایران، روایت پرتنش و پرفراز و نشیبی است که هر سال آن فصل تازهای از امیدها، شکستها و بازگشتهای نیمهکاره را به تصویر میکشد. این مسیر با افت ملایم ۶/۱درصدی در سال۱۳۸۸ آغاز شد؛ افتی که شاید در نگاه نخست چندان نگرانکننده نبود. سال بعد، رشد ناچیز ۳/۰درصدی تنها به اندازه یک جرقه کوچک، روزنه امیدی ایجاد کرد.
اما در سال۱۳۹۰ نخستین جهش جدی رقم خورد؛ رشد ۷/۱۰درصدی که پیام رونق سرمایهگذاری را در فضا پراکند. این امید اما دیری نپایید. سال۱۳۹۱ نقطهعطف تلخ این داستان بود؛ سقوط کمسابقه ۴/۳۰درصدی، بدترین رکورد ۱۵سال اخیر را ثبت کرد.
همزمان با تشدید تحریمها و تنگنای ارزی، سرمایهگذاری در کشور بهمعنای واقعی کلمه زمینگیر شد. سال۱۳۹۲ کمی از شدت سقوط کاسته شد اما همچنان در محدوده منفی ۸/۷درصد باقی ماند. در ۱۳۹۳ بارقهای از رشد با ثبت ۷/۹درصد دیده شد ولی سال بعد، افت دوباره ۵/۱۲درصدی سرمای تازهای بر فضای سرمایهگذاری نشاند. سال۱۳۹۵ نقطه اوج مثبت این دوره بود؛ رشد ۶/۱۹درصدی که با فضای پسابرجام و باز شدن نسبی مسیر سرمایهگذاری گره خورده بود اما ثبات نماند. سال۱۳۹۶ رشد ۹درصدی داشت ولی دو سال بعد -۱۳۹۷ و ۱۳۹۸– با سقوطهای ۱۸ و ۴/۱۵درصدی، بازگشت تحریمها و رکود، بار دیگر همهچیز را معکوس کرد. از ۱۳۹۹ به بعد، شاخص به محدوده مثبت برگشت اما ارقام ۱/۴، ۵/۲ و نهایتا ۷/۴درصد در ۱۴۰۲ نشان دادند که این بازگشت هنوز محدود و شکننده است. حاصل این ۱۵سال روشن است: میانگین رشد منفی ۱۸/۲درصد و افت تجمعی بیش از ۳۲درصد از ابتدای دهه ۹۰تاکنون؛ آماری که میگوید سرمایهگذاری در ایران بیش از آنکه مسیر رشد بپیماید، صرف جبران عقبماندگیها شده است.
این روایت آماری چند حقیقت تلخ را آشکار میکند که بیتوجهی به آن، هم دلیل عقبماندگی ایران از برخی همسایگان را توضیح میدهد و هم چرایی تداوم وضعیت نابسامان اقتصادی امروز را. نخست، تداوم بینظمی در صعود و نزول این شاخص است که معنایی جز بیثباتی ندارد؛ بیثباتیای که امنیت را از سرمایهگذاری، اعتماد را از تصمیمگیران و امید را از آینده میگیرد.
ضربالمثل قدیمی میگوید «سرمایه ترسوست» و جایی که امنیت نباشد، سرمایه هم دوام نمیآورد. دوم، همزمانی نرخهای منفی با دورههای فشار خارجی و تحریم است. حتی اگر مسوولان کشور تحریم را بیاثر بدانند یا مذاکره را رد کنند، روند تشکیل سرمایه ثابت ناخالص روایت دیگری دارد؛ روایتی که نشان میدهد فشار خارجی مستقیم و عمیق بر توان سرمایهگذاری کشور اثر میگذارد.
سوم، معنای این شاخص فراتر از ساخت یک کارخانه یا تولید کالاست. تشکیل سرمایه ثابت ناخالص به معنای خلق زیرساختهای نو برای تولید است؛ از نیروگاه و شبکه آب تا خطوط حملونقل و تاسیسات انرژی. اینها همان پاشنهآشیلهای امروز صنعت ایران هستند که در سالهای اخیر با کمبود و فرسودگی مواجه شدهاند.
و نهایتا حتی اگر بپذیریم که در برخی سالهای اخیر روند تشکیل سرمایه از محدوده منفی خارج شده، واقعیت تلخ آن است که از ابتدای دهه۹۰ تا پایان۱۴۰۲، مجموع سرمایهگذاری در اقتصاد ایران بیش از ۳۲درصد کاهش یافته است. این یعنی آنچه امروز به عنوان «رشد مثبت» در جدولها میبینیم، بیش از آنکه فتح قلهای تازه باشد، صرفا پرکردن بخشی از چاهی است که سالها پیش کنده شده است.
این اعداد و این فراز و فرودها، بیش از آنکه فقط شاخصهای آماری باشند، آینهای هستند که چهره اقتصاد را بیپرده نشان میدهند؛ اقتصادی که با وعده و شعار، نه امنیت میسازد و نه سرمایهگذاری پایدار. مسیر رشد سرمایهگذاری تنها زمانی هموار خواهد شد که این شکافهای انباشته پر و پلهای اعتماد دوباره برپا شوند وگرنه حتی اگر نام سالها تغییر کند و ستونهای جدول به رنگ سبز درآیند، متن ماجرا همان خواهد بود که بود؛ تکرار فصلهای قدیمی با جلد تازه.